رأي اصراري كيفري 4 – 1377 شماره رأي : 4 – 29/2/1377 شماره پرونده : 1 – 1377 شماره جلسه : 7 – 1377 علت طرح : اختلاف نظر بين شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور با دادگاههاي كيفري يك و دادگاه عمومي سبزوار موضوع : - قتل عمدي - شركت در قتل درساعت 9 روز سهشنبه مورخ 29/2/1377 جلسه هيأت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور برياست حضرت آيتالله محمد محمدي گيلاني رئيس ديوان عالي كشور و باحضور جنابان آقايان قضات ديوان عالي كشور و نماينده جناب آقاي دادستان كلّ كشور تشكيل و با تلاوت آياتي از كلامالله مجيد رسميّت يافت. رئيس : دادنامه شماره 314 – 19/8/76 شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور بتصدي جناب آقاي سيدعلي اصغر حسيني رئيس و جناب آقاي امينيان مدرّس عضو معاون مطرح است. جناب آقاي امينيان مدرّس گزارش پرونده را قرائت فرمايند. خلاصه جريان پرونده : به گزارش مرجع انتظامي در 30/4/72 نزاعي جمعي صورت گرفته كه عدهاي از جمله حسن … مصدوم شدهاند و نامبرده قادر به بازجويي نبوده و بعداً فوت شدهاست، محمدعلي … گفته است در 30/4/72 در سه راه جعفرآباد مشاهده كردم عدهاي باهم درگير هستند و از موتور پياده شدم كه علي اكبر … و حسين.ق و حسين . ج و علي . م و حسين . م با چاقو به من حمله كردند و مرا مجروح نمودند. توضيح آنكه نزاع مذكور متعاقب به نزاعي بودهاست كه روز قبل 29/4/72 صورت گرفتهبودهاست. محمد … گفتهاست در جلو مغازه بودم كه مشاهده نمودم عدهاي با يكديگر نزاع مينمايند و يك عده چوب داشتند و سه نفر مجروح شدند كه به بيمارستان بردند و حسين . ق به علي و حسين . م در نزاع شركت داشتند. ابراهيم … گفتهاست به بيمارستان مراجعه كردم ديدم برادرم حسن بستري است و پس از چند ساعت فوت كرد و از حسين . ق و علي و حسين . م شكايت دارم حسين … عريضهاي داده كه برادرم حسن توسط حسين . ق با چاقو از پاي درآمدهاست (23) طاهره … گفتهاست در 30/4/72 همراه برادرم حسن … كه دراثر چاقو مجروح شدهبود به بيمارستان رفتم و بالاي سر او بودم كه حالش خراب بود و اظهارداشت حسين . ق مرا با چاقو مضروب نمودهاست (30) محمدعلي … پدر مقتول گفتهاست از حسين . ق كه باعث فوت فرزندم شدهاست شكايت دارم (31) كوكب … گفته است از حسين . ق كه فرزندم را با چاقو كشتهاست شكايت دارم (32) پزشك بهداري سبزوار در گواهي 31/4/72 نوشتهاست كه حسن … به دنبال بريدگيهاي متعدد در پهلو و باسن و ران توسط جسم برنده دچار خونريزي شديد شدهبود كه به بيمارستان آوردهشده و معالجات مؤثر واقع نشده و بدنبال شوك فوت نمودهاست (33) حسين . ق گفتهاست من در محل نزاع نبودهام (34). صورتجلسه دادگاه حاكي است كه در 1/5/72 رضا … 16ساله قصد ملاقات با حسين . ق را در پاسگاه داشته و درحين صحبت حسين . ق يك نوشته كوچك به او ميدهد كه مأمورين از دست رضا … ميگيرند و درآن نوشته بوده كه به بچههاي خود بگويند كه وقتي بازجويي از آنها ميشود بگوييد حسين . ق در نزاع نبودهاست كه براي من گران تمام ميشود (42) حسين . م گفتهاست ديدم حسين . ق و حسين . ج و محمد . ص و حسن . م و حسن و حسين . ف چوب دردست دارند و خودم هم چوبي در دست داشتم (45) دربازجويي 2/5/72 مرجع قضايي حسين . ق گفتهاست من در نزاع نبوده و در شهر بودهام و شهادت محمدعلي 000 دروغ است و يادداشتي كه از دست رضا … گرفتهاند مال من نيست (59) حسين … اظهار داشته بنده درب مغازه ايستاده بودم كه ديدم جلو آهنفروشي نزاع دسته جمعي درگرفته و شخصي بنام حسين . ك به زمين افتاده و به اشخاصي كه آنجا بودند التماس ميكرد كه غلط كردم نزنيد و جايي از بدن وي زخم نبود و رفقاي او وي را از صحنه خارج نمودند و بعداز چند لحظه صدابلندشد كه گفتند او را داخل كوچه كشتند و نامبرده چيزي در دست نداشت و اينكه دستش فلج بود يا خير اطّلاعي ندارم (63) برگ شكوائيّه (69) حاكي است كه مقتول در نزاع روز قبل شركت داشته كه چندنفر را زدهاست كه از جمله ابراهيم … بودهاست. علي . م گفتهاست من درب مغازه ايستادهبودم كه نزاع شد و (ف) با چند دستگاه موتورسيكلت نيرو پياده نمود و خودش با ماشين از صحنه فراركرد و من با چوب به كمر محمدعلي … زدم و فرارنمودم (134). محمدعلي … پدرمقتول در بازجويي 4/5/72 اظهار نموده فرزندم داراي عيال و دو دختر است و مادرش هم زنده است و موقعي كه او را به بيمارستان بردهاند در بين راه به برادر و خواهرش گفتهاست كه حسين.ق او را زدهاست (152) گواهي 4/5/72 حاكي است كه تشخيص اينكه مقتول در حال حيات دستش فلج بودهاست يا خير با پزشك قانوني است(153) علي … اظهار داشته من در دعوا نبودهام فقط شنيدم كه مردم ميگفتند چهارنفر از دولت آباد بودهاند و يك نفر بنام اكبر. ه بوده كه حسن … را كشتهاند و آنها چاقو داشتهاند (175) معصومه … اظهار داشته از خانه بيرون آمدم ديدم سه نفر باهم دعوا ميكنند و دونفر چوب داشتند و حسن … چيزي در دست نداشت و وقتي مرا ديدند بطرف خيابان اصلي فراركردند و نميدانم چاقو داشتند يا خير و حسن روي زمين افتاده (176) حيدر … گفتهاست در دعوا يكصدنفر شركت داشتند كه شناختن يك نفر در بين آنها مشكل است. (178) فاطمه … گفتهاست ديدم فرهاد.ق با موتور ايلجار جمع مينمود و به قنادي علي.م ميبرد (179) مريم … همسر مقتول گفتهاست از حسين.ق و علي.م شكايت دارم كه شوهرم را كشتهاند و من آن موقع در سبزوار نبودم (182) و كوكب … مادر مقتول اظهار نموده از حسين.ق و علي.م شكايت دارم (183) و محمدعلي پدر مقتول هم از هردونفر شكايت كرده و گفتهاست مرحوم پسرم در بيمارستان گفتهاست كه حسين.ق زدهاست و دوبار تكرار نمودهاست و بعد كه تحقيق كرديم متوجه شديم كه علي.م هم بودهاست (184) حسن … اظهار داشته ديدم كه علي.م با سرعت ميرفت و كارد در داخل پيراهنش بود و يك چوب به دست داشت و پشت سرش حسين.ق درحركت بود كه يك چوب دردست داشت و بعد نفهميدم چطورشد و در بيمارستان مقتول حسن … به برادرش ابراهيم ميگفت كه مرا حسين.ق و علي.م با كارد زدهاند (194) علي.م در بازجويي ديگر گفته است چوب در دست داشتم و يكي به محمدعلي … زدم چون قبلاً مرا زدهبود و بعد فراركردم پرسيدهشده كه يكي از گواهان گفتهاست چاقو در پيراهن داشتهايد و حسين.ق پشت سر شما بودهاست و پاسخ داده چاقو نداشتهام پرسيده شده كه الهه … اظهار داشته سه نفر نزاع ميكردند كه يكي به زمين افتاد و يكي فرار ميكرد و نفر سوم علي.م بود كه فرار كرد و او را شناختم كه قنادي دارد و چوب در دست داشته و پاسخ داده قبول ندارم (197) حسين.ق در بازجويي مجدد گفتهاست كه من در نزاع نبودهام و اظهارات گواه را قبول ندارم و قاتل واقعي محمدهادي.ف است كه مقتول را از پشت باع متولي به جعفرآباد آوردهاست (201) حسن.