راي شماره 100-1/3/47 راي اصراري اكثريت هيئت عمومي ديوان عالي كشور چون پزشك معاينه كننده جسدمنجزابوجودآثارضرب وجرح اظهارنظر ننموده بلكه به حكايت مندرجات صورت مجلس مضبوط درپرونده به يقين سبب حادثه مرگ طفل راغيرميسورذكركرده ازاين لحاظ وباتوجه به جهات و دلائل ديگرمذكوردرحكم فرجامخواسته اعتراض دادسراي فرجامخواه موثردر مقام نبوده وچون ازحيث رعايت اصول وقواعددادرسي هم اشكالي كه مستلزم نقض حكم باشدملاحظه نمي شودلذاحكم مزبوربه اكثريت آراءابرام مي گردد. * سابقه * راي شماره 100-1/3/47 رديف 52هيئت عمومي راي اصراري هيئت عمومي ديوان عالي كشور فرجامخواه :دادسراي استان مركز فرجامخواندگان :آقايان 1-(ص )2-(خ )17ساله فرجامخواسته حكم شماره 543-12/12/43دادگاه جنائي مركز. تاريخ اعلام راي وفرجامخواهي 10/12/43 گزارش امرفرجامخواندگان به ترتيب به اتهام ايرادضرب منتهي به فوت طفل 11ساله ومعاونت درقتل وشركت دردفن جنازه طبق مواد171ناظربه ماده 170و204ورعايت مواد28و29و36قانون مجازات عمومي و2الحاقي تحت تعقيب كيفري قرارگرفته اندشعبه دوم دادگاه جنائي مركزباانجام تشريفات ووقواعددادرسي وتشكيل جلسات مقدماتي ودادرسي درهيئت پنج نفري به اتهامات مذكوررسيدگي نموده وباتوجه به انكارمتهمان وبي اطلاعي اولياء طفل بروجوآثاركسالت درطفل مدتيوشهودي نيزكه جنازه راديده ومشاهده نموده اندزآثارضرب وجرحي درآن نديده اندوپزشك نيزتشخيص دقيق رادر موردعلت مرگ غيرمقدوردانسته است ودرپرونده مطلقادليلي كه بربزهكاري متهمان درارتكاب جرائم انتسابي باشدمشهودنيست حكم برائت متهمان را درهردوقسمت صادرنموده وبراثردرخواست فرجام دادسراي استان وموافقت آقاي دادستان كل باطرح پرونده وفرجامخواهي ماهوي دادسراي ديوان كشورحكم فرجامخواسته طبق راي شماره 4838-30/9/38اين شعبه نقض ورسيدگي به شعبه ديگردادگاه جنائي مركزارجاع شده است شعبه مرجوع اليها(شعبه دوم )با انجام تشريفات قانوني وتعيين وكيل مدافع وتشكيل جلسات مقدماتي ودادرسي پنج نفري به اتهامات مذكوررسيدگي نموده وباعلام ختم دادرسي واستنادبه صورت مجلس معاينه جنازه كه علت فوت منجزنيست وكسان متوفي هم اظهاراتي برعدم دخالت متهمان درقتل نموده اندواينكه دلائلي كه دلالت برقطع ويقين برارتكاب بزههاي انتسابي ازناحيه متهمان نمايدمشهودنيست بعلت عدم كفايت ادله حكم برائت آنهارابه اكثريت صادرنموده وآقاي دادياربا استنادبه محتويات پرونده ونظريه پزشك وسالم بودن طفل ومندرجات لايحه شماره 40831قبلي دادسراي استان دلائل راكافي دانسته ونقض حكم راخواسته كه آقاي دادستان كل باتوجه به گزارش آقاي داديارديوان كشورباطرح پرونده درشعبه موافقت نموده اندوآقائوكيل مدافع متهمان لايحه تقديم وابرام حكم راخواسته است . به تاريخ دهم بهمن 45چون فرجامخواهي ازهمان علت اوليه ميباشدلذا به دستورماده 463قانون آئين دادرسي كيفري پرونده بايددرهيئت عمومي ديوان عالي كشورطرح ورسيدگي شود. راي شماره 100-1/3/47رديف 52هيئت عمومي به تاريخ روزچهارشنبه اول خردادماه يكهزاروسيصدوچهل وهفت هيئت عمومي ديوانعالي كشوربرياست جناب آقاي عمادالدين ميرمطهري