سامانه جستجو قوانین




رای وحدت رويه ديوان عالی كشور

قرارداد ساز آرش علیزاده نیری وکیل پایه یک دادگستری آژانس هواپیمایی عصر پرواز مجری ویزای شینگن ویزای ایتالیا ویزای چین ویزای دبی
راي شماره : 16 - 30/3/1374

هيات عمومي شعب كيفري ديوان عاي كشور(اصراري )
راي تجديدنظر خواسته بنظر اكثريت اعضاي هيات عمومي ديوان عالي كشور مخدوش است زيرا:
اولا"  ليلي قتل نوزاد حاصل از زنا را درتمام مراحل رسيدگي انكارنموده است و به مرده متولد شدن آن اصرار دارد و پزشك قانوني نيز نظريه پزشك معاين جسد داير بر زنده به دنيا آمدن نوزاد را مردود دانسته وتصريح كرده است كه اظهارنظر قطعي در خصوص علت اصلي مرگ نوزاد غيرمقدور مي باشد0
ثانيا"  در خصوص اتهام ديگر ليلي داير به ارتكاب زنا با محارم با توجه به اظهارات اوليه مشاراليها و اوضاع و احوال قضيه ، اختيار و رضايت متهمه احراز نمي شود و تحقق شرايط مذكور در ماده 64 قانون مجازات اسلامي محرز و مسلم نيست تا اجراي حد زناراموجب شود0 ثالثا"  راجع به اتهام حمدالله مبني بر انجام عمل زنا بشرح مذكور در پرونده نر به اينكه نامبرده پس از ارتكاب جرم گرفتار ندامت و پشيماني شده و در جريان تحقيقات مقدماتي نيز مصرا" در مقام اظهار توبه بر آمده و متهمه نيز اظهار پشيماني و عذاب وجدان وي را در حدي كه حتي بعض مواقع به گريه مي افتاده در صفحات 59و92 پرونده تاييد كرده و رفتار متهم قبل از فشاي قضيه نيز مويد عوبه است و با وجود شبهه دارئه صدور حكم اعدام موجه نمي باشد0 لذا دادنامه شماره 217/1/8 مورخ 19/2/72 شعبهشهتم كيفري يك رشت نقض و پرونده در اجراي بند ج ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب جهت رسيدگي به شعبه ديگر دادگاه عمومي رشت ارجاع مي گردد0
هيات عمومي ديوان عالي كشور(شعب كيفري )

* سابقه *
راي اصراري كيفري 16  1374

شماره راي  : 3016/3/1374
شماره پرونده : 137410
شماره جلسه : 137419

اختلاف نظر شعبه يازدهم ديوان عالي كشور بادادگاههاي
علت طرج :
كيفري يك رشت

موضوع : 1 زناي با محارم   2 قتل نوزاد منتسب به زنا
3 توبه            4 شبهه داري حد  5 اكراه

در ساعت 9 روز سه شنبه مورخ 30/3/1374 جلسه هيات عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور برياست حضرت آيت الله محمدي گيلاني رئيس ديوان عالي كشور و با حضور جنابان آقايان قضات شعب كيفري ديوان عالي كشور و نماينده جناب آقاي دادستان كل كشور تشكيل وباتلاوت آياتي از كلام الله مجيد رسميت يافت 0