ك اظهارداشته من با موتور در جلو ماشين كه مقتول را حمل ميكرد بودم و او را بغل گرفتم و به اورژانس بردم و وقتي بالاي سرش رفتم از او پرسيدم كه چه كسي شما را مضروب كرد و او گفت حسين.ق و علي.م و اضافه كرد كه حسين.ق كارم را ساخت (202) حسين.ك در لايحهاي نوشتهاست كه حسين.ق برادرم را به قتل رساندهاست (208). آقاي شهيدپور با تقديم وكالتنامه خود را وكيل حسن.ق نيز معرفي كردهاست (249) و محمدعلي … نيز به ايشان وكالت دادهاست (251) و محمد.ك هم به نامبرده وكالت دادهاست (253). طبق صورتجلسه 31/5/72 حسين.ق و علي.م بطور غيرمحسوس با الهه … 11ساله مواجهه دادهشدهاند كه او گفتهاست من اين دونفر را روز نزاع در كوچه نديدم و نميشناسم و آن كه من ديدم قدبلندي داشت (261) الهه … در 31/5/75 با ديدن حسن.م گفتهاست كه ديدم او فرارميكند و متهم مذكور گفتهاست من در دعوا نبودم (262) محمدعلي … پدرمقتول در بازجويي 1/6/72 گفتهاست از حسين.ق و علي.م بابت قتل پسرم شكايت دارم زيرا پسر و دخترم با پسر مقتولم صحبت كرده اند و او اين دونفر را معرفي كردهاست و پسرم دو فرزند دارد يكي بنام اشرف كه از همسر اول او است و ديگري بنام آذر كه مادرش مريم او او نگهداري ميكند و مادر مقتول بنام كوكب .. . است (272) و مريم … از همان دونفر شكايت كردهاست (273) و كوكب … همين شكايت را كردهاست (274) حسن.ك فرزند عباسعلي گفته است در پاسگاه بودم كه تلفن زدند كه در جعفرآباد نزاع شده و مأمورين رفتند و من هم با موتور رفتم و موقعي كه رسيدم ديدم حسن … (مقتول) دركوچه افتاده و غرق خون است و من او را برداشتم و داخل صندوق عقب ماشين مأمورين گذاشتم و او گفت تشته هستم رفتيم بطرف بيمارستان و از وي پرسيدم چه كسي تو را با چاقو زدهاست فقط گفته حسين.ق و به علت خونريزي بيحال بود و زياد قادر به صحبت نبود و مرتب ميگفت حسين.ق و آثار چاقو در چند قسمت ناحيه پشت و بغل بيضهها و باسن مشهودبود و فقط يك دفعه اظهار داشت علي.م ولي بيشتر اسم حسين.ق را تكرار ميكرد و پرستارها نگذاشتند با او صحبت كنم وگرنه حقايق روشن ميشد (276) علي.م گفتهاست از قتل حسن … اطلاعي ندارم و فقط ديدم شيخ. ف مردم را جمع كردهاست و جلو مغازهام پياده كرد و من فراركردم و به خانه خواهرم رفتم و پس از سه روز خودم را معرفي كردم و نميدانم حسن … را چه كسي كشتهاست (356). مادر مقتول پيراهن مقتول را كه آثار چاقو و خون روي آن بودهاست ارائه نموده است (375) و در برگ 377 شلوار مقتول ارائه شدهاست كه آثار بريدگي روي آن مشهود است. در 6/11/72 علي.م مدافعات قبلي خود را تكرار نمودهاست و اظهارنموده من حسن … را نديدم و درب مغازهام بودم و بعد از چند ساعت گفتند اين اتفاق افتادهاست و من فقط يك تكه چوب جارو داشتم و فقط با محمدعلي … درگيري داشتم سؤال شده الهه … 11ساله در برگ 174 گفته كه شما را ديدهاست كه چوب دستتان بوده و خوني بودهاست و فراركردهايد و بالاي سر مقتول بودهايد و او پاسخ داده من نبودهام (438) محمدابراهيم … اظهار نموده كه جواد.ف چاقو داشته است (484) در بازجويي 10/3/73 محمدعلي.ز اظهارنموده حسين.ق از پايين ميآمد و چاقو دستش بود و يك چاقو دستش بود و يك چاقو به پاي چپم زد (498). تعجب در اين است كه با تحقيقات فراواني كه از منازعين و حاضرين درمحل كه حدود يكصدنفر بودهاند بعمل آمده است بالاخره هيچكس بدستي شهادت نداده كه مقتول بوسيله چه كسي به قتل رسيدهاست و همگي اظهار بياطّلاعي كردهاند . پس از اظهارنظر از ناحيه آقاي بازپرس طبق كيفر خواست 1040-28/6/73 تقاضاي تعيين كيفر براي حسين.ق فرزند علي و علي.م فرزند محمد به اتهام شركت در قتل حسن … و براي علياكبر.ك معروف به اكبر … فرزند رمضانعلي به اتهام معاونت در قتل و براي 9 نفر ديگر به اتهامات ديگري شدهاست (555). آقاي جعفر.م با تقديم وكالتنامه خود را وكيل حسين.ق و علي.م و علياكبر.ك معرفي كردهاست و لايحه دفاعيه دادهاست (563-604) در جلسه 13/9/73 دادگاه كيفري يك نيشابور محمدعلي … پدر مقتول از ناحيه خود و صغار مقتول بنام اشرف و آذر از حسين.ق و علي.م و اكبر.ت شكايت نموده و گفتهاست قاتل اصلي حسين.ق و علي.م است و پسرم و دخترم كه بالاي سر حسن بودهاند ميگويند اكبر هم دخالت داشتهاست و بچههايم از قول مرحوم شنيدهاند كه حسين.ق چاقو زده و نميدانم علي.م هم زدهاست يا نه (607) و شاهد پسرم و دخترم ميباشند و دعوا را هم علي.م ايجاد كردهاست و حاضرم خونبهاي يك نفر را بپردازم و مصلحت بچههاي صغير را درنظر بگيرم. كوكب … مادر مقتول هم تقاضاي قصاص هردونفر را كرده است و همسر مقتول همين تقاضا را نمودهاست. آقاي شهيدپور وكيل اولياي دم مطالبي بعرض دادگاه رساندهاست. حسين.ق اظهار نموده اينها با آقاي ف درگيري دارند و ميخواهند مرا بكوبند و اين اتفاق در خيابان جنوب شهر افتاده كه كپسولهاي گاز آنجا پر ميشود و شلوغ است و معذلك كسي شهادت ندادهاست و آن ساعت من نبودم و نميدانم چه كسي كشتهاست و علي.م برادر خانم من است و قناد است و اظهارات گواهان را كه گفتهاند در دعوا بودهام قبول ندارم. علي.م اظهار نموده من در مغازه بودم كه يكدفعه درگيري شد و من درب مغازه را بستم و جارو را دوتكه كردم و برداشتم و رفتم و با محمدعلي … درگيرشدم يكي من زدم و يكي او زد و بعد ضربهاي به سرم خورد و رفتم خانه خواهرم و نميدانم چه كسي كشتهاست و بعد از 4-5 ساعت فهميدم كشتهشده است علياكبر.ك نيز منكر اتهام شدهاست. آقاي وكيل مدافع متهمان مطالبي بعرض دادگاه رساندهاست و ساير شاكيان و متهمان كه در نزاع بودهاند اظهاراتي نمودهاند. در جلسه 7/6/74 كه دادگاه تبديل به شعبه 4 دادگاه عمومي نيشابور شدهاست اولياي دم خواسته خود را تكرار نمودهاند و پدر مقتول گفتهاست در بيمارستان تكيه پسرم روي حسين.ق بودهاست ولي هردو دخالت داشتهاند (648) و وكيل آنان مطالب قبل را بعرض دادگاه رساندهاست و چون از ناحيه بعضي از متهمان هم وكالت داشتهاند مدافعاتي نمودهاست. حسين.ق گفتهاست پدر مقتول از خودش ارادهاي ندارد به او گفتهاند كه از ما شكايت نمايد و كار زير سر ف است كه به آنها گفتهاست مارا قاتل معرفي نمايند و من در نزاع شركت نداشتهام سؤال شده شما با مقتول اختلاف داشتهايد يا خير پاسخ داده كه در 25/4/72 من و همسرم را زدند و پدرزنم را هم زدهاست و در 27/4/72 نيز درگيري شده و اختلاف ديگري نبودهاست علي.م نيز مدافعات قبل را تكرار كرده و خود را بيگناه دانستهاست علياكبر.ك نيز گفته است گناهي ندارم. آقاي محمدي وكيل متهمان مطالبي بعرض دادگاه رساندهاست و از چندنفر شركت كنندگان در نزاع نيز تحقيق شدهاست آقاي شهيدپور نيز لايحه دفاعيه داده است. در جلسه 15/8/74 محمدعلي … پدر مقتول اظهار نموده قاتل فرزند من حسين.ق است و تكيه فرزندم روي همين شخص بودهاست و ده مرتبه فرزندم در بيمارستان گفتهاست كه قاتلم حسين.