رياست كل ديوانعالي كشوروجناب آقاي دكترعبدالحسين علي آبادي دادستان كل و جنابان آقايان روساومستشاران شعب ديوان مزبورتشكيل گرديدپس ازطرح و قرائت گزارش پرونده وملاحظه اوراق لازم وباكسب نظريه جنابآقاي دادستان كل به شرح زير: بطوريكه ازپرونده امرمستفادميگرددديوان جنائي (ص )راازاتهام ايرادضرب منتهي به فوت رضاطفل دوازده ساله تبرئه كرده است . حكم برائت (ص )بشرح زيرمخدوش است : قبلالازم است متذكرشوم كه مباشرجرم كه درحكم صادرشده ازطرف ديوان جنائي به اسم (ص )نامبرده شده وسن او77سال وانمودشده است (درصورتي كه مطابق اعتراف خوددرصفحه 18-65سال ميباشد)ارباب آن دهي است كه درآنجا قتل واقع شده است وبواسطه دارائي زيادي كه داردفوق العاده متنفذاست بطوري كه اهالي دهات اطراف آنجاهم ازاوحساب مي برندكمااينكه مادر مقتول درضمن بازجوئي درژندارمري درصفحه 23چنين مي گويد: "نوكر(ص )آمدوصبح به من خبردادكه بياخرابه كن ببين پسرت چه شده از دهن اوخون مي آيدوقتي كه رفتم ديدم پسرم مرده واورادرده خرابه كن شستشو داديم من مي خواستم اوراازآنجابلندنكنم (ص )رعيت هاي خودشراواداركرد ورعيت هاآمدنددست مراگرفتندوجنازه راآوردندبه ده اصغرودراينجا نفرات ده خرابه كن خودشان پسرم رادفن كردندازاين آبادي كس جرات نكردكه سرقبربچه من برود" ازاين عبارات بخوبي معلوم مي گرددكه اولادادگاه كه اورابه اسم (ص ) ساده ذكركرده يكي ازافرادمعمولي آن ده نيست بلكه شخص مقتدري است كه افرادازروي وحشت اورابه اسم (ص )مي نامندونفوذاوهم بقدري است كه اهالي ده اصغركه مطلع بوده انداورضاراكشته جرات نكردندسرقبراوبراي فاتحه بروندسفاكي (ص )ازاين جمله كوتاه مادرمقتول كه يك دنياحقايق براي كشف امردرآن نهفته است محرزمي گردد. بعلاوه ديوان جنائي سن اورا77سال قلمدادكرده درصورتي كه خوداودر صفحه 18بازجوئي اظهارداشته كه سنم 65سال است . ديوان جنائي يكي ازدلائل خودرابي اطلاعي مادرازجريان قضيه وانمود نموده است اين ادعاباتوجه به بازجوئي ژندارمري درصفحه 23ناصحيح است "من وقتي خرابه كن رفتم منزل (ص )رفتم ازاوپرسيدم بچه ام كجاست ؟گفت در ميان مطبخ است .رفتم ديدم لباسهايش درتنش بودصورت وگلويش پرخون پيراهن اوهم پرخون است كه حاضراست .از(ص )پرسيدم بچه ام چرااينطورشده اودروغي گفت درتنورافتاده وسوخته است "آياجمله "اودروغي گفت درتنور افتاده وسوخته است "حكايت نداردكه مادرمقتول باوحشتي كه ازاوداشته خواسته بگويد(ص )اوراكشته است . ديوان جنائي درضمن راي خودچنين نوشته است : "واظهارات بانوربابه مادرطفل مبني بروجودآثاركسالت درطفل متوفي درهمتن شبي كه وفات يافته است "بانهايت تاسف بايدبگويم كه ديوان جنائي توجه نكرده است كه مادرطفل رقيه است وابداچنين حرفي نزده است . براي اثبات ناصحيح بودن نظرفوق ديوان جنائي ضرورمي دانم عين سئوالات بازپرس وجواب رقيه مادرمقتول راكه حقايق ديگري ازآن مكشوف مي گرددذيلانقل نمايم "رقيه مادرطفل متوفي درنزدبازپرس ميگويد: من وقتي رفتم ديدم سروصورت پسرم خون مي آيدوصورتش ورم كرده و پيراهنش هم خونين است چشمهايش سرخ شده ومرده است از(ص )پرسيدم كه پسرم چه شده است ؟