رئيس : دادنامه شماره 2687/2/1374 شعبه يازدهم ديوان عالي كشور بتصدي جناب آقاي سيدجعفر شبيري رئيس و جناب آقاي موسي سيف امير حسيني مستشار مطرح است 0 جناب آقاي اميرحسيني دادنامه را قرائت فرمائيد0
خلاصه جريان پرونده : دادسراي عمومي فومن ]خانم [ ليلي 000را باتهام زناي با محارم و قتل عمدي نوزاد، ]آقاي [ حمدالله 000 را باتهام زناي با محارم ، فاطمه و علي را باتهام اخفاء ادله جرم و مساعدت با مجرم تحت تعقيب قرار داده و بموجب كيفرخواست شماره 8545/7/69 جرائم انتسابي را در مورد ليلي با مواد99،2،19 و 43 از قانون حدود و قصاص و درباره حمدالله با ماده 99 قانون مرقوم و در مورد متهمان ديگر با مادتين 43و89 قانون تعزيرات تطبيق واز دادگاه كيفري يك رشت تقاضاي تعيين مجازاتشان را نموده است 0
حسب مندرجات اوراق پرونده ليلي بعلت ارتكاب زنا با حمدالله دائيش حامله شده و بعد از گذشت چندماه از حاملگي به مطلب پزشك مراجعه كرده و متعاقب معالجاتي كه انجام شده حمل در مطلب پزشك ساقط شده و در آن وضعيت مشاراليها حمل سقط شده را در داخل ساكي قرار داده و به كانال آب انداخته است پس از كشف جسد وتحت تعقيب قرارگرفتن نامبردگان ليلي در تحقيقات مقدماتي بكرات و صراحتا" به ارتكاب زنا اقرار نموده و در تشريح جريان مي گويد شبي كه در منزل پدربزرگش (جدمادري ) بيتوته كرده حمدالله داخل رختخوابش شده و با وي جماع و از وي ازاله بكارت كرده است ، بفاصله چند روز يكبار ديگر نيز با وي نزديكي كرده و خامله شدن خود رانتيجه زناي با حمداللهاعلام داشته است 0 اما در خصوص قتل نوزاد در تحقيقات اوليه انداختن او را در آب كانال اذعان دارد ولي مي گويد نوزاد زنده متولد نشده و مرده بودو كسي صداي گريه او را هنگام تولد نشنيده و حركتي مشاهده نكرده است 0
حمداله هم در تحقيقات مقدماتي قبول كرده كه مرتكب زناباخواهر زاده اش شده 0 پزشكي كه ليلي به مطب وي مراجعه كرده به صحت اظهارات مشاراليها اظهاراطالع كرده و چنين مي گويد: ((000 ليلي باتفاق مادرش و عمويش به مطلب اينجانب حدود يكماه قبل مراجعه نموده است كه حدود اواخر ساعات كار مطب يغني هفت الي هشت عصر بوده است هنگام معاينه چادري به سر داشته و اجازه معاينه بطور كامل از شكم را نداد، در هر حال مختصري دارو برايش تجويز شده از استفراغ و دردش بكاهد اما هنگام تزريق دارو متوجه خونريزي روي پيراهن نامبرده شديم بعلت شدت خونريزي سريعا" بوسيله نامه اي كه به دست همراه بيمار دادم به زايشگاه حمايت مادران معرفي نمودم و بيمار باتفاق همراهان از مطب خارج شدند از عواقب بعدي قضيه اطلاعي ندارم 0)) در گزارش معاينه جسد چنين اعلام شده :
((از جسد متعلق به نوزاد دختر معاينه به عمل آمده نامبرده با جنس مونث تازه به دنيا آمده (23روز) و بدليل رشد ميكربهاي داخل شكمي و ريوي دچار ورم سرتاسربدن همراه با كبودي و در بعضي جا پوسيدگي پوست نيز شده است علت فوت خفگي و دليل خفگي انداختن در كانان آب مي باشد بطوريكه عليرغم گذشت چند روز از فوت خفگي توسط آب مشهود است علائمي از شكستگي ، ضرب و جرح بدليل تورم و پوسيدگي جسد مشخص و در دست نيست 0))
پزشك معاينه كننده جسد در تحقيقات بعدي اعلام داشته (( نوزاد پيدا شده در كانال كه در تاريخ 24/6/69 مورد معاينه قرار گرفت مورد معاينه قرار گرفت از نظر سن 9 ماه تمام را داشت ، نوزاد زنده به دنياآمده بود دليل اين امر مقدار آبي بود كه در ريتين مقتول وجود داشت و عليرغم گذشت چند روز با فشار مختصر به ريتين از دهان و بيني مقتول آب بيرون مي زد كه دليل تفنس نوزاد مي باشد علت مرگ صددرصد خفگي در آب بوده است 0))
شعبه دهم دادگاه كيفري يك رشت به موضوع رسيدگي كرده در اين مرحله از رسيدگي حمدالله ارتكاب زنا با خواهرزاده اش را انكار نموده و علت طرح دعوي و شكايت كيفري عليه خود را اختلافات با دامادش كه مقتصود پدر ليلي است بيان داشته اما ليلي به زنااقرار كرده ولي مي گويد فقط يكبار انجام شده و شخصا" رضايت نداشته چون جلو دهان او را گرفته و از طرفي دائيش بوده چيزي نگفته است 0در مورد اتهام قتل عمدي نوزاد با وجود آنكه در تحقيقات مقدماتي حامله شدن خود را در نتيجه جماع با حمدالله پذيرفته و بكرات گفته كه نوزاد مرده به دنيا آمده و آنرا با يك ساك به داخل كانال آب انداخته در جريان محاكمه حاملگي را قبول نكرده ومي گويد اصلا" نوزادي در بين نبوده ، متهمان ديگر نيز مطالبي در دفاع از اتهامات واردهب يان داشته اند كه در صورتجلسات دادرسي منعكس مي باشد0
شعبه دهم دادگاه كيفري يك رشت پس از استماع مدافعات متهمين و وكلاء مدافع و رسيدگي لازم مجرميت متهمين را از طريق حصول علم مسلم تشخيص داده باستناد بند الف ماده 99 و ماده 2 قانون حدود و قصاص و ماده 25 قانون راجع به مجازات اسلامي در مورد ليلي و ماده 99 قانون حدود و قصاص نسبت به حمدالله و مادتين 43 و89 درباره متهمان ديگر ليلي و حمدالله را به اعدام و هر يك از متهمان ديگر را با اعمال مقررات مربوط به تخفيف كيفر به پرداخت پنجاه هزار ريال جزاي نقدي محكوم كرده است 
حمدالله و ليلي شخصا" و آقاي رادمهر وكيل محكوم عليه اخير نسبت به حكم صادرهاعتراض و درخواست تجديدنظر كرده اند0 پرونده پس از اعلام نظر آقاي قاضي صادركننده حكم به ديوان عالي كشور ارسال و جهت رسيدگي به اين شعبه ارجاع گرديده 0 هيات شعبه تشكيل پس از اخذ نظريه كتبي آقاي داديار مبني بر نقض دادنامه تجديد نظر خواسته چنين راي داده است :
راي شماره 4181/2/70 قطع نظر از اينكه حسب مفاد حكم تجديدنظرخواسته بدون مشخص شدن خواهان قصاص مجرميت ليلي از بابت قتل عمدي نوزاد و زناي با محارم اجراز گرديده اما فقط يك فقره حكم اعدام صادر شده و معلوم نيست حكم مزبور از بابت كدام يك از جرائم انتسابي است و با تشابه كيفر، حكم صادره مبهم مي باشد،از اين حيث كه ليلي در تحقيقات مقدماتي بكرات گفته است كه نوزاد مرده به دنيا آمده و پزشك معالج در خصوص وضع حمل در مطلب اظهاري نكرده و مشاراليها را به زايشگاه حمايت مادران معرفي نموده و با توجه به اينكه در جريان دادرسي حاملگي و وضع حمل انكار شده و در خصوص صحت و سقتم اين امر در راي صادره اشاره نشده و نظر به اينكه پزشك معاينه كننده جسد در گزارش تكميلي در اثبات زنده متولد شدن حمل و صحت تشخيص خود درزمينه علت مرگ باموري اشاره و استناد نموده كه در گزارش اوليه مشهود نيست و با در نظر گرفتن مدافعات اوليه مبني بر مرده متولد شدن نوزاد طرح قيه در كميسيون پزشكي با شركت پزشك تنظيم كننده گزارش جسد از جهت روشن شدن حيات و ممات حمل و رفع شبهه و نقص ضرورت دارد0 و با توجه به اينكه ليلي در دادگاه به يكبار زنا اقرار كرده و مدعي عنف نيز شده و با توجه به محتويات پرونده ادعاي مزبور ايجاد شبهه مي كند كه مسقط حد است و نظر به اينكه اظهار ندامت و پشيماني حمدالله بشرح منعكس در اوراق 51 و59و92 پرونده مورد توجه قرار نگرفته و محاكمه بدون رعايت مقررات ماده 327 قانون آئين دادرسي كيفري انجام شده اعتراض نتيجتا" وارد است بنابراين دادنامه 4189/2/70 نقض و رسيدگي مجدد به دادگاه ديگري از محاكم كيفري يك رشت ارجاع مي شود0
شعبه هشتم دادگاه كيفري يك رشت پس از نقض فرجامي به موضوع رسيدگي كرده ،
پس از حصول علم به وقوع زناي با محارم ازسوي متهمان و ارتكاب بزه قتل عمدي نوزاد ازناحيه متهمه (ليلي كه دختر بوده ) حكم به محكوميت مشاراليها به پرداخت نصف ديه مرد مسلمان و نيز از جهت وقوع قتل در ماه حرام به پرداخت ثلث ديه مرد مسلمان در حق ولي امر مسلمين صادر نموده و نيز حكم به محكوميت هردو متهم به اعدام از جهت ارتكاب زنا با محارم كرده است 0
با اعتراض وكيل تسخيري متهم رديف اول و وكيل انتخابي متهم رديف دوم و نيز اعتراض محكوم عليه رديف دوم پرونده به ديوان عالي كشور ارسال و جهت ريدگي به  اين شعبه ارجاع گرديده 0 هيات شعبه تشكيل پس از اعلام نظر آقاي داديار ديوان عالي كشور مبني بر نقض دادنامه تجديدنظرخواسته بموجب راي شماره 847/2111/12/72 بلحاظ آنكه وكيل تسخيري حق اعتراض به راي را نداشته اعتراض وي راقابل طرح ندانسته 0 در مورد اعتراض محكوم عليه ديگر (حمدالله ) چون شعبه هشتم دادگاه كيفري يك رشت همانند شعبه دهم برخلاف نظر اين شعبه مورد را مشول حد تجاوز بعنف و متهم را مستحق اعدام مي داند واين شعبه از محتويات پرونده توبه محكوم عليه را قبل از ثبوت جرم در دادگاه استنباط نموده كه مسقط حد مي داند لذا مستندا" به بند ج ماده 7 قانون تجديدنظر آراء دادگاهها پرونده جهت طرح در هيات عمومي كيفري ديوان عالي كشور تقديم مي شود: سپس رياست محترم شعبه شرحي مرقوم و پرونده را مطالبه فرموده اند كه حكم بمحكوم عليها (ليلي ) ابلاغ شود با تذكر اين مطلب كه اگر اعتراض به حكم دارد شخصا" اعتراض نمايد0 معاونت قضائي ديوان عالي كشور موافقت فرموده اند پرونده بدون ثبت در آمار هيات عمومي ديوان عالي كشور به شعبه اعاده گردد كه نسبت به ابلاغ حكم اقدام گردد0 پس از ابلاغ حكم محكوم عليها(ليلي ) شخصا" به دادنامه صادره اعتراض نموده لوايح اعتراضيه وكلاء محكوم عليهما و شخص آنان پيوست مي باشد كه هنگام شور قرائت خواهد شد0
هيات شعبه در تاريخ بالا تشكيل گرديد پس از قرائت گزارش آقاي موسي سيف اميرحسيني عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي محمد قاسمي داديار ديوان عالي كشور اجمالا" مبني بر: طرح در هيات عمومي ديوان عالي كشور دادنامه شماره 217/1/198/2/72 تجديدنظر خواسته مشاوره نموده چنين راي مي دهد:
نظر به اينكه شعبه هشتم دادگاه همانندشعبه دهم دادگاه كيفري يك رشت برخلاف نظر شعبه ديوان عالي كشور به اعدام متهمان راي صادر و اصرار نموده پرونده جهت طرح در هيات عمومي كيفري ديوان عالي كشور تقديم مي شود0
شعبه يازدهم ديوان عالي كشور