ق است و يك دفعه هم ميگفتند علي.م است (709) از دونفر گواه تحقيق شده كه احمد … اظهار دشاته من روبروي آن مرحوم در اتاق بيمارستان بستري بودم و او صحبت ميكرد و با برادرس و حسن … صحبت زياد كرد ولي من نشنيدم كه چه كسي را قاتل معرفي نمود و محمدعلي … مأمور انتظامي اظهار داشته وقتي به محل رفتيم حسن … چاقو خورده بود و زير بدنش پر از خون بود و تنها چيزي كه گفت اين بود كه كمي آب بياوريد و ما كمك كرديم و سريع او را به بيمارستان رسانديم و من چيزي از آن مرحوم نشنيدم وكيل اولياي دم مطالب قبل را تكرار نموده و حسين.ق گفتهاست در صحنه نبودهام و علي.م اظهار نموده با كسي درگير نبودهام و خواستم با محمدعلي … از مغازه بيرون آيم او يك چوب به من زد و من هم دسته جارو را به او زدم و فراركردم رفتم خانه خواهرم و وكيل متهمان مطالبي گفتهاست. درجلسه 2/11/74 اولياي دم درخواست قصاص هردو متهم را نمودهاند و حاضر شدهاند تفاوت ديه را بپردازند و والدين مقتول اظهار داشتهاند قاتل اصلي علي.م و حسين.ق است ولي بيشتر حسين.ق است و نامبردگان حاضر شدهاند سهم صغار را ايداع نمايند و سوگند ياد نمايند و پدر مقتول 14 بار و برادرش حسين 14 بار و برادر ديگرش ابراهيم 11 بار و پسرعمويش حسن 11 بار سوگندياد نمودهاند كه قاتل علي.م و حسين.ق است متهمان گفتهاند قسم اينها را قبول نداريم و دروغ ميگويند و خودشان در درگيري دخالت داشتهاند. وكيل متهمان ايراداتي بر قسامه وارد نموده است و دادگاه در قسمتي ايراد را پذيرفته و قسم را تا ميزان 100مرتبه انجام داده است و علي اكبر.ك خود را بيگناه دانستهاست. دادگاه بموجب رأي شماره 39/2041-8/11/74 كه در 9 برگ تنظيم شدهاست ضمن شرح جريان : اولاً متهمان اول و دوم يعني حسين.ق و علي.م را شريك در قتل دانسته و آنان را به اعدام (قصاص) محكوم نمودهاست. ثانياً علياكبر.ك را از اتهام معاونت در قتل تبرئه نمودهاست. ثالثاً در مورد متهمان بعدي رديف چهارم تا دوازدهم تصميماتي اتخاذ نمودهاست. آقاي شهيدپور وكيل اولياي دم و بعضي از متهمان از برائت علياكبر.ك و از محكوميت محمدهادي.ف و عباس.ك و محمدعلي.ز تجديدنظرخواهي نموده ليكن هزينه دادرسي فقط از ناحيه محمدهادي.ف پرداخت شدهاست. آقاي محمدي وكيل حسين.ق و علي.م در مهلت قانوني از محكوميت آنان تجديدنظرخواهي كرده و هزينه پرداخت نمودهاست. آقايان ناصر.ز و حسين.ف و حسين.م و محمدابراهيم.م و حسين.م و محمد.ص و حسين.ن نيز تجديدنظرخواهي كردهاند و پرونده جهت رسيدگي به اين شعبه ارسال شده است . هيأت شعبه در تاريخ 9/5/75 تشكيل جلسه داده و پس از قرائت گزارش عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي داديار ديوان عالي كشور مشاوره نموده و طبق دادنامه شماره 171/28-9/5/75 چنين رأي دادهاست : اولاً درمورد تجديدنظرخواهي آقاي محمدي به وكالت از طرف حسين.ق و علي.م از رأي شماره 39/2041-8/11/74 شعبه 4 دادگاه عمومي نيشابور آنان به اتهام شركت در قتل حسن … به قصاص نفس محكوم شدهاند، صرفنظر از آنكه دادگاه تكليف تفاضل ديه و سهم ديه متعلقه به صغار را تعيين نكردهاست. اصولاً نظر باينكه كسي بر قتل شهادت ندادهاست و مبناي شكايت شاكيان و حكم دادگاه اظهاراتي است كه ظاهراً مقتول قبل از فوت در حضور برادر و خواهرش در بيمارستان نمودهاست و قاتل خود را معرفي كردهاست و نظر به اينكه حسين برادر مقتول در عريضهاي كه بدواً دادهاست (برگ 23) گفتهاست كه برادرش توسط حسين.ق كشته شده و نامي از علي.م نبردهاست و نظر به اينكه طاهره خواهر مقتول در برگ 30 اظهارنموده كه برادرم گفت حسين.ق مرازدهاست و نظر به اينكه محمدعلي … پدر مقتول در برگ 31 و بانو كوكب … مادر وي در برگ 32 گفتهاند كه از حسين.ق بعنوان قاتل شكايت دارند و محمدعلي … در برگ 152 اظهارنموده كه فرزندم به برادر و خواهرش گفته است كه حسين.ق او را زدهاست و در برگ 184 اظهار داشته كه پسرش گفته است كه همين حسين.ق زدهاست ولي بعداً تحقيق كردهاند و معلوم شده كه علي.م هم بودهاست كه اين بيانات حاكي از اين است كه مقتول در هنگامي كه در بيمارستان بوده اسمي از علي.م نبردهاست و بنابراين اظهارات حسين.ق در برگ 202 مبني بر اينكه مقتول گفتهاست حسين.ق و علي.م زدهاست بياساس ميباشد و نظربه اينكه در برگ 208 حسين.ك برادر مقتول اظهارنموده كه حسين.ق كشتهاست و نظربه اينكه در برگ 276 حسن … فرزند عباسعلي اظهار نموده كه مقتول گفت حسين.ق مرا زدهاست و نظربه اينكه در جلسه 23/9/73 دادگاه (برگ 607) محمدعلي پدر مقتول اظهار داشته كه حسين.ق با چاقو زدهاست و نميدانم علي.م هم زده است يا خير كه معلوم ميشود در مورد علي.م جزم نداشته و سوگندي كه بعداً اداء نموده از روي قطع و يقين نبودهاست و نظرباينكه پدر مقتول در جلسه 7/6/74 (برگ 648) اظهار نموده تكيه پسرم در بيمارستان روي حسين.ق بودهاست ولي هردو دخالت داشتهاند و نظر باينكه در جلسه 15/8/74 دادگاه پدر مقتول گفته است كه قاتل فرزندم حسين.ق است و تكيه فرزندم روي همين حسين.ق بوده و از ده دفعه كه فرزندم در بيمارستان ميگفته كه قاتلم حسين.ق است يك دفعه هم ميگفته است علي.م است (برگ 709) و نظر به اينكه وي در جلسه 2/11/74 (برگ 730) گفتهاست قاتل اصلياش به دوازده امام علي.م و حسين.ق است ولي بيشتر حسين.ق فرزند علي است و نظرباينكه الهه … 11 ساله كه به اظهارات او استناد شدهاست در برگ 174 گفتهاست كه علي.م چوب داشتهاست درحاليكه قتل با چاقو واقع شدهاست و نظر به اينكه در برگ 498 محمدابراهيم … اظهار نموده كه حسين.ق چاقو داشت و مرا هم زد كه حاكي است ظاهراً چاقو در دست حسين.ق بودهاست و نظرباينكه حسب صورتجلسه 1/5/72 (برگ 42) حسين.ق در هنگام ملاقات با رضا … در پاسگاه يادداشتي به وي داده كه به بچهها بگوييد كه من در نزاع نبودهام زيرا براي من گران تمام ميشود كه يادداشت مذكور توسط مأمورين كشف و ضبط شدهاست و نظرباينكه در گواهي پزشكي (برگ 33 پرونده) قيدشده كه بريدگيهاي متعدد در پهلو و باسن و ران مقتول مشاهده شده كه توسط جسم برنده كوچك ايجادشدهاست كه ظاهراً حكايت دارد اين جراحات از يك آلت برنده ايجاد شدهاست و نظرباينكه حتي دادگاه هم در رأي صادره قيدنموده كه اتهام تنها نسبت به حسين.ق قدر متيقّن است كه عليالظاهر براي دادگاه هم شركت در قتل توسط علي.م مشكوك بودهاست لهذا بنظر ميرسد كه مسأله شركت علي.م در قتل منتفي است و تنها قرائن ظنيه عليه حسين.ق موجود بوده كه ميبايستي مراسم قسامه تنها در مورد وي اجرا ميگرديد و حسب اوضاع و احوال قضيه اتهام علي.م تنها ميتواند از مصاديق معاونت در قتل باشد لهذا رأي فوقالذكر به كيفيّت صادره نقض ميشود و رسيدگي مجدد به يكي از شعب دادگاههاي عمومي سبزوار كه محل وقوع جرم بوده است محول ميگردد. ثانياً درمورد تجديدنظرخواهي آقاي شهيدپور از ناحيه اولياي دم از حكم برائت علياكبر.