بسمه تعالي 19 ـ 13 / 5414 تاريخ رسيدگي : 29 / 7 / 75 شماره دادنامه : 19 /167 تجديد نظر خواه : آقاي محمد احمدي فرزند مرادعلي تجديد نظر خواسته دادنامه شماره 19 ،ـ 27 /2 / 75 صادره از شعبه هفدهم دادگاه عمومي تبريز تاريخ ابلاغ دادنامه به فرجامخواه 23 / 3 / 75 تاريخ وصول دادخواست فرجامي 4 / 4 / 75 مرجع رسيدگي شعبه 19 ديوانعالي كشور هيئت شعبه آقايان مصطفي فاتحي رئيس و سيد احمد حسينيان عضو معاون خلاصه جريان پرونده : بطوريكه محتويات پرونده حكايت دارد در تاريخ 21 / 2 / 72 آقاي نوروز عليزاده ساكن روستاي گلديز از توابع هريس آذربايجان طي شكوائيه اي عنوان دادسراي عمومي تبريز با اعلام اين امر كه فرزند وي بنام زينب عليزاده 17 ساله كه از حدود ده روز قبل بعلت سوختگي در بيمارستان سينادر تبريز بستري و تحت درمان بوده بواسطه شدت ضايعات حاصله فوت كرده است عليه زوج بانوي مزبور باسم محمد احمدي از حيث به آتش كشيدن فرزند خود اعلام جرم نموده و رسيدگي در خصوص مورد را خواستار گرديده است با طرح شكايت مذكور و اعلام اين مطلب توسط شاكي خصوصي كه در سال 1369 نيز دختر ديگر وي بنام رقيه عليزاده كه همسر قبلي مشتكي عله بوده و همچنين طفل صغير مشاراليها بعلت نامعلومي در حمام منزل شخصي فوت نموده اند تحقيقات مقدماتي پيرامون چگونگي قضيه انجام و در جريان با مشخص شدن اين مسئله كه تاريخ بستري شدن بانوي مزبور در بيمارستان 12 / 2 / 72 و تاريخ فوت وي 20 / 2 / 72 بوده و زوج مشاراليها نيز بظاهر قبل از حدوث مرگ محل را ترك و اقدام به فرار كرده است در تحقيقي كه از شهود و مطلعين قضيه بعمل آمده احداز آنان بنام آقاي حسن حاجي پارام فرزند بايرامعلي متولد 1347 مشاهدات خود را باين نحو شرح داده است..... بنده در منزلم بودم حدود 11 روز پيش ساعت 30 / 23 سرو صداي همسايه مرا جلب كرد بيرون آمدم مشاهده نمودم كه اهالي محله در جلوي درب محمد احمدي جمع شده اند و همسر نامبرده بانو زينب فرياد ميكشيد و كمك ميخواست و مي گفت سوختم و هر چه قدر درب را زديم كسي باز نكرد و بعد از مدتي درب را خواهر محمد بنام نرگس باز نمود صاحب علي نام ا و را به بيمارستان اعزام كرد.... گواه ديگر باسم آقاي حسين شاهي فرزند عبدالعلي شهادت داده است كه .... شب در ساعت 12 روز ..... 12 / 2 / 72 يك مرتبه فرياد شنيدم كه ميگفت كه بيائيد سوختم و ما به دم در كه رسيديم و در زديم باز نمي كردند كه بعدا در را باز كردند كه ديديم خواهر محمد احمدي باتفاق در منزل بودند كه اظهار مي كردند چيزي نشده است و باتفاق صاحب علي نام نامبرده را به بيمارستان اعزام كردند.... و در قبال اين سئوال كه ...... در زمان وقوع حادثه چه كساني در منزل محمد احمدي بودند ؟ ..... نامبرده اظهار نموده است .... خواهرش بنام نرگش كه حدود يك هفته بود كه در منزل محمد نام ميهمان بودند .... مامورين انتظامي مربوطه نيز كه عهده دار تحقيق محلي بوده اند ضمن ا نجام تحقيق از گواهان مذكور در گزارش مورخه 22 / 2 / 72 متذكر شده اند ..... چندين نفر از اهالي محل كه از دادن هويت خود نشان خودداري مينمودند شفاها اظهار داشتند شخص مورد نظر بنام محمد احمدي در محل آدم شرور ميباشد و اين دوم بار است كه مرتكب قتل بيگناهان ميشود و از نامبرده مي ترسيم ..... مركز پزشكي قانوني آذربايجان شرقي با انجام معاينات لازمه وضعيت جسد را چنين تشريح نموده است ...... جسد متعلق است بخانم جواني با قامت بلند و نسبتا