رئيس : جناب آقاي شبيري توضيحي داريد بفرمائيد0
]بنده ابتداء آراء دادگاهها را مي خوانم 0راي دادگاه اول 000[ 000 بدين تيوضيح به دنبال شكايت كتبي آقاي چراغعلي داير به ارتكاب عمل نامشروع دخترش با دائي خود بنام حمدالله برادران كميته نامبردگان را دستگير و طي تحقيقات به عمل آمده متهمان رديف اول و دوم اقرار صريح مي نمايند كه مرتكب فعل زنابه دفعات گرديده اند و اقارير صريح مكرر و متعدد متهمه ليلا مبني برارتكاب زنا با دايي خود بنام حمدالله و جريان وضع حمل خود در مطب دكتر به طور مشروح در بازجويي هاي خود كه در صفحات 91تا98 پرونده كه از نحوه اظهارات صادقانه و بدون شائبه و خالي از ريب و شك متهمه معلوم مي گردد كه نوزاد را در مطب دكتر به دنيا آورده و بدون اطلاع دكتر نوزاد را در ميان ساك دستي گذاشته و به قصد نابود كردن وي از مطب دكرت بيرون آمده وسپس در يك فرصت كوتاه بچه را در كانال آب انداخته است كه اين مطالب را در تمام تحقياقت بجز در جلسه دادگاه اقرار و اعتراف نموده است و همچنين اعترافات متهم حمدالله در تمام مراحل تحقيق بخصوص درصفحات 50و51و52پرونده واقرار صريح اين متهم در صفحه 52 پرونده طوريست كه معلوم مي شود كه اتهام وارده مقرون به صحت بوده و خالي از هر گونه شك وترديد است 0 حتي جزئيات انجام عمل زناي خود با دختر خواهر خودرا بيان نموده و با عنايت به ساير محتويات پرونده و اظهارات گواهان و همچنين اظهار فاطمه و علي در مراحل تحقيق كه مساله بردن متهمه را به دكرت و اينكه متهمه از دل درد واستفراغ شكايت داشت و اين كه مادرش وي را به مطب دكتر مي برد000 و علي نيز در اين قضيه حضور داشته و با كليات قضيه از جمله حاملگي و و تولد بچه در در مطب و انداختن نوزاد در كانال آب اطلاع داشته و اظهارات مقرون به صحت متهمه در تمام مراحل تحقيق دال بر تودل نوزاد و گذاشتن نوزاددر سالك دستي واندختن در كانال آب را نير تصديق دارد0
مضافا" به اينكه در گواهي هاي پزشكي مساله كشف نوزاد و خفگي وي بطور صريح مطرح شده و بخصوص در گواهي پزشكي مورخه 24/3/69 در ص38 پرونده آمده كه علت فوت بچه خفگي و دليل خفگي انداختن در كانال آب مي باشد بطوري كه عليرغم گذشت چند روز از فوت وي علائم خفگي توسط آب مشهود است و نيز در گواهي پزشكي ديگرآمده كه نوزاد از نظر سن 9 ماه تمام داشتهو حتي متهمه رديف اول نيز در محضر دادگاه اقاريرصريح به زنا نموده و در صفحه 145 پرونده اظهارداشته :
اول شب بود رفتم منزل دائي خود مهماني ، شب بود من خواب بودم ايشان آمد يك دفعه با من زنا انجام داد و همچنين متهم در آخرين دفاع در صفحه 151 پرونده مي گويد:
متهم رديف دوم دروغ مي گويد0 عمل زنا درست است 0 كار دايي من است 0 يعني همين آقا كه اينجا نشسته است 0 كار اوست 0 او خودش آمد بالاي سرم و من خوابيده بودم او شلوار مرا پائين آورد و دهان مرا بست و نگذاشت من فرياد كنم من ديدم كه دايي من است حرفي نزدم 0
و متهم رفتن به مطب دكتر را نيز اقرار كرده ولي بدروغ اظهار مي دارد كه من سرم گيج مي كرد و دكتر قص داد البته مادرم با من بود و سرانجام متهمه مبادرت به تناقص گويي مي نمايد و همچنين اظهارات فاطمه مادر متهمه در جلسه دادگاه مي گويد وقتي اين خبر را شنيدم از ناراحتي بيحال شدم و از حال رفتم و متهم ديگر علي نيز در جلسه دادگاه اظهار داشته دكتر چيزي نگفت فقط گفت احتمال دارد حامله باشد بعد گفت او حامله است و اينجا امكانات نداريم و نيزاظهارات بلاوجه متهم حمدالله در جلسه دادگاه مبني بر اينكه اختلافات باعث شكايت از او شده است و با عنايت به اينكه دفاعيات وكلاي آنان در جلسه دادگاه نتوانست بي گناهي متهمان را به مرحله ثبوت براسند و بعلاوه از مجموعه قرائن و شواهد و امارات ظنيه قوي نيز براي محكمه علم بر وقع بزه انتسابي حاصل است واحتمال عقلايي خلاف هم داده نشده 0
عليهذ دادگاه به ساناد بن الف ماده 99 و بند الف ماده 2 قانون حدود و قصاص و رعايت ماده 25 قانون مجازات اسلامي نسبت به متهمه رديف اول و به استناد بند الف ماده 99 قانون حدود و قصاص نسبت به متهم رديف دوم و حسب ماده 120 قانون حدود و قصاص خانم ليلا فرزند چراغعلي و آقاي حمدالله فرزند براتعلي را به اعدام محكوم مي نمايد و اما در خصوص متهمان رديفهاي سوم و چهارم با توجه به وضعيت خاص آ;ان ونداشتن پيشينه كيفري هر يك را به پرداخت 50000 ريال جزاي نقدي محكوم )) كرده ( اين راي اول است )0
راي دادگاه دوم بدين شرح است :
((با امعان نظر در اوراق پرونده معلوم مي شود به كميته انقلاب اسلامي فومن اعلام گرديده كه جسد نوزادي در رودخانه كهنه گوراب پيدا شده و طبق تحقيقات بعمل آپده بايد از متهمه مشاراليهاباشد و در تمام تحقيقات متهمان اقرار و اعتراف مي كنند كه باهم مرتكب علم زنا شده اند منتها متهمه رديف اول مي گويد دو بار فعل زنا انجام گرديد ولي متهم رديف دوم مي گويد يك بار عمل زنا انجام گرفت و متهمان عمل زنا را بشكلي اقرار دارند كه هيچگونه شك و شبهه اي باقي نمي ماند و نتيجه نيز وضع حمل و دنيا آوردن نوزاد دختر بوده كه در صفحات 69 پزشك تصريح مي كندمتقول داراي تنفس بوده و نه ماهه بوده و نحوه فعل و انفعالات نشان مي دهد كه متهمه حالت وضع حمل به او دست داده و به مطب دكتر مراجعه و رد آنجا وضع حمل مي كند و نوزاد را داخل رودخانه مي اندازد0
آقاي پزشك كه زايمان در مطب او انجام گرفته براي اينكه خود را گرفتار نكند منكر اين معني شده كه زايمان در مطب انجام گرفته و متهمه نيز براي اينكه وانمود كند مرتكب قتل نشده وانمودمي كند بگويد بچه مرده به دنيا آمده كمااينكه وقتي دادنامه شعبه دهم صادر شده و از نتيجه كار مطلع شده منكر همه چيز مي شود ودرجريان رفع نقايص اعلامي ديوانعاي كشور نيز آقايان اطباء و متخصص امر قضيه را بنحوي تشريح كرده اند كه جاي شك و تامل بر اينكه متهمه در مطب زايمان كرده باقي نمي ماند0
در خصوص اظهار ندامت متهم رديف دوم نيز قضيه روشن است نمي تواند از باب توبه باشد بلكه بديهي است وقتي مجرمين چنين دچار دست قانون مي شوند سعي در استخدام الفاظ آنچناني مي كنند و هيچگاه متهمه منكر نسبت وجود بچه پيدا شده را به خود نكرده و اگر بچه سقط شده و مرده و چهار و پنج ماهه بود متهمه او را در مطب پزشك رها مي كرد و او را تا نزديك خانه نمي بدر و دررودخانه نمي انداخت 0 بنابر مراتب علم به زناي با محارم از ناحيه متهمان و بزه ارتكاب قتل عمدي از ناحيه متهمه رديف اول ليلا محرزاست وازاينكه مقتوله ولدزنا بوده با توجه به جوابيه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني كه فتوكپي آن ضميمه پرونده شده كه در چنين مواردي قاتل بايد ديه پرداخت كند و چون متقوله وارث ندارد ولي امر مسلمين ولي اوست و آقاي داديار تقاضاي ديه كرده است 0
دادگاه مستندا" به ماده 82 و105 قانون مجازات اسلامي در خصوص زنا به محارم و ماده 297 بن الف ماده 302 و299و300 قانون مجازات اسلامي در خصوص قتل ، متهم رديف اول را از حيث زناي با محارم به قتل و از حيث ارتكاب به قتل به پرداخت نصف ديه كامل مرد مسلمان و ثلث آن به لحاظ وقوع قتل در ماه حرام در حق ولي امر مسلمين و متهم رديف دوم را به قتل محكوم مي نمايد و در خصوص سايرمتهمين چون دادگاه كيفري يك شعبه دهم به اتهام آنها رسيدگي كرده و راي صادر كرده و اعتراضي از ناحيه آنان صورت نگرفته اين دادگاه خود را مواجه با تكليفي نمي داند( اين هم راي دوم )0 بنابراين ازلحاظ ارتكاب زنا هيچگونه ترديدي نيست 0