گفت سوخته است درقبال سئوال بازپرس به اينكه وقتي كه رفتي به قريه خرابه كن پسرت محمدرضارادرچه حالي ديدي ؟رقيه چنين جواب مي دهد: زانوي چپ پسرم راديدم كه سوخته است گل به گل نفت ريخته بودندوسوزانده بودندوتنبان وكت وپيراهن تنش بودواصلالباس نسوخته بودومعلوم مي شدكه لباس رابعداتنش كرده اند. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه توچراشكايت نكردي وگذاشتي پسرت رادفن كنند؟رقيه چنين جواب مي دهد:خودم كه زن بي كسي بودم وشوهرم هم در بروجردبودبه اين جهت شكايت نكردم ومن توي غش وضعف بودم ونفهميدم چه مي كنند.رفتندودفنشكردند. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه آياسروصورت پسرت آثارسوختگي داشت حواب مي دهدخيرآثارسوختگي نداشت واطراف دهان پسرم پوستش باد وورم كرده بود. درمقابل سئوال به اينكه آيادندانهاي پسرت شكسته بود؟رقيه پاسخ مي دهدعقلم نرسيدكه موضوع رانگاه كنم . درمقابل سئوال بازپرس به اينكه دهان پسرت خون آمده بود؟رقيه جواب مي دهد:خيلي زيادخون آمده بود. درمقابل سئوال بازپرس چطورباآن وضع سوختگي كه كسي نمي ميردچرا سئوال نكردي ؟رقيه اظهارمي داردبه (ص )گفتم كه چراپسرم اينطورشده ؟گفت قسمتش بوده كه اينطوربميرد. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه موقعي كه رفتي منزل (ص )وپسرت را ديدي كه مرده است آياتنوري هم آنجابودكه آتش داشته باشد؟رقيه جواب مي دهد:نه ردپائي پهلوي تنوربودنه آتش درتنوربودنه كتري آنجابودوتنور هم سردسردبود. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه توازچه كسي شكايت داري ؟رقيه جواب مي دهدتحقيقات كنيدبه بينيدموضوع ازچه قراربوده آن وقت هركس تقصير داشته باشدازاوشكايت كنم كه چطورشدبچه ام مرده است .من بچه ام راصحيح و سالم داده ام به (ص )وبعدمرده اش رابه من داده اند. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه چطورمي گوئي پسرت راشب ازبين برده اند؟رقيه جواب مي دهدغروب سالم بوده است رفته پهلوي (ص )وصبح خبر داده اندكه مرده است وعصري گوسفندهاراداده به اسماعيل پسري كه چوپان ده اصغرمي باشدومحمدرضاپسرم رفته پهلوي (ص )وصبح خبرداده اندكه مرده است . درمقابل سئوال بازپرس به اينكه آيالباس پسرت بوي نفت مي داد؟رقيه چنين جواب مي دهد:بلي .لباس پسرم بوي نفت مي داد. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه موقعي كه پسرت راآوردندقريه ده اصغردفن كنندچه كساني جنازه پسرت راديدند؟رقيه چنين جواب مي دهدكسي از ده اصغرجرات نكردكه بيايدبه بيندوهمانهائي كه ازخرابه كن آمده بودند پسرم رادفن كردند. درمقابل سئوال بازپرس به اينكه آيا(ص )بتونگفت كه چطورشدسروكله پسرت خونين شده است ؟رقيه چنين جواب ميدهد:چيزي نگفت فقط گفت كه سوخته است . درمقابل سئوال بازپرس به اينكه آياسرپسرت هم ورم كرده بود؟رقيه چنين پاسخ ميدهد:خيرسرپسرم ورم نداشت فقط صورتش ورم كرده بودازدهان و بيني پسرم خون زيادي آمده بودكه پيراهنش راخونين كرده بود. ازمجموع پاسخهاي رقيه مادرمقتول كه بانهايت سادگي مكنونات قلبي خودش رافاش كرده حقايق ويركشف مي گردد: 1-رضادراثرضرباتي كه بسرومغزاوواردشده مرده است نه دراثرسوختگي زيراهيچگاه سوختگي موجب خونريزي نمي شودبلكه خون وكليه مايعات بدن را خشك ميكند. 