ك نظر باينكه تنها مبلغ ده هزار ريال هزينه دادرسي از ناحيه محمدهادي.ف يكي از محكوم عليهم كه از موكلين ايشان بودهاست پرداخت شدهاست و نسبت به اولياي دم و ساير موكلينشان هزينه دادرسي پرداخت نشدهاست لهذا مستنداً به بخشنامه شماره 16417/د-ر-30/8/72 رياست ديوان عالي كشور پرونده جهت اتخاذ تصميم قانوني به دادگاه مربوطه اعاده ميگردد. ثالثاً تجديدنظرخواهي آقاي شهيدپور وكيل محمدهادي.ف و عباس.ك و محمدعلي.ز و نيز تجديدنظرخواهي ناصر.ز و حسين.ف و حسين.م و محمد.ص و حسين.ن و همچنين تجديدنظرخواهي محمدابراهيم و حسين.م شاكيان ايراد ضرب با توجه به نوع اتهام رسيدگي به آن در صلاحيت دادگاه تجديدنظر مركز استان است كه بايستي پرونده به مرجع مذكور ارسال گردد. سپس رسيدگي به پرونده به شعبه 4 دادگاه عمومي سبزوار ارجاع گرديده و محمدعلي.ك پدر مقتول و نيز محمدعلي.ز و عباس.ك قبض هزينه دادرسي را ضميمه نمودهاند و سپس شعبه 7 دادگاه تجديدنظر نسبت به آنچه در صلاحيت دادگاه مذكور بوده است بموجب رأي شماره 964/108-27/9/75 اتخاذ تصميم كردهاست. درجلسه 21/6/76 دادگاه شعبه 4 عمومي سبزوار محمدعلي.ك پدر مقتول و مريم … فرزند رجبعلي همسر او و بانو كوكب … مادر مقتول و اشرف … دختر او و آذر … 11ساله دختر ديگر او اظهار داشتهاند بعنوان قتل عمد از هردو متهم شكايت دارند و اگر اتهام علي.م از مصاديق معاونت باشد به همين عنوان شكايت دارند و حاضرند مراسم قسامه انجام گردد. آقاي محمدي وكيل متهمان دفاعياتي نموده و لايحه نيز داده و آقاي شهيدپور وكيل شاكيان نيز لايحه دادهاست. درجلسه 21/3/76 وكلاي طرفين و اولياي دم و متهمان حضور داشتهاند متهمان گواهان معرفي كردهاند كه غالباً اظهار بياطلاعي نمودهاند و اظهارات بقيه دالّ بر بيگناهي آنان نميباشد و آقاي شهيدپور مطالبي راجع به رد اظهارات گواهان بيان نموده و آقاي محمدي وكيل متهمان از آنان دفاع كردهاست. حسين.ق گفتهاست من در صحنه نبودهام و صبح روز نزاع در شهر بودهام ولي در محل نزاع نبودهام و علي.م گفتهاست من در جلومغازه بودم و نفهميدم چه كسي حسن … را زد چوبي كه در دستم بوده چوب جارو بودهاست و با مقتول درگير نشدهام و او را نزدهام سپس محمدعلي پدر مقتول و ابراهيم و حسين برادران او و حسن پسرعموي وي هريك 25 مرتبه سوگند يادكردهاند كه حسين.ق و علي.م قاتل هستند و گفتهاند علم قطعي داريم و وكيل اولياي دم تقاضاي قصاص متهمان را نمودهاند. در جلسه ديگر آقاي دكتر ناصر محمديفر پزشك قانوني سبزوار همان مطالبي را كه در گواهي پزشكي آمده است تأييد نمودهاست گواهي رشد اشرف كارگر دختر 14 ساله مقتول صادرشدهاست و شخصاً درخواست قصاص نمودهاست. درجلسه 27/3/76 اولياي دم حاضر شدهاند سهم صغير مقتول بنام آذر … را ايداع نمايند دادگاه بموجب رأي شماره 187/490-27/3/76 با استدلالاتي كه نمودهاست حكم بر : قصاص نفس هردو متهم حسين.ق و علي.م پس از ايداع سهم صغير آذر … و يك فقره ديه كامل در حقّ متهمان صادر نمودهاست. رأي در 19/4/76 به وكلاي طرفين ابلاغ شده و آقاي محمدي وكيل متهمان در 23/4/76 تجديدنظرخواهي كرده و هزينه دادرسي را پرداخت نموده و پرونده جهت رسيدگي به اين شعبه ارسال شدهاست. هيأت شعبه در تاريخ فوق تشكيل و پس از قرائت گزارش آقاي امينيان مدرّس عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي زارعي سبزوار داديار ديوان عالي كشور اجمالاً مبني بر «تأييد نظريه كتبي مورخ 9/5/75 مبني بر ابرام آراء شماره 39/2041-8/11/74 و 178/490-27/3/76 درخصوص قصاص متهمان موصوف طبق نظريه كتبي مورخ 17/ /76» مشاوره نموده چنين رأي ميدهد : اولاً تجديدنظرخواهي اولياي دم از رأي شماره 39/2041-8/11/74 شعبه 4 دادگاه عمومي نيشابور در آن قسمت كه حكم بر برائت علياكبر.ك از اتهام معاونت در قتل صادر شدهاست مقرون به دليل خاصي نيست و رأي مذكور دراين قسمت ابرام ميشود. ثانياً نظر باينكه دادگاه دوم يعني شعبه 4 دادگاه عمومي سبزوار طبق رأي شماره 178/490-27/3/76 همانند دادگاه اول يعني شعبه 4 دادگاه عمومي نيشابور حكم داده نظر اين شعبه را كه در دادنامه شماره 171/28-9/5/75 منعكس است نپذيرفته و اتهام علي.م را هم شركت در قتل دانسته و هردو متهم را به قصاص محكوم نمودهاست و نظر باينكه اين شعبه بر عقيده سابق خود باقي است و نظر شعبه 4 دادگاه عمومي سبزوار را نيز نميتواند بپذيرد لهذا موضوع در اين قسمت اصراري ميباشد و مقرر است دفتر پرونده جهت طرح در هيأت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور به دبيرخانه ديوان در مركز ارسال دارند. (شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور) رئيس : جناب آقاي سپهوند اين پرونده قابل طرح نيست، قسمتي را خود جناب آقاي امينيان مطرح فرمودند در همين گزارش در زماني كه پرونده مطرح شده محل وقوع جرم سبزوار بوده اما در سبزوار دادگاه كيفري يك وجود نداشته درنتيجه دادگاه نيشابور صلاحيّت داشته كه به موضوع رسيدگي كند بعداً كه قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب به مرحله اجراء درآمد و در سبزوار هم دادگاه عمومي تشكيل شده، شعبه چهارم دادگاه نيشابور كه مشغول رسيدگي بوده به استناد اين تغيير و ترتيب، به اعتبار سبزوار قرار عدم صلاحيّت صادر كرده، سبزوار هم دقيقاً استدلال كرده طبق رأي وحدت رويّه و آراء متعددي كه موجود است و نظرش هم قابل توجيه ميباشد، اعلام داشته وقتي دادگاه مشغول رسيدگي شود نميتواند قرارعدم صلاحيت صادر كند ملاك صلاحيّت در امور مدني زمان تقديم دادخواست و در مسائل كيفري زمان صدور كيفر خواست و طرح موضوع در دادگاه است بعد از شروع به رسيدگي صدور قرار عدم صلاحيّت موجّه نيست. با حدوث اختلاف موضوع در دادگاه تجديدنظر استان خراسان مطرح شده و دادگاه تجديدنظر استان خراسان نظر دادگاه سبزوار را تأييد كرده يعني دادگاه نيشابور صلاحيّت رسيدگي دارد. آرائي كه در زمينه حلّ اختلاف صادر ميشود چه مرجع تجديدنظر استان چه ديوان عالي كشور چه سابق كه دادگاههاي كيفري يك و حقوقي يك نسبت به دادگاههاي كيفري 2 و حقوقي 2 صادر ميكردند بموجب قانون قطعي است و وقتي هم گفته ميشود اين محل صالح است به اعتبار يك دادگاه نيست يعني به اعتبار كلّ دادگاهها است كه استدلال فرمودند كه دادگاه تجديدنظر استان خراسان مقصودش اين بوده كه در همان مورد شعبه چهارم نيشابور حلّ اختلاف كرده، نخير. باتوجّه به استدلالي كه بعمل آمده اصولاً ديگر سبزوار صلاحيت رسيدگي ندارد، شعبه محترم پس از نقض، بجاي اينكه پرونده را به دادگاه ديگري از دادگاههاي نيشابور ارجاع نمايد به دادگاه سبزوار ارجاع كرده با اين استدلال كه محلّ وقوع جرم است درحالي كه طبق