رئيس : جناب آقاي پيشنمازي
حسب گزارش پرونده دادگاه اول و دوم بر مبناي علم به تحقق بزه حكم داده اند0 شعبه دويان ايراد راجع به قصاص متهمه گرفته نسبت به بچه در آب انداخته و آن اشكال اين است كه معلوم نيست چه كسي خواهان قصاص است 0 اينجا جاي قصاص نيست چون بچه ولدزنا است و در حال تمييز هم نيست 0
حسب فتواي حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در آنجا ايشان قصاص را اشكال مي فرمايند، بحث قصاص نيست 0 راجع به ديه هم رايي كه دادگاهداده به نصف ديه مرد مسلمان اين هم اشتباه است چون بچه ولدزنا است نصف بديه مرد مسلمان برايش نيست و يك اشكالي هم شعبه ديوان كرده و يك بار هم اقرار كرده ولي خوب به اسم خودشان كه صريحا" مي فرمايند كه تحقق زنا مسلم است و دادگاه هم بر مبناي علم حكم داده نه بر مبناي اقرار0
شبهه اي كه شعبه ديوان دارد راجع به توبه است كه توبه بايد احراز شود، حسب آيه شريفه كه توبه را بيان مي فرمايد(قبل ان تقدرو اعليهم 000) راجع به محارب است حسب فتوي ، قبل از اثبات جرم اگر توبه كند توبه مسقط حد است اما توبه بايد احراز شود و صرف گريه كردن با مواجه شدن به مجازات و آبروريزي و اينها اسمش رانمي شود توبه گذاشت 0 توبه يك معنايي است كه به اسم پشيماني 000 و چه بسا ك اگر گير نمي افتاد باز هم بار سوم و چهارم و پنجم هم كه پيش مي آمد انجام مي داد0
دادگاه هم به اين مساله توجه كرده وتوبه را قبول نكرده و حسب ظواهر امر حكم دادگاه بر اعدام متهمان به علت ارتكاب زناي با محارم كه بر مبناي علم است و مساله عنف را از دادگاه توجه كرده و قبول نكرده و مساله توبه و پشيماني را هم دادگاه توجه داشته و قبول نكرده و حق با دادگاه است و حكم دادگاه قابل تاييد است 0

