رای وحدت رويه ديوان عالی كشور

پرونده كلاسه : 72/171/30

راي شعبه 30 ديوان عالي كشور
(( قطع نظر از اينكه معلوم نيست چه نقل و انتقالي در اموال مورث در چه تاريخي صورت گرفته و آيا در آن تاريخ مرحوم 000ازنظر رواني و عقل در چه وضعي بوده است و با اينكه خواهان مدعي حجراز سال 67گرديده و براي اثبات ادعاي خود گواهيهاي پزشكي تقديم و به شهادت شهود استناد جسته كه خواندگان گواهيهاي معارض تقديم داشته اند و به پرونده باليني هم در بيمارستان دكترشريعتي متمسك شده اند كه ايجاب مي نمود با تشكيل كميسيون پزشكي در پزشكي قانوني به آن رسيدگي شود كه توجهي نشده ، اصولا" خواسته خواهان اعلام حجر مرحوم 000 از سال 67بوده ، ولي دادگاه با تمسك به قاعده استحصاب از حيث سلامت عقل آن مرحوم بدون رسيدگي به شرح فوق خارج ازخواسته خواهان حكم صادر نموده و نقل و انتقالات را كه نوع و ميزان آن معلوم نيست تا ثلث و به نفع افراي نامشخص نافذ دانسته كه موجه نمي باشد0 مضافا" به اينكه حسب پرونده احراز خواندگان غيربالغ و خوانده ديگر هم كه بالغ و14ساله اعلام گرديده در صورتي كه دعوي مالي باشد احراز رشد وي ضرورت دارد در هر حال دليل سمت بانو000 مادر نامبردگان كه به نمايندگي از طرف آنها دردعوي مداخله نموده ارائه نشده (موضوع ايراد تجديدنظرخواه ) بنا به مراتب حكم تجديد نظرخواسته مخدوش و نقض مي گرددو براي رسيدگي به شعبه همعرض ارجاع مي شود0)) (72/171/30)

مرجع : كتاب علل نقض آراءمحاكم درموضوعات احوال شخصيه ومدني درديوان عالي كشور
تاليف : يداله بازگير،ازانتشارات ققنوس ،چاپ اول ، 1376

50