رأي قطعي دادگاه تجديدنظر استان، دادگاه سبزوار صلاحيّت رسيدگي ندارد. تجديد مطلع نسبت به احكام قطعي صحيح نيست اين يك ايراد. ايراد ديگري هست كه در جريان قسامه و ترتيبات مربوطه كه آنها را تا حدودي در همان نظريات كه ملاحظه فرموديد نديده گرفتند. درهرحال چه در مورد رأي شعبه و چه رأي دادگاه بايد آراء مبتني بر اصوص و موازين شرعي و مقرّرات قانوني باشد اتخاذ تصميم با آقايان است. راجع به اينكه موضوع قابل طرح است يا نيست، برفرض كه آقايان تصميم بگيرند كه قابل طرح است، وقتي قابل طرح است دو حالت داريم يا رأي شعبه درست است يا دادگاه، چه دليلي داريم كه قرائن و امارات ظنّيّه نسبت به يكي قابل توجه است و نسبت به ديگري نيست يك امر ماهوي است، دادگاه تشخيص داده كه قرائن و امارات ظنّيه وجوددارد و موضوع داخل در باب لوث است و اجراي قسامه كرده حالا بر فرض آقايان نظرشان اين باشد كه تشخيص شعبه صحيح است قرائن و امارات ظنّيّه نسبت به يكي قابل استناد است و نسبت به ديگري قابل استناد نيست، نهايت رأي شعبه را بپذيريم اگر رأي دادگاه را بخواهيم بپذيريم بگوييم درست تشخيص دادهاند هردو شريك در قتل هستند اين حكم بايد از جميع جهات موجّه باشد ماده در حالي كه با عرايضي كه مطرح خواهم كرد موجّه نيست رأيي كاملاً برخلاف موازين شرعي و قانون است. ماده 252 قانون مجازات اسلامي ميگويد : اگر مدعي عليه بيشتر از يك نفر باشد مدعي بايد براي هركدام قسامه را تكرار كند و اگر مدعي عليه متعدد باشد و مدعي از اجراي قسامه خودداري بكند آن هم به همين ترتيب. جناب آقاي مقتدايي دادستان محترم كلّكشور به شوراي نگهبان اعلام كردهاند كه اين ماده 252 با موازين شرعي منطبق نيست در قسمت مدعي بطور قطعي درقسمت مدعي عليه ميفرمايند اقوال مختلف است بعضيها ميگويند اگر مدعيعليه متعدد باشند تكرار قسامه ايرادي ندارد به هرحال ايشان از شوراي نگهبان درخواست ميكند كه راجع به مشروعيت و تطابق ماده 252 با موازين شرعي اظهارنظر بكند. فقهاي محترم شوراي نگهبان ميفرمايند كه قانون مجازات اسلامي يك قانون آزمايشي است و مدت اعتبار آن تمام شده بنابراين موردي براي اظهارنظر نيست. جناب آقاي دادستان محترم برميگردانند و ميفرمايند باتوجه به اينكه قانون مجازات اسلامي در 27/10/70 قابل اجراء شده اولاً هنوز مدت اعتبار آن باقي است، ثانياً درخواست تمديدشده و در مجلس مطرح و قريباً مجلس تأييد ميكند از شوراي نگهبان خواستهاند كه نظر بدهد البته شوراي نگهبان آنجا كه ميفرمايند موردي براي اظهارنظر نيست در ذيل آن مرقومه ميفرمايند كه ماده 252 نه با متن تحرير تطابق دارد نه با نظر قطعي اكثريّت فقها يعني درعين حال يك اظهارنظر ميكند چون جناب آقاي دادستان محترم كل ميخواهد كه بطور قطعي اظهارنظر بشود در 14/12/75 اعلام مينمايند كه ماده 252 برخلاف موازين شرعي است به دنبالش اين ماده اصلاح شده يعني يك اصلاحيّه دادهاند به مجلس شوراي اسلامي و اصلاح شده يعني ديگر اگر مدعي عليه متعدد باشند مدعي تكليفي ندارد براي هركدام جداگانه اجراي قسامه بكند و ملاحظه فرموديد كه 4 نفر هركدام 25 بار قسم خوردهاند يعني قسامه با حد نصاب 100 قسم اثبات شده، بنظر بنده اگر از هرچيزي چشم بپوشيم از اين نميتوانيم اغماض بكنيم. يعني اين رأي دقيقاً برخلاف قانون و موازين شرعي است. بنابراين با توجه به نظر شوراي نگهبان و باتوجه به اصلاحي كه ماده 252 پيداكرده اگر براي مدعي شرايط اجراي قسامه جمع باشد 50 قسم بايد بخورد حالا كاري نداريم بستگاني داشته يا نداشته؟ دوسه نفر آمدهاند اجراي قسامه كردهاند. بنابراين اگر ما بخواهيم بگوييم نظر دادگاهها درست است اين رأي اصولاً برخلاف قانون است. شعبه ميبايست توجه ميفرموده نقص گرفته ميشد كه قسامه درست نيست قسامه صحيح اجراء نشده. بنظر بنده با جهاتي كه عرض كردم اصولاً موضوع قابليّت طرح ندارد حكم هم خلاف شرع است و خلاف قانون است. رئيس : جناب آقاي عامري بنده هم با قسمت آخر فرمايشات جناب آقاي سپهوند موافقم نه با قسمتهاي اول. ميخواستم اينها را يك مقداري توضيح بدهم به همين دليلي كه ايشان فرمودند قابل طرح نيست. رئيس : جناب آقاي مفيد شعبه محترم ديوان عالي كشور كه قسامه را درباره حسين.ق پذيرفتهاست و راجع به محمدعلي.ز ردكردهاست صحيح نيست چون حسن … همه جا منكر حضور خود در صحنه نزاع بوده و طبق ماده 244 قانون مجازات اسلامي اگر در موارد لوث مدعي عليه منكر حضور خود در محل وقوع قتل باشد و قرائني كه موجب وقوع قتل توسط وي ميگردد وجود نداشتهباشد قاضي از مدعي ميخواهد كه اقامه بيّنه نمايد در صورتي كه مدعي اقامه بيّنه نكند مدعي عليه پس از اداي سوگند تبرئه ميشود … در اين گزارش آمدهاست حسن … پس از مصدوم و مجروح شدن، قادر به بازجويي و حرف زدن نبوده و بعد فوت شده در جاي ديگر از آقايي كه ميگويد مقابل تخت او خوابيدهبودم نقل شدهاست برادرش آمد با او صحبت كرد حسن … صحبت زياد كرد من نشنيدم كسي را به عنوان قاتل معرفي كند مطالبي هم كه نقل شده شاهدي بر آنها شهادت ندادهاست و با توجه به سوابقي كه با آن آقا داشتهاند كه ميگويد قبلاً آمدند مادرم را زدند، زنم را زدند و كتككاري كردند بعيد نيست كه اينها سابقه دشمني با اين شخص داشتهباشند و اينكه گفتهاند برادر ما گفتهاست قابل من فلاني بودهاست دليلي بر صحّت اين مطالب نيست. نظر بنده اين است با وضع موجود اين مورد از موارد لوث و اجراي قسامه نبوده است و بايد شعبه محترم ديوان رأي را به جهاتي كه عرض كردم ميشكستند و با آن و به اين صورت كه نصف رأي درست است و نصف آن درست نيست موافقت نميفرمودند بنابراين مورد جاي نقص گرفتن بودهاست لذا پرونده قابليّت طرح در هيأت عمومي ندارد. رئيس : جناب آقاي سيّد علي اصغر حسيني خدمت آقايان عرض كنم كه قتلي در سبزوار واقع شده درآن زمان دادگاه كيفري يك در سبزوار نبوده، كيفر خواست صادر شده براي دادگاه كيفري يك نيشابور، پرونده فرستادهشده به نيشابور، دادگاه كيفري يك نيشابور رسيدگي كرده، بعد در همين حين كه دادگاه كيفري يك نيشابور رسيدگي ميكرده، قانون تشكيل دادگاههاي عمومي تصويب و اجراء شده. دادگاه كيفري يك سابق نيشابور كه حالا به شعبه 4 عمومي تبديل شده اين عدم صلاحيّت را صادر كرده بصلاحيّت دادگاه سبزوار، چون محل وقوع جرم آنجا بوده دادگاه سبزوار گفته چون شما شروع به رسيدگي كرديد و معيار صلاحيت همان شروع به رسيدگي و صدور كيفر خواست است شما بايد به رسيدگي ادامه بدهيد اختلاف كردهاند، آمده به دادگاه تجديدنظر مشهد حلّ اختلاف كرده با تأييد نظر دادگاه سبزوار، گفته دادگاه نيشابور بايستي به رسيدگي ادامه بدهد دادگاه نيشابور هم به رسيدگي ادامه داده و هردونفر را محكوم به قصاص كرده بعد از اجراي قسامه پرونده تجديدنظر خواهي شده آمده ديوان عالي