لاغر بدون آثار ضرب و جرح وسايل دفاعي و خفه كردگي با كبودي نعشي و جمود نعشي قسمت فوقاني پشت كمر و تمام قسمت تحتاني از ناف به پائين از جلو عقب سوختگي عميق دارد و متوفي ده روز پيش بعلت سوختگي حدود 45% سطح بدن با درجه 3 و عميق به بيمارستان منتقل و بدون اينكه در پرونده بيمارستان خاصي بجز سوختگي داشته باشد فوت نموده است جهت اطمينان كامل پوست سر وكاسه سر باز شده ولي مسئله اي بنظر نوميد و علت مرگ هم سوختگي وسيع و عميق وعوارض آن بوده و جواز صادر شده عامل سوختگي گاز اعلام شده و آثاري از ديگر سوزي يا خودسوزي در پرونده باليني منعكس نشده است ...... بانو نرگس احمدي فرزند مرادعلي 45 ساله كه در زمان وقوع آتش سوزي در منزل برادر خود محمد احمدي حضور داشته است بدوا از موضوع اظهار بي اطلاعي نموده و در ادامه تحقيقات وقتي كه چگونگي جريان واقعه از وي پرسش شده مشاراليها پاسخ داده است ..... من و برادرم محمد و زنش زينب سر سفره مشغول صرف شام بوديم و پس ا ز آن چائي خورديم و خوشحال بوديم و دعوائي نيز در بين نبود يك مرتبه زينب بلند شد و بيرون رفت سپس فريادي را شنيدم من و محمد دويديم كه ديديم كه زينب در حمام آتش گرفته و ميسوزد و محمد شروع بخاموش كردن آتش نمود و دستان محمد نيز سوخت زماني كه محمد مشغول خاموش كردن آتش زينب بود پرسيد زينب چطور آتش گرفتن زينب گفت ا ز گاز آتش گرفتم و سپس همسايگان بكمك آمدند و زينب را باتفاق شوهرش به بيمارستان رساندند موضوع اين چنين اتفاق افتاد ..... و راجع به اين سئوال كه ..... برابر اظهارات اهالي محله درب منزل را باز نمي كردند علت آنرا توضيح دهيد .... بانو نرگس احمدي جواب داده است ...... وقتي كه محمد درصدد خاموش كردن آتش زينب بود مجبور شد لباسهاي زينب را از تنش بكند تا آتش را مهار كند اين بود كه زينب لخت و عريان بوده وقتي درب صدا درآمد بعلت اينكه همسايگان زينب را بان حالت نبينند درب را باز نكرديم تا اينكه چادر روي او كشيديم و بعدا درب را باز نكرديم ..... آقاي صاحبعلي وطن پرست فرزند بياض علي 43 ساله كه از وي نيز بعنوان گواه تحقيق هم آمده اطلاعات خود را چنين شرح داده است ..... عرض ميشود و من در داخل حياط خودمان بودم كه يكدفعه صداي سوختم سوختم بگوشم رسيد بلافاصله بكوچه رفتم ديدم كه از خانه آقاي محمد سرو صدا مي آيد من بلافاصله جلو يك ماشين را گرفتم آقاي محمد شوهر زينب او رابداخل ماشين آورده و با هم آنرا به بيمارستان سينا انتقال داديم و در بين راه فقط ميگفت سوختم و من علت آتش سوزي را ندانستم ..... آقاي محمد احمدي فرزند مرادعلي 34 ساله كه متواري بوده و از طريق تلفن با كسان و آشنايان خويش ارتباط داشته است در تاريخ 27 / 2 / 72 خود را به دايره آگاهي تبريز معرفي و در تحقيقي كه از وي بعمل آمده نامبرده در مورد علت سوختگي بانو زينب عليزاده مطالبي عينا باين شرح بيانكرده است .... عرض كنم آن روز بعد از صرف شام نمي دانم مرحوم همسرم براي گرم كردن غدا به بچه يا ا ينكه درست كردن چاي به آشپزخانه رفته بود يك لحظه فرياد زد محمد سوختم من بلافاصله رفته مشاهده كردم از قسمت پايين ( ناحيه پاها ) آتش گرفته است سريعا آتش وي را خاموش كردم دوباره لباس ديگري پوشاندم همسايه خود رابنام صاحبعلي را صدا كردم باتفاق به بيمارستان بردم در آنجا بستري شد و ضمنا روز ا ول در بيمارستان مامور ا نتظامي به بيمارستان آمد از مرحوم همسر بازجوئي نمود حتما سابقه اش در آنجا