2-(ص )براي مختفي كردن علت واقعي فوت رضابعضي ازقسمتهاي بدن اورا نفت ريخته وآتش زده وبلافاصله خاموش كرده است تادرروئپوست اوآثار سوختگي آشكارباشد. 3-نفت رادرحالي ريخته كه بدن برهنه بوده است وفراموش كرده كه لباس رضارادرهمان قسمتهاي محادي بدن كه آثارسوختگي داشته بسوزاندوالا چطورمي شودشخصي بالباس درتنوربيفتدوبعضي ازقسمتهاي بدن اوسوخته شود ولي لباس هاي اوسالم باشدوهيچ آثارسوختگي نداشته باشد. 4-مادرمقتول پس ازمرگ پسرش نمي خواسته نعش اوراازقريه خرابه كن بلندكندولي رعاياي (ص )به دستوراوعنفانعش رابه قريه ده اصغربرده و درآنجاباعجله دفن كرده اندتادرقريه خرابه كن هيچ آثاري ازجنايت اوباقي نباشددفن جنازه باعجله وبرخلاف مقررات ازطرف (ص )بزرگترين دليل بر مجرميت اومي باشد. 5-رعاياي قريه ده اصغركه مي دانستند(ص )طفل راكشته براي اينكه مباداحضورآنهادرسرقبرموجب غضب (ص )شودجرات نداشته اندسرقبربروند وبراي رضاي مقتول فاتحه بخوانندوبه مادربرگشته بخت اوتسليت بگويند. 6-رضامقتول قبل ازمرگ كاملاسالم بوده وابداناخوشي وياناراحتي نداشته است . دربازجوئي (ص )چنين اظهارداشته : ساعت سه ازشب رضاباخدايارنوكرم ومادرخداياردرآن اتاق مطبخ كه منزل خوابشان بودبادام پوست مي كندنددرآن اتاق شام خوردندوخوابيدندو تنوركه دروسط اتاق است ديدم كه درآن بازاست .خدايارگفت رضادراتاق نيست لحاف وقالي زيرپاي اوملوث است گفتم بروصندوقخانه شايدكثافت كرده خجالت كشيده ورفته آنجا.خدايارگفت رضادرصندوقخانه هم نيست . خودم رفتم درصندوق خانه آنجاگشتم ديدم نيست .تنوركه دروسط اتاق است ديدم درآن بازاست باخداياركه باهم عقب اومي گشتيم ديدم كه رضاتوي تنور به پهلوي چپ افتاده بوداورادرآورديم ودرازكرديم شلوارش ازقسمت پائين تازانوجمع شده بودوهمينطورپيراهنش معلوم بودپاي چپ اودراثرآثار سوختگي مثل دمپخت شده همينطوربازوي دست چپ وقسمت چپ صورت .من دراو آثارضربه غيرازآثارسوختگي نديدم " اظهارات فوق (ص )مبني برسوخته شدن يك قسمت ازبدن رضامتوفي در اثرافتادن درتنوركذب محض است زيرا(ز)عيال اويعني (ص )درصفحه 130 بازپرسي نزدبازپرس درمقابل سئوال اينكه آياتنورچندروزقبل آتش بوده است چنين مي گويد"تنورچهارالي پنج روزقبل آتش بوده است .آن شب كه اين جريان اتفاق افتادتنورآتش نداشت گرم هم نبوده است " آقاي بازپرس مجدداميگويدپس چطورشدكه رضامرده ؟ (ز)درجواب مي گويد(نميدانم ) آيااين اظهار(ز)عيال (ص )كه بانهايت سادگي بيان كرده كذب اظهارات شوهرخودراثابت نمي كند؟ضمنامتذكرمي شوم كه دردهات نان هفته رادرتنوريك جاپخت مي كنندورسم نيست هرروزاقدام به آتش كردن تنور نمايند. يكي ازتمهيدات ديگر(ص )ريختن مدفوع (غايط)درلحاف وقالي زيرپاي مقتول است تااين شبهه رادرذهن مقامات تعقيبي ايجادكندكه رضادراثرشدت فشاربراي دفع غايطمتوجه تنوروسط اتاق نشده ودرآن افتاده وسوخته است (ص )درصفحه 76درمقابل سئوال بازپرس راجع به سوختگي لباس چنين مي گويد "نسوخته بود"اين اظهارمسلم مي دارداظهارقبلي اودائربراينكه "پاي چپ او دراثرسوختگي مثل دمپخت شده همينطوربازوي دست چپ وقسمت چپ صورت در اثرافتادن درتنور"دروغ محض است . آياممكن است يك قسمت بدن دراثرسوختگي مثل دم پخت شودولي لباسي كه بيشترمحاذي آتش است هيچ نسوزد؟ اميرقلي وعلي فرزندحاجي نيزدرمقابل سئوال بازپرس به اينكه آيا لباس رضاسوخته بود؟سوحته نبودن لباس رابشرح زيرتائيدنموده اند (لباسش نسوخته بود.سالم بود). (ص )درضمن بازجوئي گفته "روزي كه مراجعه كردم درتنورنيمه بازبودو رضادرحالي كه دستش زيرسرش بوددرروي خاك خوابيده بود" اين اظهارباتوجه به كروكي كه بازپرس ازتنوركشيده دروغ محض است زيرابازپرس به شرح زيروضع تنورراتوصيف نموده است : "عمق تنوريك متركه يك چارك آن راخاكسترگرفته بناباين عمق آن سه چارك است دهنه تنورقطرش پنجاه وپنج سانتي مترسرپوشي ازحلبي روي تنور بود" وقتي عرض تنورپنجاه وپنج سانتي مترباشدويك بچه دوازده ساله سالم در آن بيفته آياممكن است تمام بدن اودرتنورطاقبازجاي گيرددرحاليكه دستش زيرسرش باشد.اگرافتادن اين بچه درتنورراست باشدوضع بدن اوبواسطه كمي عرض تنوربايدعمودي باشدنه افقي . بعلاوه همانطوري كه بازپرس دركروكي تنظيم نموده اتاق (ص )پهلوي مطبخ بوده است .آيااگررضادرتنوردراثرسوختگي جان بسپاردفريادهاي جانگدازهمه رابيدارنمي كند؟آياچطورشد(ص )كه شخص 65ساله اي است قطعا خواب اوسنگين نمي باشدفريادهاي رضاي مقتول رانشنيده وفقط صبح متوجه افتادن اودرتنورشده وسوختگي بدن اوراديده است ؟ باتوجه به اظهارات (ز)عيال اوكه فوقانقل شدچون تنورچهارپنج روز بودكه آتش نداشت چنانچه واقعاهم رضادرتنورمي افتاده هرگزموجب سوختگي اونمي شدمخصوصابااين كيفيت كه تاريخواقعه 2/8/36بوده كه هواسرداست و اگرهم تنورراروزآتش كرده بودنددراثرسردي هواپس ازدوساعت سردمي شد. اينكه (ص )گفته (من دراوآثارضربه غيرازسوختگي نديدم )كذب است زيراپزشك قانوني درپايان صورت مجلس نبش قبرچنين اظهارداشته (گمان مي كنم خونريزي عروقي استخوان lateiraPغيرعادي ونتيجتاصدمه به اين قسمت ازاستخوان مي باشدكه باجسم جامدومتراكمي تلاقي كرده است . بعلاوه هماطوري كه فوقاذكرشدمادرمقتول به تفصيل واشخاص ديگر شهادت داده اندكه سروگلوي رضاخونين بوداست درهمين زمينه بازپرس پس ازمعاينه چنين اظهارنموده "دراستخوان سراثركبودي وجودداشته كه حاكي از حدوث ضربه منجربه خونريزي مغزي بوده وشركت كنندگان دكفن ودفن رضا بالاتفاق اعلام داشته انداثراتي ازسوختگي درجنازه كه بتواندباعث مرگ بوده باشدوجودنداشته وحتي لباس متوفي هم سوخته نبوده " ديوان جنائي درحكم خوديكي ازمستندات برائت (ص )را"اعلام رضايت بعدي ولي طفل "وانمودكرده درصورتي كه پرونده حكايت داردپدرطفل دراثرتطميع و تهديداساساجرائت شكايت نداشته ومادرطفل درعين حال اينكه تقاضاي رسيدگي براي تشخيص مقصرراكرده به اداءجمله (ص )دروغي مي گفت درتنور افتاده سوخته است )فهمانده است كه قاتل پسرش (ص )مي باشدبعلاوه كاظم برادررضاي مقتول ازدادسراي اراك استدعاي تعقيب (ص )راكه قاتل برادر خودمعرفي كرده نموده است . يكي ازقسمتهاي برجسته پرونده اظهارات خداياراست بدين شرح : "بازپرس سئوال مي كندچه موقع بودكه اين جريان اتفاق افتادو(ص )صدا رضارازدومرد؟