كشور، ديوان عالي كشور در اين مقام آمده به علت اينكه اجراي قسامه نسبت به دونفر به نظر ما درست نبوده و اشكالات ديگري داشته كه البته محط نظر بيشتر همين بوده كه دلايل ظنّي نسبت به دونفر وجود ندارد بلكه نسبت به يك نفر وجوددارد و بنابراين اجراي قسامه راجع به آن يك نفر بايستي ميشد راجع به صحّت و سقم قسامه، اما در اين مرحله حرفي نداشتيم خوب آن وقت دراينجا حكم را نقض كرديم حالا كه نقض كرديم برگردانديم به دادگاه سبزوار به دادگاهي كه صالح به رسيدگي است در محل وقوع جرم توجه فرموديد و آن دادگاه، دادگاه سبزوار آمده رسيدگي كرده و رأي داده و رأيش باز عرض كنم كه نظرش اين بوده كه نسبت به هردونفر ظنّ حاصل است و اجراي قسامه كرده تجديدنظرخواهي شده آمده به ديوان عالي كشور و ديوان عالي كشور گفته كه اصراري است، توجه فرموديد بعد آمده به شعبه ما گفتيم اصراري است آمده اينجا سه نفر از آقايان به عنوان هيأت مقدماتي سه تا نظر مخالف دادهاند كه يكي از آقايان نظرشان اين بوده كه بله قابل طرح است، يكي از آقايان نظرشان اين بوده كه نه همان دادگاه نيشابور بايستي رسيدگي كند، يكي از آقايان نظرشان چيز ديگري بوده كه الآن يادم نيست كه به اين شكل عرض شد آمدند اظهارنظر كردند و ما آن گزارش دوم را نوشتيم كه خدمتتان فرستادهشده كه بنظر ما قابل طرح است. متعاقب آن كه ما را دعوت كرديد و جلسه را تشكيل داديد كه معنايش اين است كه قبول كرديد قابل طرح است، حالا به اين عنوان ما اين طوري تلقّي كرديم. الآن من خواهشم اين است كه هركسي صحبتي ميخواهد بكند درهمين رابطه كه قابل طرح است يا قابل طرح نيست فعلاً صحبت كند و وارد ماهيت نشود اگر قابل طرح بود و مفروغ عنه شد و خواستيم وارد ماهيت بشويم بعد راجع به اينكه حالا ما بايستي چه كار ميكرديم قسامه 50 مرتبه يا صدمرتبه بايد ميبود آن وقت بايد بحث بشود. رئيس : جناب آقاي حسين سليمي همانطور كه ملاحظه ميفرماييد در مورد اين گزارش طبق كيفر خواست صادره از دادگاه كيفري يك نيشابور درخواست كيفر متهمين شده و موقع وقوع جرم در سبزوار مرجع قضايي صالح نبودهاست و پرونده در دادگاه كيفري يك نيشابور درجريان رسيدگي بوده و بعداً با تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب پرونده در شعبه 4 دادگاه عمومي مورد رسيدگي قرارگرفته و منهي به صدور رأي شده و براثر تجديدنظرخواهي، پرونده به شعبه 28 ديوان عالي كشور ارجاع گرديده اين شعبه پس از رسيدگي دادنامه تجديدنظر خواسته را نقض و چون در اين موقع در سبزوار محل وقوع جرم دادگاه عمومي تشكيل شده بوده به آن دادگاه ارجاع گرديده و عمل شعبه 28 ديوان عالي كشور صحيح و منطبق با موازين قانوني بودهاست. و اما بحث درمورد اينكه قبلاً به موضوع پرونده در دادگاه نيشابور رسيدگي شده و ميبايستي در يكي از دادگاههاي عمومي نيشابور پس از نقض رسيدگي شود صحيح بنظر نميرسد البته در دعاوي حقوقي پروندهاي كه در حوزه قضايي رسيدگي شدهباشد بايد رسيدگي در همان مرجع و حوزه رسيدگي ادامه يابد اما در مورد پروندههاي كيفري پس از آن كه در محلّ وقوع جرم حوزه قضايي تأسيس شود بايد ادامه رسيدگي در دادگاه جديدالتأسيس محلّ وقوع جرم بعمل آيد بنابراين از اين حيث هيچ ايراد و اشكالي وارد نبوده و عمل شعبه محترم ديوان عالي كشور طبق اصول و موازين قانوني بودهاست و چون دادگاه عمومي سبزوار نيز همانند دادگاه عمومي نيشابور حكم بر قصاص نفس متهمان صادر كرده مورد از موارد اصراري بوده و قابل طرح در هيأت عمومي ديوان عالي كشور ميباشد. رئيس : جناب آقاي آموزگار آقايان توجّه بفرماييد ما كه رسيدگي ماهوي به پرونده نكردهايم و مقداري كه فعلاً برداشت ميكنيم براثر همان چيزي است كه از مجموع گزارشات آقايان استفاده كردهايم والله العالم به حقايق الامور، آنچه بنده استفاده كرده ام از مجموع اين پرونده ان است كه وجود هردو متهم آقاي علي.م و آقاي حسين.ق در محل نزاع مسلّم است كه حضور داشتهاند اين مسأله مسلّم است كه اين عنصر يكي از شرايط صحّت اجراي قسامه است. بنابراين حضور اين دونفر در محل وقوع جرم مسلّم است براي بنده و قرائن و امارات براي لوث دم نسبت به هردو موجود است الا اينكه خيلي مختصر ميخواهم بيان كنم به عقيده من دلايل لوث در اينجا متعارض است چرا؟ يك دليل مهم دارم و آن دليل مهم اين است كه پزشكي قانوني گفتهاست كه كليه ضربات به وسيله يك چاقوي كوچكي وارد شده يعني كلّ اين ضربات وارده از يك نوع بوده از يك نوع ضربه بوده و اگرچه آقاي علي.م هم شركت داشته و حضور داشته ولي نقش او در قتل چه بودهاست؟ ما نميدانيم اما پزشكي قانوني دليل بسيار مهمي بيان كرده كه ميگويد كلّ ضربات وارده به وسيله يك چاقو و از يك نوع بودهاست. بنابراين مسأله شركت در قتل اينجا منتفي خواهدشد و رأي شعبه محترم ديوان عالي كشور مورد تأييد است. رئيس : جناب آقاي عروجي عنايت داريد آنچه كه ما از گزارش شعبه محترم ديوان عالي كشور استفاده ميكنيم اين است كه آقايان در حقيقت مشاركت را منتفي دانستهاند و صرفاً درخصوص حسين.ق مورد را لوث تشخيص دادهاند كه صرفنظر از اشكالاتي كه بعضي از آقايان نسبت به نحوه انجام مراسم قسامه و رعايت شدن مواد قانوني دارند (كه اينها در ماهيت قضيّه فعلاً اثري ندارد) ما وجود قرائن ظنّيّه را در مورد حسين.ق نه تنها قوي ميبينيم بلكه ميتوانيم عرض كنيم كه نامبرده را از نظر انتساب اتهام منحصر به فرد ميدانيم و درمورد علي.م قرينهاي در حدّ ايجادظن كه او هم شريك در قتل باشد در پرونده نميبينيم. اولاً حسين.ق به صراحت اعلام كردهاست كه فلان روز آقاي حسن … من و همسرم را مضروب كرد. عنايت داشتهباشيد حسين.ق وقتي از او درباره سابقه اختلاف و درگيري فيمابين او و حسن … و ديگران سؤال ميشود به صراحت اعلام ميكند كه بله فلان روز من و همسرم توسط حسن … مضروب شديم كه اين حكايت از سابقه درگيري و اختلاف دارد و طبع انساني هم انسان را ميكشاند به اينكه بايد بالاخره يك عكسالعملي از خودش نشان بدهد لذا آنجا امكان عكسالعمل نداشته ولي در اين صحنه امكان عكسالعمل داشتهاست پس سابقه اختلاف بين حسن … مقتول و حسين.ق وجود داشتهاست. دوّم اينكه اولياء دم و برادر و خواهر حسن … در تمامي مراحل مقدماتي همه جا سخن از حسين.ق گفتهاند و از علي.م سخني نگفتهاند اگر از علي.م سخني مطرح شده در مراحل بعدي پرونده است كه طبعاً به دلايلي طرح چنين قضيهاي براي آنها پيش آمدهاست. سوّم اينكه ما ميبينيم پزشكي قانوني به صراحت اعلام ميكند كه ضربات وارده براثر جسم برنده است و علي.م اگر خودش اعتراف دارد من با چوبدستي در صحنه بودهام و حسين.ق چاقو در دستش بوده اگر هم علي.م به فرمايش جناب آموزگار و ديگران در صحنه حضور داشته عنايت داريد كه صرف حضور فرد يا افراد در صحنه نزاع دليل بر شركت در قتل تلقّي نميشود. ما ميبينيم كه علي.