رئيس : جناب آقاي ابراهيمي
چند نكته را بنده توضيحا" عرض مي كنم 0 مطلب اول البته وقتش گذشته سريع رد مي شوم ، آن نقائصي بود كه شعبه محترم ديوان عالي كشور از راي شعبه دهم دادگاه كيفري يك رشت گرفته بود و شعبه هشتم دادگاه كيفري يك رشت نقائص را برطرف كرده و انشاء حكم كرده بود كه اين شبهه را ايجاد مي كرد، شعبه محترم خودش مي بايست اظهار نظر مي كرد0
اما نقض دومي كه شعبه محترم ديوان عالي كشور از رسيدگي شعبه دهم گرفته بود اين بود ه بخواهند كميسيون پزشكي با شركت پزشك معاينه كننده جسد تشكيل شود راجع به حيات و ممات نوزاد اظهار نظر بكنند0
اين كميسيون تشكيل شده ، مجددا" آمده اند خانم ليلارابه پرداخت ديه محكوم كرده اند0 نكته اي را كه احد از پزشكان در آن كميسيون در جلسه 5/2/72 (صفحه 316) پرونده حضور پيدا كردآقاي دكتر محمدي است كه ظاهرا" پزشك قانوني رشت بايد باشد باحضور آقاي بابااهري پزشكي كه در آن محله فومنات اين جنازه را ديده و حتي اظهارنظرش هم براي شعبه محترم جاي سوال بوده ، آن پزشك هم حضورداشته ، آقاي دكتر محمدي بعد از شنيدن اظهارات دكتر بابااهري مي گويد نظرآقاي بابااهري پزشكي كه اول بار جسد را ديده بسيار ناشيانه و غير تخصصي است 0
اظهارنظر قطعي در اين خصوص كه نوزاد در شكم مادر فوت كرده يا در هنگام زايمان فوت نموده و يا بعد از زايمان فوت صورت گرفته مقدور نمي باشد اين نكته اي است كه سروران محترم عنايت بفرمايند در تصميم گيري احتمال تاثيرش هست 0
نكته ديگري كه بنده مي خواهم خدمتتان عرض كنم اين است كه خانم ليلا يك روستازاده اي است بي سواد با مادرش از طريق مزدوري امرار معاش مي كنند سواد ندارد و معارف را هم آشنا نيست كمااينكه اين خانم را هم وقتي سر شاليزار مشغول مزدوري با مادرش بوده درد گرفته و در اثر فشار كار دچار خونريزي شده ومساله سقط هم بازاز آن فشار كار است كه در شاليزار خم شده بود به دكتر بردند0
قبل از اظهارات حتمك ليلاماده 64قانون مجازات اسلامي رامي خوانم :
((زنا در صورتي موجب حد مي شود كه زاني يا زانيه بالغ ، عاقل و مختاار بوده و به حكم و موضع آن نيز آگاه باشد0))
اين صريح قانون است 0 احد از متهمين ليلا است ، دخترروستايي فقير كه گاهي از فقر بيرون مي خوابيده در پرونده منعكس است 0احد از وكلاي مدافع مي گويد در جنگل مي خوابيده ، حالا به حكم شرع اين چگونه آگاه است اما حرف اولش ، از ليلا مي پرسند شما چرا دفاع نكرديد وقتي متوجه اين قضيه شديد مي گويد يكدفعه گرفته شدم ، نمي دانستم چكار كنم خوابيده بودم وقتي بيدار شدم متوجه شدم دايي ام روي من است شلوار مرا در آورده در حالت داخل كردن به بدن من مي باشد0 از خجالت حتي حرفي هم نزدم بعد از مدتي كه كارش تمام شد از روي من كنار رفت 0 اقراري كه ما داريم اين است بعدآن دايي مي گويد:
آنها در يك اطاق زندگي مي كنند، در يك اطاق پنج  شش نفري مي خوابند، زندگيشان اين را ايجاب مي كند0 حمدالله اين حرف را مي زند : من علاقه زيادي از لحاظ دايي و خواهرزادگي به ايشان داشتم او را بيش از همه دوست داشتم ، هميشه پيش من مي خوابيد تا اينكه يك شب درمنزل خودمان يك وقت متوجه شدم كاري را كه نبايد مي كردم كردم هيچ عكس العملي نشان نمي داد0 اين اظهارات دايي است و آن هم صريح ماده 64 قانون مجازات اسلامي كه به مختار بودن و آگاه بودن متهم به حكم قضيه تاكيد دارد0

رئيس : جناب آقاي عروجي
ضمن تشكر از برادر عزيزمان جناب آقاي ابراهيمي از اين دقت نظرشان بعضي از عرايض بنده را حاج آقا پيشنمازي مطرح فرمودند0
لپ قضيه اين است كه شعبه محترم ديوان در رابطه با تحقق زناي با محارم از هر دو طرف قضيه هيچ جاي ايراد و ابهام و اشكال نمي بيند تنها چيزي كه مطرح كرده اند مساله اجبار است 0 آنچه راكه بنده از محتويات پرونده بصورت گذرا ديدم ضمن اينكه فرمايش جناب آقاي ابراهيمي را رد نمي كنم ولي در پرونده مطالب ديگري را مااز ليال مي بينيم كه نشانگر اين است كه هيچگونه اجبار و اكراهي در كار نبوده و آگاهي هم به حرمت عمل و زنشتي عمل داشته حتي بالصراحه بازپرس از ليلا مي پرسد شما مي دانستيد اين عمل اينطور است و ليلا مي گويدمن مي دانستم اين عمل زشت است و مرتكب شدم در نتيجه از اينكه اجبار و اكراهي باشد كه واقعا" جلوي حد الهي را بگيرد از محتويات پرونده هرگز و هرگز براي انسان حتي ظن قوي كه باعث ايجاد شبهه شود ايجاد نمي كند از اين جهت من فكر مي كنم مساله روشني است كه اكراه و اجباري در نبوده 0
اظهار ندامت و پشيماني كه در راي شعبه محترم ديوان آمده است عنايت داريد كه ندامت و پشيماني هرگز مساوي با توبه نيست ، از مقدمات توبه است و ثانيا" طبيعي است كه هر فردي بعد از ارتكاب يك چنين عملي حتي با غيرمحارم بطور نامشروع وقتي به خود مي آيد پشيماني طبيعي است به سراغش بيايد و از اينكه آقاي ابراهيمي فرمودند در يك اطاق مي خوابيدند نخير اينطور نبوده اين خانم آن شب بمناسبت شركت در مراسم مهماني در خانه دايي اش (پدربزرگش )رفته بود و آن شب را استثنا" آنطور كه بنده ديدم آن شب استثنا" بادو تااز خاله هايشان به همراه دائي داخل اطاق خوابيدند آن شب را نشان مي دهد اما از اينكه اين خانم هميشه داخل يك اطاق با دائي و ديگران زندگي مي كردند اين را بنده نديدم در نتيجه در رابطه با وقوع زناي با محارم از نظر اصل قضيه و نه از نظر اكراه و اجبار و نه از نظر اظهار ندامت و پشيماني بنظر بنده چيزي نيست كه ما بتوانيم جلوي علم بين و روشن شعب كيفري را بگيريم وبگوئيم اينها علم بدون مبنا علم پيدا كرده اند0 حاج آقا شبيري بارها به ما تعليم فرموده اند جلوي علم قاضي را نمي شود انسان بگيرد مگراينكه دليل روشن و قاطعي داشته باشد بر اشتباه قاضي از طريق علم ، اين را ما در اين پرونده نداريم 0
اما مساله سقط جنين يا تولد نوزاد بطور زنده يا مرده اين را هم عنايت فرمائيدكه ربطي به اصل قضيه ما ندارد، اولا" جاي قصاص نبوده ، بالصراحه فتواي حضرت امام رضوان تعالي عليه در اين مورد نداريم 0 در قانون هم جيري مطرح نشده اگر اجازه بفرمائيد من از فتواي امام چيزي را پيدا كرده ام بخوانم خدمتتان كه آيا اينجا جاي قصاص بوده يانبوده و اينكه جاي ديه بوده يا نيست 0حتي امام در رابطه با پرداخت كردن ديه هم ترديد دارند0 يعني بطور بين و روشن هم ا مام قائل به ديه نيستند كه طرف ديه بپردازد و دادرس دادگاه هم استناد جستند به فتواي مرحوم آيت الله گلپايگاني رحمت الله عليه 0
در رابطه بانوزاد ما جاي بحث نداريم كه آيا قصاص بشود يانه ؟ اشكالي بر قصاص جاي خودش را پيدا نكرده ، در رابطه با ديه هم عنايت داريد ديه را ما زماني مي پردازيم كه طرفي باشد و متقاضي ديه باشد ما ديه را بپردازيم 0 اينجا هم ما نداشتيم كسي را كه ديه بخواهد و ماديه را بپردازيم و اگر ولي امر مسلمين را قاضي گرفته است آن بعناوين ثانوي يا از باب من لاوراث له گرفته باشد بالاخره به اصل قضيه ارتباطي ندارد0