خواهد بود ...... و در دنباله اظهارات خود توضيح داده است ...... من همسرم را آتش نزده ام بلكه خودش آتش گرفته مگر من ديوانه بودم كه همسر خود را با دست خود آتش زده بچه هايم را بي سرپرست بگذارم و ضمنا بعد از اينكه همسرم آتش گرفته بود و به بيمارستان برديم بستري شد از روز اول پدرو برادرانش به ملاقات وي مي آمدند و حتي مرحوم همسرم گفت ظهرها پدر و برادرانم مي آيند شما نيائيد صبح ها شما بيائيد و حتي خواهرش هم بملاقات وي آمده بود چنانچه من باتش ميزدم از روز اول به آنها مي گفت از من شكايت ميكردند چرا بعد از فوت اعلام شكايت نموده و ضمنا چنانچه من بوي آتش زده بودم حتما در بيمارستان بكاركنان مي گفت آنها مراجع انتظامي را در جريان ميگذاشتند ...... و در مورد اين سئوال كه ...... مرحوم همسرتان از چه طريقي آتش گرفته بود ؟ ...... متهم پاسخ داده است ...... از گاز كوچك خانه استفاده مي كنيم آتش گرفته بود ...... و وقتي كه از نامبرده پرسش شده كه ...... اختلاف شما با مرحوم همسرتان چه بوده است و دليل اينكه بعد از فوت همسرتان متواري شده ايد چه ميباشد ؟ ...... متهم در جواب اظهار كرده است ...... هيچگونه اختلاف نداشتيم . فرار نكرده بودم بلكه روز قبل از فوت همسرم جهت گرفتن طلب خود بتهران رفته بودم به همسايه دوستم بهرام خان تلفن زدم با آنها صحبت نمودم گفت پدرزنت از شما اعلام شكايت نموده و همسرت فوت كرده است كه امروز ازتهران آمده خود را معرفي نمودم ...... و راجع به اين سئوال كه ...... هنگام آتش گرفتن همسرت خواهرت ، چه عكس العملي نشان ميداد ؟ ...... شخص ياد شده اظهار نموده است ...... دادو فرياد انداخته خود را مي زد من هم اول آب ريختم روي همسرم بعد لباسهايش را در آوردم خاموش شد و ضمنا دست هاي خودم نيز سوخته است ...... درتحقيقي از كاركنان بيمارستان محل درمان اوليه بانو زينب اطلاعات قابل توجهي بدست نيامده است و با مراجعه بدفتر مربوط بانتظات بيمارستان نيز مشخص شده است كه احداز مامورين انتظامي بنام سركار استوار----شكلام در تاريخ 12 / 2 / 72 از بانوي مرحوم در مورد علت سوختگي وي تحقيق كه مشاراليها اظهار كرده است ...... هنگام گرم كردن شير از گاز آتش گرفته ام ...... در گزارش ديگري كه توسط متصدي پرونده در جريان تحقيق محلي تنظيم شده آمده است ...... ضمن احضار گواهان از اهالي محل در مورد آتش سوزي مقتول ( زينب عليزاده ) پرس و جو گرديد كسي حرفي بغير از اينكه فقط صداي سوختم را ما شنيديم نگفت فقط يك از همسايگان خانم بودازگفت اسم و مشخصات خودداري نمود اظهار ميداشت مقتول هنگام صحبت هميشه از شوهرش اظهار نارضايتي مي نمود و مي گفت شوهرم ميگويد اگر شما هم بميريد خواهر ديگر شما را خواهم گرفت هر وقت غذا مي كشم غذاي مرا ميكشت بر روي غذاي خواهرش مرا با لگد از خواب بيدار مي نمايد ...... و متعاقبا با انجام تحقيق از بيماراني كه همزمان با اقامت بانوي مورد نظر در بيمارستان بستري بوده اند اظهارات آنان در گزارش مامور مربوطه منعكس كه متن قسمتي از كارش تنظيمي بشرح زير ميباشد ...... خانمي بنام سكينه پور اكبر اهل و ساكن روستاي سرائي كه همراه بيمار ذوالفقار فرج پور گفت مرحوم قبل از فوت كه در اينجا بستري بود بمن گفت هنگام گرم كردن شير از گاز آتش گرفته ام و برادرانش هنگام بستري بودن بملاقاتش مي آمدند و بيمار ديگر خانم جميله مظفري اظهار نمود چون حال من بهتر نبود از تخت پائين نمي توانستم بيايم از خودش