م هم خودش مطرح ميكند و هم از قرائني استفاده ميشود كه دستش چوب بوده نه چاقو و ضربهاي كه مصدوم را از پا درآورده كلاً ضربات چاقو بودهاست و اين هم يك نشانة ديگر است و ما مجموعه قرائن را ميبينيم كه حسين.ق را لااقل مورد لوث قرارميدهد اما نسبت به علي.م ما قرينهاي كه او را در حدّ حسين.ق يا پائينتر از حسين.ق قراربدهد نميبينيم. درنتيجه بنده رأي شعبه محترم 28 را در مورد لوث تشخيص دادن حسين.ق و تبرئه علي.م درست ميدانم و تأييد ميكنم و از نظر معاونتش، شايد نسبت به معاونتش هم انسان به جرأت نتواند چيزي بگويد كه علي.م معاونت در قتل داشتهباشد. رئيس : جناب آقاي حسين سليمي بنده در موقع طرح نيز عرض كردم كه با نظر شعبه 28 ديوان عالي كشور موافق هستم اختلافي كه بين شعبه ديوان عالي كشور و دادگاهها وجوددارد اين است كه دادگاهها با انجام قسامه آقايان حسين … و علي … را قاتل شناخته و حكم قصاص آنان را صادر كردهاند درصورتي كه در پرونده دليل و مدرك مثبتي جز اظهارات خود مقتول وجودندارد طبق مندرجات پرونده مقتول به خواهر و برادرش كه هنگام مرگ همراهش بودهاند عنوان كرده كه حسين … او را زده و پدر مقتول نيز اظهارداشته پسر و دختر من گفتند كه برادرمان درموقع مرگ گفتهاست كه حسين … مرا زده ولي خودمان پس از تحقيقاتي كه كرديم به اين نتيجه رسيديم كه آقاي علي … هم در قتل شركت داشته و بنظر ميرسد منظور پدر مقتول همان اظهارات دختر 11 ساله ميباشد كه اظهارنموده علي … راديده كه چوب در دستش بوده در صورتي كه قتل با چاقو واقع شدهاست لذا اظهارات اين طفل در مورد آقاي علي … كافي نبوده و چون اظهارات وي معارض با اظهارات مقتول ميباشد قابل ترتيب اثر نيست و از موارد لوث هم نميباشد و فقط آنچه بنظر اينجانب در خور توجّه است همان اظهارات مقتول درموقع احتضار و مرگ بوده چون معمولاً اشخاص درحين احتضار كه قطع اميد از دنيا نمودند ديگر متوسّل به كذب و دروغ نميشوند و سخنان آنان را ميتوان حجّت دانست و يا لااقل سخنان آنان از موارد ظن خواهدبود كه به همين ترتيب نير عمل شدهاست. بنابراين رأي شعبه 28 ديوان عالي كشور صحيح و منطبق با موازين قانوني است. رئيس : جناب آقاي مفيد به قسامهاي كه آقايان پذيرفتهاند ايراد دارم يكي همان ماده 244 كه خوانده شد چون اين آقا در همه جا منكر حضورش در صحنه منازعه بودهاست، نه خودش اقرار كرده نه كسي شهادت دادهاست و نه قرينهاي بر حضور او وجوددارد. مسأله ديگر اينكه اين آقا قادر به صحبت كردن نبودهاست و از او بازجويي نشدهاست و اگر در بيمارستان هم توانسته صحبت كند روي قاعده بايد از او بازجويي ميشد و در پرونده منعكس ميشد چون چنين كسي كه مصدوم و مجروح شده و درحال مرگ است به اين سادگي رها نميشود و معمولاً از طريق انتظامات و آگاهي از وي بازجويي ميشود ولي چيزي در گزارش انعكاس ندارد. حتي ميتوان گفت اگر بنا است اجراي قسامه شود درباره علي.م امكان بيشتري داشت چون او حداقل اقراردارد كه من در دعوي بودهام چوب هم داشتم بعضي هم كه گفتهاند چاقو هم در پيراهنش بود اينكه آقايان ميگويند چوب داشته (دسته جارو) ولي چاقو نداشته مسلّم نيست چون داشتن چوب منافات با داشتن چاقو ندارد و احتمال داشتن چاقو هم در جيب يا زيرپيراهن ولباسش وجوددارد مضافاً اينكه اولياء دم هم از او شكايت داشتهاند و من حدسم همان است كه با توجّه به سابقه و منازعه قبلي كه حسين.ق داشتهاند بيشتر روي او حساس بودهاند و هيچيك از مطالب دليل برحصول ظن نسبت به او نميشود بنابراين قسامه به اين صورت درست نبودهاست. نهايتاً بايدگفت اين آقا دربين يك نزاع حدود صدنفري كشتهشدهاست و از باب قتل في زحام است –(تحريرالوسيله، ج2، ص 528، مسأله 4 كتاب القصاص فيالّلوث: لو قتل شخص في زحام الناس ليوم جمعه او عيد او وجد في فلاه او سوق او علي جسر و لم يعلم من قتله فديته من بيتالمال المسلمين …) بنابمراتب اجراي قسامهاي كه شعبه محترم ديوان راجع به حسين.ق پذيرفتهاست صحيح نبوده و رأي شعبه درست نيست البته رأي دادگاهها هم صحيح نيست. رئيس : جناب آقاي افشاري من يك نكتهاي را فقط در قسمتي از اين گزارش كه مرقوم فرمودند يادآوري مينمايم و تعجب در اين است كه با تحقيقات فراواني كه از منازعين و حاضرين در محل كه حدود يكصدنفر بودهاند به عمل آمده بالاخره هيچكس به درستي شهادت نداده، ذيل گزارش را عنايت داشتهباشيد از طرفي هم اماراتي كه در اين پرونده براي صدور دادنامه اقامه شده و شعبه محترم ديوان هم به آن عنايت داشته خدمت شما عرض شود كه امارات ظنّيّه متعارض است از طرفي هيچ شهادتي به درد اينها به عنوان حجّت شرعي نخورده، از طرفي اماراتي كه اقامه شده امارات ظنّيّه است، مورد از موارد لوث قهراً نخواهدبود. من نتيجتاً با رأي شعبه ديوان موافق هستم اما نظر دارم كه شعبه دادگاه را ارشاد كند كه به هرحال اين مورد از مواردي است كه مدعي به اصطلاح اقامه بيّنه نتوانسته بكند بايد مدعي عليه يعني اولياء دم تقاضاي حلف از منكر بنمايند كه با قسم خوردن مدعي عليه نتيجتاً دعوا تمام ميشود. رئيس : جناب آقاي عروجي اينكه جناب مفيد مطرح فرمودند من فكر ميكنم خود ايشان هم به حق نپذيرند براي اينكه اگر دريك مقطع مصدوم امكان سخن گفتن نداشتهباشد يعني زماني كه نيروي انتظامي حضور پيداكرده كه از مصدوم سخني بشنود اگر او قادر به سخن گفتن نباشد اين دليل بر اين نيست كه قبل و بعد آن زمان هم امكان سخن گفتن نداشتهباشد و يا هرزماني هم خواست حرف بزند ما بايد به نيروي انتظامي اطّلاع ميداديم تا حضور پيدا ميكرد و اظهارات او را ميشنيد. رئيس : جناب آقاي سپهوند تصميم آقايان اين بود كه قابل طرح است بايد تسليم باشيم چون به هرحال نظر اكثريت ملاك اعتبار است. اما در ماهيّت اصولاً بايد ببينيم كه شعبه ديوان عالي كشور ميتواند امور ماهوي را هم مورد بررسي قراربدهد و تفتيش بكند يا نه ؟ ماده 239 ق.م.