رئيس : جناب آقاي بروجردي
متهمه دو اتهام دارد يكي قتل نوزاد و يكي زناي با محارم كه از دو جهت برايش كيفر تعيين شده 0 اما نسبت به قتل نوزادهمانطور كه آقايان استماع فرمودند در اصل حياتش شك بود كه آيا حين ولادت زند بود يا نه ؟ پزشكي قانوني معروف رشت آقاي دكتر محمدي تخطئه كرده بود دكتر قبلي را و اختلافي بين متخصصين امر هست و نمي شود اعتماد كرد به اينكه بچه زنده به دنيا آمده و بفرض كه زنده بوده است در جواز قصاصش همانطور كه جناب آقاي عروجي فرمودند امام در تحريرالوسيله ، ترديد فرموده اند اگر ولدزنايي را كسي بكشد بخصوص قبل از بلوغ و تميز و قبل از اظهار اسلامش آيامي شودقاتل را قصاص كرد يانه ؟ محل تردد است كه نمي شود قصاص كرد0 درديه اش هم كه اخيرا" فرمودند محكوم به ديه شده بود از اينجهت در ديه اش هم امام ترديد فرمودند0 بهرحال بايد فعلا" اتهام اول را كنار گذاشت 0
مي رسيم به اتهام دوم كه زناي با محارم باشد0 آقايان عمده عنايتشان روي علم دو دادگاه است بر امر0 من خودم فراموش كردم كه استفتايي از حضرت آيت الله عظمي گلپايگاني بياورم من خودم استفتا كردم كه حكم اقرار روشن است آقايان گفتند اگر بعد از اقرارتوبه كرد يا اظهاري كرد كه آن حد را برمي دارد، حد رجم را برمي دارد، ادعاي اكراه كردند، انكار بعد از اقرار و يا اكراه بعداز اينكه گفت ادعا كرد كه من كروه بودم خلاصه حكم رجم را برمي دارداين بعد از اقرارش مسلم بعد از بينه قبول نمي شود اما علم چطور اگربعداز علم كسي ادعاي اكراه كرد يا انكار كرد آيا آن رجم برداشته مي شود و يا خير؟
آيت الله عظمي گلپايگاني فرمودند بايد ديد علم متخذه ازچيست ؟ اگر همان اقارير متهم باشد حكم اقرار را دارد و اگر از قرائن و شواهد زيادي باشد از جمله اظهارات خودش يا خودش ممكن است ازاول انكار كرده باشد آنجا حكم بينه را دارد0 ايشان بين منشاهاي علم فرق گذاشتند كه منشاء علم آيا اقرار است يا غير اقرار در اين پرونده همانطور كه آقايان ملاحظه فرموديد منشاء علم براي دو دادگاه همان اقارير اوليه است و بضميمه اظهاراتش يا اعتراف متهمه در جلسه دادگاه 0 بنباراين حكم اقرار پيدا مي كند و اينكه گفته است درست است با من زنا شده است اما من راضي نبودم يكجا گفته است من دايي ام بود خجالت كشيدم حرف نزدم ، يك جاگفته دهانم را گرفته بود، بالاخره ايجاد شبهه كرده است ، شبه داري حد است اين حدالله است حقوق الله است 0 بنابراين حق با شعبه است كه راي دادگاه را رد كرده اند0

رئيس : جناب آقاي آموزگار
مطلبي كه جناب آقاي بروجردي فرمودند براي من داعي شد اين است كه ديش رجوع كردم به كتاب آيت الله العظمي خويي راجع به شبهه ايشان مي فرمايد اين يك روايت مرسله كه صدق نقل كرده از پيغمبر كه بهرحال مورد اتفاق و علم اصحاب بوده و هست الا اينكه شبهه چيست ؟ ايشان مي فرمايد شبهه بايد ناشي از جهل قصوري يا تقصيري به حكم يا به موضوع باشد كه موجب شبهه تحريميه ، شبهه موضوعي يا حكمي ايجاد كند الا اينكه هرجا انسان علم پيدا كند در ارائه اصل بگويد اين امر در چه تشكيك كرد اين شبهه بياورد بنظرم اين خارج از موضوعي است كه شبهه اي است كه متفق عليه بين فقهاست البته جاي بحث است كه فعلا" جايش اينجا نيست 0 اين مطلب را داشته باشيد0
عرض دوم اينكه از اوراق پرونده و گزارشات استفاده مي شود كه اين خانم مساله كراهت و اكراه در كار نبوده وتازه چيزي كه ايشان در دادگاه گفت : بله دائيم بود و من خجالت كشيدم و بهرحال اين امر منافاتي با متابعت او نداشته بهردليلي كه بوده اگر عنف و اكراه بوده و تراضي نبوده آدم چگونه اگر سبعي يا درنده اي به او حمله مي كند از خودش دفاع مي كند، چنگي مي اندازد، درگير مي شوداما همانطور تسليم شود در مقابلش اين متابعت است و در باب زناي محارم يك فرقي هم با بقيه زناها دارد كه در اينجا شارع مقدس تشديد بيشتري كرده و از رايات اين مساله استفاده مي شود از بابت تيمن و تبرك يك روايتي من نوشتم كه از صحيفه ابوايوب است : ((قال سمعت ابن بكيربن اعين يروي عن احدهماعليهماالسالم قال من زني بذات محرم حتي يواقعها ضرب ضربه بالسيف اخذت فيه ما اخذت و ان كانت ابعه ضرب ضربه بالسيف و اخذت منها ما اخذت ))
تا اين اندازه اين مساله مورد توجه بوده 0 آن وقت اين ادعاي توبه كه اينجا مي شود توبه هم توبه دوباب است يكي قبل از ثبوت جرم در دادگاه شكي نيست كه مسقط حد است اما بعد از ثبوت جرم در دادگاه اينجا توبه صددرصد مسقط حد است اما بعد بلكه حاكم مخير است بين اينكه اين توبه را قبول كندو تقاضاي عفو كند و يا حاكم مطلاق خودش كه ماها نيستيم عفو كند يا اينكه حد را اجبار كند0 مخير است 0 اجباري بر قبول توبه نيست 0 اگر با اقرار باشدالبته اين مطلب هم از آن روايتي كه بايد مصلحت باشد لذا در اينجا مصلحتي در قبول توبه نيست 0 اين مصلحت هم از آن روايت استفاده مي شودكه كسي سرقت كرده بود حضرت فرمود:اني اراك شابا"لاباس لهبتك 0
اين روايت نشان مي دهد كه توبه و ثبوتش پيش حاكم بايد مصلحت باشد كه انسان عفو كند0 بدون مصلحت چه فايده دارد؟ اين جرائم تكرار مي شود0 يك دختري كه بيايد با دائي خودش اينطور متابعت كند0 و بنابراين من معتقدم كه راي دادگاه صحيح بوده و باستناد علم بوده و بايد تاييد شود0