حرفي نشنيده ام ولي ا ز بيماران ديگري شنيدم كه مرحوم بشوهرش مي گفته قربانت شوم فدايت شوم ...... در توضيحات ماخوذه از بانو فاطمه عباسي مشهور به دورنا فرزند محمد علي كه مادر بانو زينب بوده مشاراليها نيز عليه شوهر دختر خود اعلام شكايت نموده ودر همين ارتباط اظهار كرده است ...... ايشان خودش عمدا آتش زده است بدليل اينكه دخترم چند روزي كه دربيمارستان بستري بود ما در روستا بوديم مطلع نبودم بعدا كه مطلع شدم جهت عيادت دخترم در آخرين روز به بيمارستان آمدم علت آتش سوزي را از دخترم پرسيدم او ل از گفتن خودداري نمود گفت چنانچه بگويم شوهرم پدر و برادرانم را نيز مي كشد پس از اصرار زياد بمن گفت محمد بمن گفت محمد بمن آتش زد و خواهرش نرگس با ريختن آب آتش مرا خاموش نمود هنگامي كه بمن آتش زده بود همسايه ها درب را مي كوبيدند ...... با توجه به تحقيقات فوق و انعكاس مراتب بدادسراي تبريز از ناحيه دادسراي مرقوم نيز سلسه تحقيقات و اقدامات در رسيدگي بموضوع انجام و طي آن از شكاه خصوصي تحقيق و پس ا ز اينكه به متهم خطاب شده است ...... اتهامت دائر باتش زدن به همسرت زينب كه باعث قتل وي گرديده و آنهم در ماههاي حرام و عوض اينكه به بيمارستان برسانيد و عيادت كنيد و معالجه نمائيد فرار كرده ايد و ضمنا در عين حال كه متوفي دادو فرياد ميكرد سوختم سوختم درب را باز نمي كرديد كه مردم كمك كنند ...... مدافعات ويرا نيز كه قسمتي از آن عينا باين شرح ميباشد ...... آتش گرفته بود و عريان بود لذا درب را باز نكردم و رفته بودم بتهران جهت تحويل پول ...... استماع و قرار بازداشت نامبرده را نيز در تاريخ 1 / 3 / 72 صادر و در نهايت مرجع مرقوم با اعلام نظربه مجرميت آقاي محمد احمدي فرزند مراد علي از حيث ارتكاب قتل عمدي همسرش بانو زينب عليزاده در ماه حرام اقدام به تنظيم كيفر خواست مورخه 12 / 3 / 72 نموده و ضمن آن رسيدگي و تعيين كيفر متهم موصوف را باستناد مادتين 207و 209 قانون مجازات اسلامي با رعايت ماده 299 همان قانون از دادگاه صالحه درخواست كرده است با محقق شده موارد اشعاري و انتخاب وكيل از سوي طرفين شعبه 26 دادگاه كيفري 1 تبريز در جلسه مورخه 14 / 2 / 73 كه با حضور متهم زنداني و ا ولياء دم و وكلاي منتخب تشكيل شده است نسبت بامر مطروحه رسيدگي و و تكميل تحقيقات با تذكر به نقص تحقيقات دادسرا ضروري تشخيص گرديده است نسبت به احضار گواهان و آن عده از كاركنان بيمارستان كه مسئوليت بستري كردن بانوي مورد نظر را بعهده داشته اند و نيز مطالبه پرونده مربوط بفوت زوجه سابق متهم و پرونده باليني بانو زينب عليزاده اقدام و بدنبال تحقيق از تعدادي از شهود كه ا ظهارات آنان در زمينه كشف بيش از پيش موضوع منعكس كننده مطلب شخصي نبوده است سوابق امر با اجراي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب در شعبه 17 دادگاه عمومي تبريز مطرح رسيدگي واقع شده و پس از اينكه با اعلام استعفاء وكيل مدافع متهم نسبت به انتخاب وكيل تسخيري جهت دفاع از وي اقدام گرديده است رسيدگي در خصوص مورد ادامه يافته و در جريان آن با اظهار اين مطلب توسط متهم كه داراي سه فرزند باسامي برات 3 ساله و محسن 4 ساله و آمنه 9 ساله بوده كه بظاهر طفل اولي فرزند مشترك او بانو زينب ميباشد نظر باينكه دادگاه مزبور برمبناي محتويات پرونده مورد را از اموارد لوث دانسته و با ذكر اين نكته متهم در جهت برائت خود دليل ارائه نداده است مقرر نموده كه اوليا ء دم پنجاه تن ا ز بستگان ذكور نسبي خود را جهت اجراي مراسم قسامه معرفي نمايد در جلسه مورخ 26 / 2 / 75 مراسم مزبور با شركت دو تن از فرزندان آقاي نوروز عليزاده و يكي از برادر زادگان وي باسامي آقايان رضا و غلامحسين و مختار عليزاده انجام و ضمن آن افراد مذكور و همچنين آقاي نوروز عليزاده و زوجه اش بانو فاطمه عباسي بعنوان پدر و مادر بانو زينب و بشرحي كه در اوراق مربوطه انعكاس دارد جمعا پنجاه بار قسم ياد نموده ومتعاقبا با اختتام رسيدگي دادگاه مرجوع اليه حكم قضيه را بشرح دادنامه شماره 19 ،– 29 / 2 / 75 صادر كه در راي صادره پس از ذكر هويت متهم و نوع بزه منتسبه بوي عينا چنين آمده است ...... با توجه به محتويات پرونده شكايت اولياء دم متوفيه آقاي نوروز عليزاده پدر و فاطمه عباسي مادر متوفيه و وكيل آنها گزارش مامورين انتظامي و ا ظهارات شهود كه جملگي اظهار داشتند فاصله مدت درب باز كردن ده دقيقه طول كشيد و همچنين تناقض در اظهارات خواهر متهم و همچنين عنايتا بسابقه وي كه خواهر قبلي بانو زينب عليزاده كه بنام رقيه عيال متهم بوده بهمين وضع فوت گرديده وهمچنين باعنايت بفرار متهم از محل و با توجه بگواهي پزشكي و ساير قرائن و امارات موجود در پرونده با توجه بدفاعيات غير موجه متهم و وكيل وي بزه انتسابي به متهم بنظر دادگاه محرز و مسلم بود هلذا دادگاه با حصول قناعت وجداني مستندا بمواد 205 و 206 و 209 و 231 و 248 قانون مجازات اسلامي حكم بقصاص نفس آقاي محمد احمدي در محوطه زندان بوسيله دارآويختگي بشرح توديع نصف ديه كامل مرد مسلمان دفر حق اولياء دم قاتل و سهم صغير مرحومه بنام برات محمدي در اجراي ماده 264 قانون قبل ازاجراي حكم صادر واعلام مي دارد ...... بااصدار دادنامه فوق اقداماتيكه درزمينه ابلاغ رونوشت آن صورت گرفته است نظربه اينكه محكوم عليه در فرجه قانوني باتقديم لايحه ايكه متن آن هنگام شورقرائت خواهدشد اعتراضاتي رانسبت به راي صادره عنوان ورسيدگي در مقام تجديدنظر خواستارشده است در اجراي مقررات قانوني پرونده متشكله به ديوان عالي كشور ارسال ونهايتا“ رسيدگي به موضوع باين شعبه محول گرديده است . هيئت شعبه درتاريخ بالاتشكيل گرديدپس از قرائت گزارش آقاي سيداحمد حسينيان عضو مميز واوراق پرونده ونظريه كتبي آقاي عبدالحميد باقري داديار ديوانعالي كشور اجمالا“ مبني بربسمه تعالي اتخاذ تصميم شايسته و صدور راي عادلانه تقاضا مي شود و دادنامه شماره 19 ، 99 فرجامخواسته مشاوره نموده چنين راي مي دهند: دادنامه تجديدنظرخواسته واجداشكال قضائي است زيرامتهم منكرارتكاب بزه است وبنيه شرعي نيز اقامه نشده قرائن وشواهدي ازقبيل فرار متهم وتاخير درگشودن در حياط هنگام وقوع حادثه وفوت مشكوك همسر قبلي متهم واختلاف گوئيهاي متهم وخواهرش كه مبناي حصول لوث برحاكم دادگاه در اجراي مراسم قسامه وصدور حكم تجديدنظر خواسته قرارگرفته باسايرقرائن وامارات موجوددر پرونده معارضند وحسب ماده 242قانون مجازات اسلامي موجب خروج ازلوث مي باشد مضافا" آنكه نحوه اجراي مراسم قسامه صحيح نبوده است عليهذاراي تجديدنظر خواسته نقض ورسيدگي به شعبه ديگر دادگاه عمومي تبريزمحول مي گردد. شعبه 19 ديوانعالي كشور مصطفي فاتحي رئيس سيداحمدحسينيان عضومعاون
هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده
آدرس : تهران خیابان فاطمی روبه روی سازمان آب پلاک 207
تماس اضطراري : ۰۹۱۲۲۰۹۱۵۷۵
پست الکترونیک : info (At) Dadfaran (dat) com