درمقابل اين سئوال خدايارجواب مي دهد"پس ازآنكه بادام راپوست كنديم وخواستيم بخوابيم .درمقابل سئوال بازپرس به اينكه باچه چيزي رضارازد؟جواب ميدهدديگرنمي دانم باچه چيزي زدزمن كه ازويله آمدم بيرون محمدرضارازده بودمرده بودوغروب هم (ص )بارضاسروصداداده بودكه رضاهم شام نخورد. ازمقابل سئوال بازپرس به اينكه توچراآن روزدرتحقيقات نگفتي مي گويدمراترسانده بوداگرحرفي بزني تورامي كشم ومادرت راازده بيرون ميكنم .درمقابل سئوال به اينكه موقعي كه ازطويله يبرون آمدي رضاراكجاديدي خدايارچنين جواب مي دهد:(منكه ازطويله بيرون آمدم ديدم جنازه رضارا آورده توي مطبخ يعني همام اتاقي كه تنوري بودوجنازه راانداخت توي تنور) خدايارپس ازاين موضوع اظهارداشت كه (ص )پدرومادررضاراآورده بودوبه آنهادوخروارگندم دادكه آنهاشكايت نكنند"علي نوروزي كه با(ص )وخدايار زنداني بوده اظهارات (ص )رادرزندان ازقول خفايارچنين نقل مي كند"(ص ) ميگفت دوخروارگندم به تومي دهم توقتل راگردن بگيروقتي كه اززندان بيرون رفتم شماراهم مرخص مي كنم ودرموقع دفن جسدژاندارم آنجابودخواست جلوگيري كندازدفن جسد......" قرائني كه اظهارات خدايارراقابل قبول مي سازدبازپرسي ازپدرمقتول وطرزگزارش ژندارمري است . درصفحه 24ازپدرمقتول شيخ روح اله سئوال مي شود:آيااز(ص )وسايرين علت فوت پسرت راتحقيق نكردي ؟روح اله جواب مي دهدخير.ديگرمن تحقيق نكردم وقتي محل گفتندپسرت مرده منهم ديگرحرفي نزدم ،درمقابل اين سئوال به اينكه آياازعيال خودعلت فوت رانپرسيدي جواب ميدهدازاوپرسيدم گفت نمي دانم چرامرده ،درمقابل اين سئوال كه آياازجهت علت فوت پسرت نزد (ص )رفتي ؟جواب مي دهدهيچ آنجانرفتم كه بپرسم " آياممكن است پدري كه فرزددلبندخودراازدست مي دهدوقتي خبرمرگ رابه اومي دهندتااين حدخونسردبماندولااقل درمقام تحقيق برنيايدونرود نزدارباب علت فوت بچه خودراكه صحيح وسالم به اوسپرده استعلام نمايد. همين شيخ روح اله درصفحه 79درمقابل سئوال بازپرس به اينكه علت واقعي مرگ پسرت رامي داني ؟چنين مي گويد"نمي دانم چه بوده است عيالم گفت توي تنورافتاده ومرده است .من به عيالم گفتم توديدي كه توي تنورافتاده باشدگفت بليسوختگي اوراديدم من هم ديگري حرفي نزدم "آياممكن است رقيه عيال اوجريان واقعي مردن رضارابه اونگفته باشد؟زيرارقيه پس ازمعاينه جسدمتوجه شده بودكه ادعاي (ص )مبني برمردن پسرش دراثرسوختگي كذب محض است زيراهمانطوري كه اشعارگرديده درمقابل سئوال به اينكه از(ص ) پرسيدي كه بچه ات چطوراينطورشده رقيه چنين جواب داده "پرسيدم اودروغي گفت درتنورافتاده وسوخته است " آيانحوه پاسخ هاي پدرمقتول (روح اله )صدق اظهارات خداياررابه اين كه درمقابل گرفتن دوخروارگندم خودرااينطورخونسردنشان مي دهدمسلم نمي دارد. بعلاوه منش وفرعونيت (ص )درقريه خرابه كن وقيه ده اصغربقدري بوده كه اشحاص جرات نداشتندارتكاب قتل اورابه زبان آورندوبه همين جهت فقط توانسته اندجريان حادثه رابوسيله نامه به برادررضاي مقتول يعني كاظم كه درتهران مشغول سربازي بوده بنويسندتااوشرحي به دادسراي اراك بنويسدو شكايت نمايدوخواستارشود(ص )راكه مرتكب قتل برادراوشده تعقيب نمايندوالاچطورمتصوراست پدري نسبت به فزندخودباوجوداينكه عيال او جريان واقعي رابه اوگفته عكس العمل ازخودنشان ندهد؟ ازطرفي نحوه اقدام ژندارمري قابل توجه است زيرابااينكه فوت رضا رامشكوك تشخيص داده وازبازپرسي كه ازمادرمقتول ومشهودات اين زن ساده بعمل آورده محروميگرددكه رعاياي (ص )به دستوراوباعجله وبرخلاف مقررات اقدام به تدفين مقتول كرده اندخدايارنوكر17ساله (ص )رابازداشت كرده و ازتوقيف (ص )خودداري كرده است . بنابه مراتب مشروحه فوق مسلم مي گرددكه درقضيه ارتكاب قتل رضا منحصرا(ص )مسئول بوده وقابل مجازات است وازاين لحاظ حكم صادرشده قابل نقض است : وجهات مسئوليت انحصاري اوبشرح زيراست 1-(ص )فرداي شب واقعه رعاياي خودرامي فرستدكه جنازه راباعجله در قريه ده اصغرتدفين كنندتاآثارجنايت ارتكابي خودرامختفي سازد. 2-اهالي كه ازجريان حقيقي واقعه اطلاع داشتندجرئت نكردندبراي فاتحه برسرقبررضاي مقتول حاضرشوندوبه مادراوتسليت بگويندوعدم حضور آنهاباي ايمن بودن ازسفاكي (ص )بوده نه خدايارهفده ساله كه نوكرمفلوكي بيش نبوده است . 3-پدررضاكه درمقام شكايت ازجهت قتل فرزنددلبندخودبرنيامده در اثرتطميع وتهديد(ص )بوده وارخداياربي نواچيزئنداشته به اوبدهدتااو راتطميع كنديادراثرخونخواري اورامرعوب كند. 4-اگرخدايارجريان راابتداامرفاش نكرده رعب وتهديد(ص )بوده كه اظهارداشته اگرحقيقت امررافاش كني تورامي كشم ومادرت راهم ازده بيرون ميكنم وبعداكه (ص )آزادشده ونتوانسته اوراآزادكندناگزيرشده حقيقت امرراافشاءكندوقتي اهالي قريه خرابه كن وقريه ده اصغردراثر سبعيت (ص )جرات نداشته باشندسرقبرمقتول براي فاتحه خواني كه يك امر مذهبي است حاضرشوندچگونه ميتوان انتظارداشت ازيك جوان زيردست با انسي كه به سفاكي (ص )داشته دربدايت امرجنايت ارتكابي ارباب خودرا فاش كند. درخاتمه لازم مي دانم وضع قاتل ومقتول رامختصرامتذكرشوم . (ص )قاتل يك ارباب سفاك قيه خرابه كن وقريه هاي حول وحوش آن است و اهالي آن صفحات بقدري ازاودرهراس ودهشت بوده اندكه نه جرات افشاء حقيقت راداشته ونه قادربوده اندبه محل دفن رفته براي مقتول فاتحه بخوانند وبه مادربرگشته بخت اوتسليت ابرازنمايندوحتي پدركه روي فطرت وغريزه طبيعي درپرورش دادن فرزندحاضراست خودراقرباني نمايددراين مورددراثر سفاكي (ص )توانائي نداشته درمقام شكايت برآيدوفقط پسراوكاظم كه در تهران سربازي ميكرده به دادسراي اراك شكايت كرده است رضامقتول برعكس قاتل سفاك يك طفل دوازده ساله اي است كه هيچ كس را نداردودراثرستمگري يك ارباب خونخواربه خاك وخون درغلطيده وروح اودر اين محفل مقدس آقايان رانظاره مي كند. دادستان كل كشور- دكترعلي آبادي مرجع : موازين قضائي ،ازانتشارات حسينيه ارشاد(جلد 1) صفحه 086تا100 2
هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده
آدرس : تهران خیابان فاطمی روبه روی سازمان آب پلاک 207
تماس اضطراري : ۰۹۱۲۲۰۹۱۵۷۵
پست الکترونیک : info (At) Dadfaran (dat) com