رئيس : جناب آقاي آل اسحاق
ما دو نوع قاضي داريم 0 يكي قاضي كه مجتهدمطلق باشد، ديگري قضات ماذون كه اكثر قضات ما قضات ماذون هستند0
در قضات ماذون گرچه يكي از راههاي ثبوت زنا علم قاضي است و علم قاضي يكي از راههاي ثبوت است در اين ماده هم اشاره شد ماده 105 كه همين باب زنا، حاكم شرع مي تواند در حق الله و حق الناس به علم خود عمل كند و حد الهي را جاري نمايد ولازم است مستند علم را ذكر كند0 در قضات ماذون اينطور نيست كه همين كه قاضي اعلام كند من علم پيدا كردم ما بگوئيم قاضي علم دارد و ما حق چون چرا نداريم 0
اينكه آقايان خيلي به اين نكته اشاره مي كنند كه قاضي علم دارد پس ما نمي توانيم وارد شويم اينطور نيست درقضات ماذون قاضي بايد مستند علم را ذكر كند ببينيم آيا اين مستندات كافي براي حصول علم است و يا كافي نيست ؟ آيا اين مستندات علم آور هست يا نيست ؟ و عين اين مساله را از حضرت امام سوال كردند من متن را دارم كه آيا قضات ماذون مي توانند به علم خود عمل كنند امام در جواب فرمودند: قضات ماذون طبق مقرراتي كه براي آنها تعيين شده بايستي عمل كنند نمي توانند بگويند ما علم داريم 0
مطلب ديگر اينكه شعبه محترم ديوان قبول دارد كه در اينجا قاضي علم پيدا كرده و به علم قاضي هم اشكال نگرفته است 0 يعني خود شعبه ديوان مي گويد كه قاضي علم پيدا كرده و عملش هم متعارف است و به اين شبهه اي نكرده است 0 آن كه شبهه شده اين است كه در مورد متهم با توجه به اظهاراتي كه متهمه كرده بنظرمي رسد صداقتش را مي رساند قبل از اينكه جلسه دادگاه تشكيل بشود و در آن اوايل اين ناراحت بوده ، گريه مي كرده ، حالت انفعال داشته ، افسرده بوده ، اين مسائل ذكر شده حتي به حالت خودكشي رسيده ، آقايان كه مي فرمايند اين توبه نيست پس توبه چيست ؟ توبه را آقايان براي من معناكنند، توبه چيزي است ؟ يك امري است كه اصلا" براي ما قابل تصور نيست ؟ مي گويند اين توبه نيست ؟ پس توبه چيست ؟
توبه يغني پشيماني 0 در حديث داريم توبه عبارتست ازپشيماني و پشيماني عبارتست از توبه 0 قرائن اينطور نشاني مي دهد0 حالا قاضي در آنجا كه به عملش عمل مي كند شرايطي دارد0 يك شرطش اين است كه بايد آن طرف توبه نكرده باشد0
شعبه ديوان عالي كشور با توجه به مقررات ، نظارت عاليه دارد0 اصلا" چرا پرونده به ديوان مي آيد، براي اينكه نظارت عاليه دارد، ببيند كه آيا قاضي به آن شرايط و قيود توجه كرده يا نكرده 0 يك شرطش اين است كه توبه نكرده باشد آن هم قبل از اينكه دادگاه تشكيل شده باشد اگر بعد از تشكيل دادگاه در محكمه توبه نمايد قاضي مخير است و حتي اگر توبه هم كرده باشد مي تواند حكم الهي را اجرا كند0 اما در اين مرحله ابتدائي اصلا" هنوز قبل از اينكه به دادگاه بيايد قرائين هست كه توبه كرده 0 حالا شبهه بوجود آمده ، شبهه توبه است وقتي شبهه آمد الحدودتدرءبالشبهات 0 علل و عواملش هم هست و اينجا را مي گيرد اين راجع به متهم 0
اما در مورد متهمه همان طور كه جناب آقاي ابراهيمي فرمودند قضيه را آن شكلي تشريح كردند مدعي است كه در خواب بوده يعني اين جوان در حال خواب رفته سراغ او خوب اگر او احساسي مي كرد كه به او علاقه دراد در بيدراي به سراغ او مي رفت و معاشقه مي كرد، اينكه در خواب سراغ او رفته معلوم است كه احساس مي كرده كه تسليم نمي شود و اطاعت نمي كند از اين طرف آقايان اجبار را بااكراه يكي مي گيرند0
فرق است بين اجبار و اكراه ، اجبار اين است كه از انسان سلب اراده مي شود و در اكراه لازم نيست كه سلب اراده شود و انيكه اگر به او سبع حمله مي كرد و فرار مي كرد، اگر كسي كسي را تهديد كرده و بگويد با من بايد زنا بكني اگر نكني آبروي تو را مي برم ، اگر كسي را تهديد مالي و ناموسي كنند و بگويد اگر اين كار را نكني آبرويت را مي برم آيا اينجا اكراه هست يا نيست ؟
تعريفي كه براي اكراه شده صادق است 0 در اكراه حتما" لازم نيست از او سلب اراده و سلب اختيار شده باشد بطوري كه نتواند از خودش مقاومت كند اين دختر مي توانسته از خودش تا آن حد دفاع كند ولي دست گذاشته روي دهانش و اين احساس مي كند يك آدم بي سواد دهاتي بقول جناب آقاي ابراهيمي آبرو برايش مهم است كه فرض كنيد من حتي فرياد بكشم آبرويم مي رود اين وقتي فكر مي كند يك آدم بي سوادي اگر داد بكشد مادرش و عمويش مي فهمند و آبرويش برود براي حفظ آبرو خيال مي كند بايد تسليم شود خوب در اينجا اكراه مفهوم و معنايش چيست ؟ من بنظرم اين است كه در مورد اين متهمه مساله اكراه درست است شبهه قوي است و در مورد متهم مساله توبه شبهه است و نظر شعبه محترم ديوان عالي كشور صحيح است 0

رئيس : جناب آقاي نيري
عرض بنده درباره توبه است من از اين مقدمات اينطور مي فهمم كه هم اين پسر و هم اين درختر در يك شرايطي آن شب قرارگرفته اند كه دست به اين عمل زده اند حالا يا شهوت خيلي غليان كرده يا هرچه بوده در يك وضعيت استثنايي دوتايي قرارگرفته اند و اين عمل زشت انجام شده قرائين بعدي نشان مي دهد كه اين واقعا" از دستشان در رفته و بعد هم ديگر دنبال اين كار نرفتند و اينكه گريه كردند و اظهار پشيماني كردند بنظر من توبه اينجا محقق شده موارد مشابه را ما همگي در پرونده ها ديديم 0
اگر دختر و پسر ارتباطي اينطوري داشته باشند بعد از اينكه ازاله بكارت بشود اينها خيلي راحتتر با هم تماس مي گيرند و در طول اين چند ماهي كه از اين قضيه گذشته اينهاهيچ ارتباط وتماسي با هم نداشتند و اگر چنانچه اينها دنبال اين برنامه بودند و مي خواستند چنين برنامه اي داشته باشند و دست از اينعمل زشت بر ندارند خيلي راحت تر با هم تماس مي گرفتند براي اينكه ديگر مشكلي نداشتند اين قرائن و شواهد نشان مي دهد كه در آن شرايط خاص و در آن شب اين كار از دستشان در رفته و مرتكب اين عمل زشت شده اند و ديگر هم دنبالش نرفته اند اگر اينها توبه نكرده بودند و دنبال اين برنامه بودند مساله بكارت هم كه منتفي شده بود آزادانه مي توانستند هر روز هر وقت با هم تماس داشته باشند بنظر من اين قرائن نشان مي دهد كه توبه محقق شده 0