ا كه اولين ماده در باب قسامه است مشخص كرده كه اگر بر اثر قرائن و امارات براي حاكم ظنّ بوجود بيايد كه مدعي در بيان ادعا صادق و مثل اينكه مدعي عليه مرتكب جرم شده كه اين ترتيب همان تعريفي است كه از لوث ارائه ميشود. در ماده 239 اشاره ميشود به امارات. از لحاظ قانوني دو نوع اماره وجوددارد يكي اماره قانوني و ديگري اماره قضائي. اماره قانوني امري است كه به حكم قانون دليل امري محسوب ميشود و اماره قضائي اوضاع و احوالي است كه به نظر قاضي صادركننده حكم دليل امر محسوب ميشود اينجا شعبه هرچند در اصل با رأي شعبه بلحاظ مغايرتي كه با موازين شرعي و قانوني دارد موافق نيستم اما براي اينكه بالاخره معلوم شود تكليف رأيي كه همكاران بزرگوار در شعبه 28 صادر كرده اند چيست عرض ميكنم اوضاع و احوالي است كه بنظر قاضي دليل بر امري است خود قانون مجازات اسلامي همه اينها را مشخص كرده يعني آنجايي كه قانوناً موضوع لوث ميشود مشخص كرده اگر دو شاهد عادل داشته باشد يك شاهد عادل شهادت بدهد به اصل قتل يك شاهد ديگر شهادت بدهد به قتل به وسيله مدعي عليه اينجا به حكم قانون موضوع داخل در باب لوث ميشود. اگر ديوان عالي كشور مثلاً در اين مورد بخواهد تفتيش بكند بايد بگويد شهود عادل نيستند مداركشان را هم ارائه بكنند يا دو شاهد عادل داريم يكي شهادت ميدهد به قتل بوسيله مدعي عليه ديگري شهادت ميدهد كه نزد وي هم اقراركرد كه مرتكب قتل عمدي شده اينجا را هم ما هيچ بحثي نميتوانيم داشته باشيم. يعني اگر مورد از اين قبيل موارد باشد همان اماره قانوني است كه به حكم قانون دليل امري است. يعني به حكم قانون مثل اينكه مدعي در بيان ادعا صادق است و مدعي عليه مرتكب جرم شده. بنظر بنده آنچه شعبه ديوان عالي كشور ميتواند در باب قسامه مورد ايراد قراربدهد اين است كه بگويد قرائن و امارات با هم تعارض دارد نه اينكه بيايد تشكيك كند كه ما چه مجوّزي يا چه دليلي دارم كه بياييم تفكيك بكنيم بگوييم نسبت به حسين .ق معتبر است نسبت به علي .م معتبر نيست. اصولاً شعبه ديوان عالي كشور حق ندارد وارد اين مسأله بشود تنها ميتواند بگويد اصلاً قرائن و اماراتي وجود ندارد يا قرائن و اماراتي كه هست متعارض است ، اگر قبول كرد كه قرائن و امارات ظنيه وجوددارد ديگر اين مسأله بعدي كه قائل به تفكيك بشود نسبت به يكي معتبر و نسبت به ديگري معتبر نيست، قابل قبول نميباشد. بنظربنده نتيجتاً نظر شعبه ديوان عالي كشور كه ميگويد حكم بايد نقض بشود صحيح است. رئيس : جناب آقاي حسيني راجع به ماهيّت امر اوّلاً اينكه ايشان فرمودند كه ديوان عالي كشور ميتواند وارد ماهيت هم بشود يا نه؟ توجه داريد كه الآن ديوان عالي كشور مرجع تجديدنظر است و اكثر آرايي كه ميدهد ماهوي است حالا آن شكل سابق نيست كه صرف تمييز باشد و ديوان عالي به نحوي دخالت مسلّم در ماهيّت قضيّه دارد. دراينجا ما قبول داريم كه وارد ماهيّت شديم و حق هم داشتهايم چون مرجع تجديدنظر هستيم منتهي ببينيد لوث همانطور كه در شرع و قانون آمده اين است كه از اسباب عادي براي قاضي رسيدگي كننده ظنّ نفساني حاصل بشود، ميشود منشاء براي اقامه قسامه يا قسامه در اينجا ما 7 يا 8 تا دليل و قرينه در رأي ذكر كرديم كه آن 7 الي 8 تا اگر كسي توجه به آن بكند انصافاً موجب حصول ظنّ از براي قاضي نسبت به حسين.ق ميشود ولي نسبت به علي.م چنين چيزي وجودندارد لذا ما نسبت به حسين.ق گفتيم كه ظنّ وجود دارد و داخل درباب لوث ميتواند باشد و اقامه قسامه بايد بشود حالا نسبت به قسامهاش ما فعلاً بحثي نداريم كه قسامه به نحو صحيح اقامه شده يا به نحو فاسد، ما فعلاً دراين جهت كه اقامه قسامه نسبت به هردو درست نبوده بحث كرديم و از اين جهت نقض كرديم و به عقيده ما رأي ما درست است. رئيس : كفايت مذاكرات را اعلام ميكنم، جناب آقاي اديبرضوي نظريه جناب آقاي دادستان محترم كلّ كشور را قرائت فرمايند. باتوجه به رسيدگيهاي انجام شده اولياء دم حسن … مقتول و ساير كسان او در ابتداي امر و در جريان رسيدگي بصّراحه گفتهاند كه مقتول به وسيله حسين … به قتل رسيدهاست كه اظهارات آنها براساس گفته مقتول قبل از فوت در بيمارستان بودهاست و از اينكه علي … نيز در قتل حسن … شركت داشته ذكري نكردهاند فقط پدر مقتول گفتهاست كه فرزند او يك بار اسمي از علي … بردهاست و نظريه پزشكي قانوني دلالت بر اين دارد كه بريدگيهاي متعدّدي در بدن مقتول وجودداشته كه بر اثر آلت برندهاي ايجادشده و به علت خونريزي شديد و شوك فوت نمودهاست. محمد ابراهيم … نيز توضيح داده كه حسين … چاقو با خود همراه داشته و با چاقو او راهم زدهاست و الهه … نيز گفتهاست علي … چوب در دست داشتهاست. بنابراين هرچند حضور علي … در محلّ واقعه تأييد شدهاست ولي چون جراحات وارده وسيله آلت برنده بودهاست و نامبرده چوب با خود داشته نميتوان او را شريك در قتل دانست مضافاً براينكه در شعبه 4 دادگاه عمومي سبزوار پدر و مادر مقتول اظهارداشتهاند به عنوان قتل عمد از هرد متهم شكايت دارند و اگر اتهام علي … از مصاديق معاونت باشد به همين عنوان شكايت دارند و با توجه به اين ترديد نميتوانند سوگند ياد كنند كه هردونفر قاتل هستند. ضمناً متذكر ميگردد در قضيه مطروجه تعداد 50 قسم در اجراي قسامه كافي است و انجام يكصدقسم غيرشرعي ميباشد. لذا باتوجه به جهات و مراتب فوقالذكر رأي شعبه 28 ديوان عالي كشور موجّه بوده و معتقد به تأييد آن ميباشم. رئيس : آقايان آراء خود را لطفاً در اوراق رأي مرقوم فرمايند. رئيس : نتيجه بحث، اعضاء محترم حاضر در جلسه 39 نفر كه اكثريّت به اتفاق رأي شعبه 28 را تأييد كردهاند. رأي شماره 4-29/2/1377 رأي هيأت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور ( اصراري ) طبق ماده 215 از قانون مجازات اسلامي شركت در قتل زماني تحقّق پيدا ميكند كه كسي دراثر ضرب و جرح عدهاي كشتهميشود و مرگ مستند به عمل كليه شركت كنندگان در ضرب و جرح ميباشد. در رأي تجديدنظر خواسته دونفر از متهمان به اسامي حسين … و علي …. بعنوان شركت در قتل عمدي به قصاص نفس محكوم شدهاند لكن گزارش و صورتمجلس معاينه جسد برخلاف استنباط دادگاه دخالت و شركت بيش از يك نفر را در قتل تأييد نمينمايد زيرا در گزارش مزبور علت مرگ حسن … بريدگي پهلو و باسن كه بوسيله جسم برنده كوچكي تعيين شده كه ارتكاب عمل را نميتوان به بيش از يك نفر منتسب نمود از دو نفر متهم فوقالذكر علي … احد از محكومان به قصاص نفس در كليه مراحل رسيدگي شركت در قتل را انكار نموده و اولياء دم و شهود بطورقطعيت و منجّز شركت مشاراليه را در ارتكاب به قتل تأييد ننمودهاند در مواردي از تحقيقات انجام شده حتي نامي از وي به ميان نيامده قرائن و امارات ظنّيّه كه موجب داخل شدن موضوع در باب لوث و اجراي قسامه شده منحصراً متوجه حسين …. است و نسبت به شخص ديگري قابل استفاده و استناد نميباشد. بنابجهات مذكوره اعتراض وارد است و دادنامه شماره 187/490-27/3/76 شعبه چهارم دادگاه عمومي سبزوار كه بموجب آن حسين … و علي …. بلحاظ شركت در قتل به قصاص نفس محكوم شدهاند باستناد بند «ج» ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب به اتفاق آراء نقض و رسيدگي مجدد به دادگاه ديگري از دادگاههاي عمومي سبزوار ارجاع مي شود. هيأت عمومي ديوان عالي كشور (شعب كيفري) مرجع : كتاب مذاكرات و آراء هيات عمومي ديوان عالي كشور – سال 1377 – دفتر مطالعات و تحقيقات ديوان عالي كشور – چاپ روزنامه رسمي كشور
هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده
آدرس : تهران خیابان فاطمی روبه روی سازمان آب پلاک 207
تماس اضطراري : ۰۹۱۲۲۰۹۱۵۷۵
پست الکترونیک : info (At) Dadfaran (dat) com