رئيس : جناب آقاي شبيري
فكر مي كنم قسمتهاي مهم را كه لازم بو عرض كنم يك مقداري آقاي نيري و همچينين آقاي آل اسحاق فرمودند قسمتي را من توضيحي عرض كنم 0 اگر با اقرار نزد حاكم چيزي ثابت شد حاكم حكم كردوبعد از اينه چيزي ثابت شده اظهار توبه كرد در اينجا همانطوركه آقاي پيشنمازي فرمودند لازم است علم پيدا شود0 براي اينكه توبه كرده براي اينكه آنجا حاكم تكليف بر گردنش آمده بعدش مي خواهداين حكم را به او عفو بدهد بايد ثابت بشود حتما" توبه كرده كه دليل قطعي لازم است تا اينكه حاكم ، چون يك طرف اينجا مخير است يك طرف يا اين طرف يا آن طرف را انتخاب كند، يا حكم اعدام دهد يا عفوكند، اين مي خواهد عفو كند اگر واقعا" توبه نباشد اينجا مسوول است يعني آمده چيزي را كه ثابت نيست حكم ثابت شده را ساقط مي كنداما اگر در غير از اين موارد باشد مثل اينجا كه اصلا" پيش از اينكه به دادگاه بايد پيش از اينه به كميته برود تمام اين برنامه ها و پيش از اينه احدي متوجه بشود خود اينها بيان مي كند يك وقت است مي گوييد اينها توبه نيست اين يك مساله ديگر است اگر مطلبي باشد آقايان بگويند اينجا توبه نيست 0
اما اگر اين شبهه توبه باشد اينجا شبهه است در اينه حاكم شرع مي تواند توبه را قبول كند يا نه و اين علت اين است كه قبل از تمام اينها بوده و بعد هم با وجود اينكه علاقه مند به هم بودند و هيچ موانعي نبوده و همانطوري كه آقاي نيري فرمودند بعدا" مرتكب نشدند اين مقدار اظهار هست ولو صريحا" نگفتند من توبه كردم (بار دوم ثابت نيست ) آنكه ثابت است يك مرتتب است و هم مرد مي گويد خواب بود وقتي هم بيدار شد حرفي نزد و اين عبارات پيش هم گذاشته مي شود تاييد مي شود كه درست مي گويند 0 اين مي گويد من رفتم و بعد بيدار شد او هم مي گويد بله من يك وقت بيدار شدم كه ديگر نمي دانستم چه كاركنم درحالي كه مي خواستدخول كندمن نمي دانستم چكار كنم همان جوري كه فرموديد مستاصل شده بود و نمي دانست چكار كند اينجا بنظر من مساله اكراه است در آنجا شبهه مساله توبه است 0 دو تفسير است يكي اينكه با اقرار پيش حاكم است و جاي ديگر اينكه با شبهه هم كافي است و قرائن زيادي است 0

رئيس : جناب آقاي عروجي
اين همه كه ما روي توبه تاكيد داريم سوال بنده اين است كه اين توبه بايد پيش چه كسي محرز شود پيش بنده كه در ديوان عالي كشور نشسته ام يا پيش حاكم شرعي كه مسووليت رسيدگي به پرونده و صدور حكم دارد يغني حاكم شرع او است و او هم حكم بر محكوميت يا برائت صادر مي كند بايد توبه عندالحاكم احراز شود اصولا" متهمي كه ما مدعي هستيم توبه كرده اين متهم مي بخشيد در محاكم به تعبير آن آقا كه گفت اصلا" الاغ من از كرگي دم نداشت اصلا" مي گويد من مرتكب اين عمل نشدم 0 كسي كه از بيخ و بن قضيه را منكر مي شود آنوقت ما بيائيم بگوئيم كه اين آقا توبه كرده است ، اين آقا اعتراف به عمل شهيعش بكند و بگويد من از روز اول به دنيال اين عمل شنيع كه نفرت دارم توبه كردم ، كسي كه از بيخ و بن منكرقضيه است بنده بيايم براي اين آدم توبه را مطرح كنم 0
مساله مكره بودن كه آقاي آل اسحاق مطرح فرمودند كه اكراه غير از اجبار است علي فرض اينكه ما اينها را جدا از هم بدانيم آيا اينجا چه اكراهي بوده آيا اكراهي كه خودش مي داند فرداپس فردا آبرو و حيثيت خود و خانواده اش از بين مي ردود اين را نمي دانسته آن لحظه براي حفظ آبرويش اين كار را كرده و حال اينكه خودمتهمه مي گويد: من بيدار شدم ديدم دايي ام در كنارم نشسته مي خواست كاري بام من انجام بدهد0 بازپرس مي پرسد چرا جلويش را قبل از انجام عمل نگرفتي ؟ مي گويد ديدم دائي ام است و فلان وبهمان 0 اين هم اكراه آن خانم است من فكر مي كنم جاي شك و ترديد نباشد0

رئيس : مذاكرات كافي است 0 جناب آقاي اديب رضوي نظريه جناب آقاي دادستان محترم كل كشور را قرائت فرمائيد0
در مورد اتهام ليلا  رحماني به ارتكاب زناي با محارم هرچند كه نامبرده به زنا اقرار كرده است ولي مدعي شده او راضي به اين تجاوز و زنا نبوده و دائي او جلوي دهانش را گرفته و با عنف با او مرتكب زنا شده كه از او حامله شده است 0 با توجه به اينكه حمدالله معصومي دايي او بوده و به وي تسلط داشته شبهه زناي عنف وجود دارد0 بنابراين حد زناي با محارم از ليلا رحماني ساقط است و در اين قسمتمعتقد به تاييد راي شعبه يازدهم ديوان عالي كشور مي باشم 0
در خصوص اتهام ديگر متهمه به قتل عمدي نوزاد دختر ناشي از زنا هرچند كه نظريه پزشكي حكايت از زنده بودن نوزاد هنگام تولد دارد ليكن اين نظريه با قرائن قوي تناقض دارد0 زيرا اگر بچه اي بعد از نه ماه تمام به دنيا بيايد قطعا" گريه و سروصدا مي كند و با اين حال مادر نمي تواند او را در ساك بگذارد و به كانال بيندازد بدون اينكه توجه كسي را جلب كند مگر اينكه قبلا" او را خفه كرده و بعدا" داخل ساك بگذارد كه چنين ادعايي نشده است 0 بناراين ادعاي متهمه كه گفته طفل مرده بود دليل معارض ندارد و اينكه پزشك درتوجيه نظر خود بر زنده بودن طفل استدلال نموده بافشارمختصر به ريتين آب از دهان و بيني طفل بيرون مي زده است و در نتيجه اين امر را دليل تنفس نوزاد و زنده بودن او دانسته است در حالي كه اين احتمال وجود دارد كه آب داخل ريتين نبوده و از دهان و گلوي نوزاد خارج مي شده است 0
با توجه به مراتب مذكور محكوميت ليلا به پرداخت ديه صحيح به نظرنمي رسد0
در مورد اتهام حمدالله به ارتكاب زناي با محارم نظر به اينه نامبرده در مراحل اوليه و تحقيقات مقدماتي صريحا" به ارتكاب زنا اقرار نموده واو دايي زانيه بوده و بر او تسلط داشته وبر اثراين عمل ليلا خواهر زاده او حامله شده است و توبه او محرز نيست 0بنابر اين با احراز علم بر وقوع زناي با محارم معتقد به تاييد راي دادگاهها بر اعدام متهم مي باشم 0

رئيس : آقايان لطفا" اراء خود را دراوراق راي مرقوم فرمايند0

رئيس : آقايان به نتيجه شمارش آراء توجه فرمايند0 تعدادحاضر در جلسه 28 نفر بودند كه اكثريت به تعداد19 نفر راي شعبه يازدهم ديوان عالي كشور را تاييد و اقليت 9 نفر راي دادگاه را صحيح دانسته اند0

مرجع :
كتاب مذاكرات وآراءهيات عمومي ديوان عالي كشور،سال 1374
دفترمطالعات وتحقيقات ديوان عالي كشور، چاپ روزنامه رسمي كشور
86

بررسي ماده در رويه قضايي


هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده