رأي اصراري كيفري شماره 5 – 1377 قتل عمدي شماره رأي : 5 – 16/4/1377 شماره پرونده : 3 – 1377 شماره جلسه : 9 – 1377 علت طرح : اختلاف نظر بين شعبه يازدهم ديوان عالي كشور با دادگاههاي عمومي اصفهان موضوع : - قتل عمد - حريق درساعت 9 روز سهشنبه 16/4/1377 جلسه هيأت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور برياست حضرت آيتالله محمد محمدي گيلاني رئيس ديوان عالي كشور و با حضور جنابان آقايان قضات ديوان عالي كشور و نماينده جناب آقاي دادستان كلّ كشور تشكيل و با تلاوت آياتي از كلامالله مجيد رسميّت يافت. رئيس : دادنامه شماره 251-17/8/1376 شعبه يازدهم ديوان عالي كشور بتصدي جناب آقاي سيدجعفر شبيري رئيس و جناب آقاي رحمتالله عروجي مستشار مطرح است. جناب آقاي عروجي گزارش پرونده را قرائت فرمايند. خلاصه جريان پرونده : آقاي اصغر … فرزند نصرالله در تاريخ 31/3/1371 همزمان با برگزاري مقدمات مراسم شب عروسي خود موتورسيكلت يكي از بستگان خود را گرفته جهت انجام امري و از منزل خارج شدهاست. پس از مدتي كوتاه در مسير روستاي دشتچي به كافشان از توابع شهر فلاورجان فردي جسد و موتور او را در حال سوختن مشاهده و به صاحب باغ مجاور محل حادثه اطلاع دادهاست. صاحب باغ به محل حادثه آمده و صحنه آتشسوزي را مشاهده و به مأمورين پاسگاه انتظامي شماره 3 فلاورجان اطلاع داده و مأمورين پس از تحقيق از دو فرد شاهد (صاحب باغ و فردي كه به او خبر دادهبود) جريان را به دادگاه حقوقي دو فلاورجان گزارش كردهاند. مرجع قضائي ذكرشده دستور انجام تحقيقاتي را در خصوص حادثه از جمله پرسش از مطلعين و اولياء دم و نيز جلب نظر افسر كارشناس تصادفات صادر كردهاست. پزشك قانوني پس از معاينه جسد ضمن نفي وجود آثاري از خفگي و خفهكردگي و مسموميت و ضرب و جرح، مشاهده سوختگي سر و صورت و دستها و پاها و شكم را كه دراثر برخورد جسم سوزاننده بوجودآمده مطرح و علت مرگ را سوختگي بيش از نودوپنج درصد سطح بدن اعلام كرده و جواز دفن هم صادر كردهاست. (ص 11و10) درتحقيق از آقاي نصرالله … پدر متوفي نامبرده با استناد به مشاهدات چند كودك در مورد واقعه كه سه نفر فرزند او را به قتل رسانده و بعد با بنزين آتش زدهاند تقاضاي تحقيق و شناسائي و كيفر عاملين حادثه را كردهاست. در تاريخ 2/4/1371 از سه كودك به نامهاي آيتالله، مصطفي و اسماعيل اهل روستاي دشتچي (كه اولي و دومي 12 ساله و سومي 10 ساله اعلام شده) تحقيق نمودهاند. در همان تاريخ از خانم فرشته … اهل دشتچي و همسر متوفي تحقيق شده او ضمن اشاره به مدت زمان نامزدي و اجراي عقد، آخرين خواستگار خود را وليالله … فرزند تقي اهل روستاي فودان معرفي و در پاسخ به اين سؤال كه آيا مايل به ازدواج با او نبوديد گفته خير، همچنين در پاسخ به سؤال درمورد آخرين باري كه او را ديده گفته : جهت خريد لباس عروسي به فلاورجان رفتهبود وليالله … را ديده كه گويا از مسافتي فرشته و همراهان را تحت نظر داشته و در وقت خريد وسايل آرايش در داخل مغازه هم روبروي او ايستادهبود و تماشا ميكرد. فرشته … در نهايت به سؤال راجع به فرد مشكوك در مورد فوت شوهر خود پاسخ داده كه به شخصي بنام وليالله … فرزند تقي ظنين ميباشم (ص 18). در نخستين تحقيق مورخ 2/4/1371 از وليالله … فرزند محمدتقي كارمند ذوب آهن اصفهان هرگونه خواستگاري و اصولاً ديدن فرشته … را انكار كرده و در پاسخ به اين سؤال كه در مورخ 31/3/71 از ساعت 11 صبح الي 5 بعدازظهر كجا بودهايد گفته است داخل منزل بودهام (شبكاربودهام) با پسر عمهام بنام ابوالفضل … فرزند جعفر و مادرم بنام فاطمه … (ص 19)، نامبرده در تحقيق بعدي اظهارداشته : در تاريخ 31/3/71 همه در صحرا كار ميكرديم تا ساعت 12، كمك مادرم در چيدن گيلاس همه در صحرا بوديم (ص 20). در مورخ 2/4/1371 مواجهه حضوري فيمابين آقاي وليالله … فرزند تقي و سه كودك بنامهاي آيتالله، مصطفي و اسماعيل انجام گرفته كه آنها گفتهاند فرد حاضر همان فردي است كه اصغر … را به قتل رسانده لكن نامبرده اظهارات شاهدان را تكذيب كردهاست (ص 21). در مواجهه حضوري بين فرشته … و وليالله مطالب او را تكذيب كردهاست (ص 22). خانم فاطمه … مادر آقاي وليالله … اظهار داشته : در مورخ 31/3/71 از ساعت 6 صبح الي 6 بعدازظهر در خانه بودم و ساعت 4 الي 5 بعدازظهر با فرزند دخترم بنام اشرف به دكتر رفتيم او در پاسخ به اين سؤال كه چه كساني داخل منزل بودند گفته وليالله و همسرش. همچنين در پاسخ به اين سؤال كه شما جهت خواستگاري فرشته … به دشتچي رفتهايد؟ گفته بله. س : چه كسي به شما پيشنهاد ازدواج و خواستگاري نمود؟ ج : خودم ديدم فرزندم بنام وليالله هم همراه من بودهاست. س : آيا فرزند شما در جريان خواستگاري در معيت شما بود؟ ج : بله منزل دائي فرشته … رفتهبودهاست. س : جريان خواستگاري به كجا انجاميد ؟ ج : فرشته … فرزند مرا ميخواست و نميخواست با پسرعمويش ازدواج نمايد (ص 24). آقاي ابوالفضل … فرزند جعفر وليالله … را پسردائي خود معرفي و اظهار داشته : در تاريخ 31/3/71 از ساعت 5 الي 5/2 بعدازظهر سركار بودم تا ساعت 4 الي 5 بعدازظهر در منزل خوابيدهبودم و بعد به آرايشگاه رفتم. او در پاسخ به اينكه شما در مورخ 31/3/71 كه روز يكشنبه ميباشد وليالله … را ديدهايد؟ گفته است خير (ص 26). فردي بنام محمد … 18 ساله گفته كه چندي پيش ايام عزاداري امام حسين (عليهالسلام) وليالله … در قبرستان فلاورجان در حضور من و شخصي بنام عليرضا … اظهار داشت اين شخصي كه آمده و فرشته … را عقد كرده چه كسي ميباشد و من ميخواهم اين دختر را بگيرم و شخصي كه اين دختر را عقد كرده حتي اگر تا دم در حجله هم باشد او را ميكشم. نامبرده سپس در پاسخ به وقت و ساعت اين اظهارات گفته: حدود ساعت ده صبح روز عاشورا در قبرستان فلاورجان بود (ص 25). آقاي جانشين بازپرس دادگاه حقوقي دو مستقل فلاورجان به معاينه محل رفته و از سه كودك شاهد ماوقع هم بازجوئي كرده سپس دستور انجام اقداماتي را صادر نموده ازجمله اينكه از ورثه مقتول تحقيق و درصورتي كه شكايتي دارند بنام و با دلائل و بطور جداگانه استماع شود. همچنين از پزشكي قانوني اصفهان در مورد علت تحويل جسد سؤال شود و درنهايت از وليالله … تحقيق و سپس با پرونده به دادگاه اعزام شود. در تحقيق از آقاي عليرضا … 20 ساله شغل سرباز كه شما در مورد قتل اصغر … چه اطلاعي داريد؟ اظهار داشته : حدود يك سال پيش روز عاشورا قبل از ظهر جهت ديدن تعزيه با دوستانم به قبرستان فلاورجان رفتهبودم كه محمد … پسرعمه فرشته … همراه من بود كه ديدم شخصي به ما نزديك شد وچون محمد … را از زمان خواستگاري فرشته …. ميشناخت به من گفت كه اينطور شنيدهام پسرعمويش از او خواستگاري كردهبوده و به من جواب رد دادند و بعد او گفت كه من اين زن را ميخواهم، نميگذارم آنها عروسي كنند و عروسي آنها را از هم ميپاشم يا او را خواهم كشت. سپس نامبرده مشخصاتي از آقاي وليالله … بيان كرده و اعلام آمادگي براي مواجهه حضوري نمودهاست (ص 70). در مواجهه حضوري فيمابين، آقاي وليالله … اظهارات آقاي عليرضا … را تكذيب كرده و گفته او را تاكنون اصلاً نديدهام (ص 71). از بعضي از همراهان فرشته … در جريان خريد وسايل عروسي تحقيق شده كه نتيجتاً اظهارات فرشته را در مورد آقاي وليالله … تأييد كرده اند. همچنين در تحقيق از مادر فرشته … در مورد خواستگاري براي آقاي وليالله … آن را تأييد كردهاند. البته در تحقيق از پدر و دائي و بعضي از بستگان ديگر نامبرده در مورد روز حادثه آنها گفتهاند كه از ساعت 12 به بعد آن روز بعضي از آنها بهمراه وليالله … برادر او بنام ابراهيم … را كه بيماري رواني دارد به دكتر بردهاند. كارشناس تصادفات پاسگاه برون شهري اصفهان از محل حادثه ديدن كرده و موتورسيكلت سوخته را در پاسگاه انتظامي شماره 3 فلاورجان مشاهده و اظهار داشته : آثاري مبني بر تصادف و يا خروج از جاده و برخورد با جسم ثابت بر روي موتورسيكلت مشاهده نگرديد (ص 79). در تاريخ 8/4/71 آقاي نصرالله … پدر متوفي عليه آقاي وليالله … فرزند محمدتقي بعنوان قاتل اصلي و آقايان وليالله … فرزند صفرعلي و ابوالفضل … بعنوان معاون، طرح شكايت و تقاضاي قصاص آنها را كردهاست (ص 81). همچنين خانم فاطمه … مادر متوفي از سه نفر مذكور بعنوان همدست در قتل و سوزاندن فرزند خود شكايت و تقاضاي قصاص آنها را كردهاست (ص 83). آقاي وليالله … در بازجوئي مورخ 8/4/71 اظهارداشته : كه روز حادثه در خانه بوده و بعد كارهايي را كه آن روز درخانه انجام داده ذكر كردهاست. او در پاسخ به اين سؤال كه در تحقيقات اوليه در پاسگاه اظهار داشتهايد در تاريخ 31/3/71 به اتفاق مادرت در صحرا بودهايد و اين مطلب را با خط خود نوشتهاي علت اين اختلافگوئي چيست ؟ گفته : من در صحرا نبودم و خانه نبودم و حالم دست خودم نبود. مجدداً سؤال شده كه در تحقيقات پاسگاه از شما سؤال شده بالاخره در خانه بودهاي يا صحرا ؟ جواب دادهايد : تا ساعت 12 در صحرا كار كردم و دراين ساعت به خانه برگشتم چه ميگوئي؟ او در پاسخ گفته من اين جريان را كه شنيدم هيجان زده شدم و نميدانستم چي بنويسم. سؤال شده كه پسرعمويت ابوالفضل … در تحقيقات پاسگاه اظهار داشته كه در تاريخ 31/3/71 به تنهائي به آرايشگاه رفته در حالي كه شما مدعي هستيد كه در تاريخ ¼/71 به اتفاق ايشان به آرايشگاه رفتهايد؟ متهم جواب داده : روز ¼/71 به اتفاق پسرعمويم به آرايشگاه رفتيم پسرعمويم به تنهايي به آرايشگاه نرفتهاست از متهم سؤال شده كه رابطه شما با همسر مقتول بنام خانم فرشته … در چه حد بودهاست؟ پاسخ داده بنده خواستگار او بودم و مادرم رفته بود ايشان را برايم خواستگاري كند و حدود دو سال قبل جواب رد دادهبودند و گفتهبودند نامزد پسرعمويش ميباشد بعد هم من زن عقد كردم. سؤال : به شما ثابت شده كه مرحوم اصغر … به قتل رسيدهاست؟ جواب : بله روي حرف شهود عيني كه گفتهاند سه نفر سوار بر موتور بودهاند كه او را كشتهاند تحقيق كنيد ببينيد قاتلين چه كساني بودهاند. سؤال : متهميد به شرت در قتل عمدي مرحوم اصغر … ضمن دفاع از خود همدستانت را معرفي كن. جواب : من اگر گناهكار شناختهبشوم بايد مجازات بشوم كسي همدست من نبودهاست خودتان تحقيقات بكنيد ببينيد چه كساني بودند اگر من بيگناه بودم قاتل را بكشيد. در پايان اين بازجويي آقاي جانشين بازپرس فلاورجان قرار بازداشت موقت آقاي وليالله … فرزند محمدتقي را باتهام شركت در قتل عمدي آقاي اصغر … صادر كردهاست (ص 88). بدستور آقاي جانشين بازپرس تحقيقات مجدد از طرفين پرونده و شهود ماوقع و بعضي افراد كه بنحوي مرتبط با قضيه و يا مطلع از ماجرا بودهاند انجام گرفته و آقاي جانشين بازپرس به دادسراي عمومي اصفهان نيابت قضايي داده كه از آقاي وليالله … فرزند صفرعلي تحقيق شود كه شعبه اول اداره آگاهي اصفهان بدستور شعبه چهارم بازپرسي اصفهان اقدام كردهاست. آقاي وليالله … فرزند صفرعلي درپاسخ به اين سؤال كه از جريان به قتل رسيدن اصغر … چه اطلاعي داريد گفته است : من ساعت 3 بعدازظهر مورخ 1/4/71 رفتم مغازه وليالله … فرزند تقي جهت انجام خداحافظي متوجه شدم كه وليالله … و ابوالفضل … توهم و ناراحت ميباشند و از آنها سؤال نكردم چرا ناراحت هستيد. س : چه كساني بيشتر با وليالله … فرزند تقي دوست هستند؟ ج : فردي قصاب بنام اسماعيل. س : شما از كجا اين اطلاعات را داريد؟ ج : من در مورخ 31/3/71 در معيّت وليالله … فرزند تقي به فلاورجان در مغازه وي رفتم كه مرغي خريداري نمايم متوجه شدم وليالله … و اسماعيل در مورد فرش صحبت ميكنند به صورت مشكوك ميباشد. س : چه كسي اقدام به قتل اصغر … نمودهاست ؟ ج : بنابه نظرمن ابوالفضل …، وليالله … و اسماعيل. س : شما از كجا ميدانيد؟ ج : از حالت روحي آنها و اينكه سه نفر با هم دوست هستند و اكثر اوقات باهم ميباشند. س : شما چه اطلاعاتي درخصوص قتل اصغر … داريد؟ ج : تا اين حد من اطلاع دارم كه وليالله … خود شخصاً اظهار داشت كه من يا فرشته … را ميكشم يا اينكه اصغر … را (ص 124) لكن آقاي اسماعيل … فرزند غلامعلي شغل قصاب ضمن طرح نحوه آشنائي و دوستي خود با وليالله … فرزند محمدتقي اظهارات وليالله … فرزند صفرعلي را تكذيب كردهاست (ص 127 تا 125) آقاي ابوالفضل … فرزند جعفر هم ضمن تكرار مطالب قبلي خود اظهارات وليالله … فرزند صفرعلي را در اين مورد تأييد كرده كه آن روزي كه نامبرده براي خداحافظي آمدهبود در مغازه وليالله … فرزند محمدتقي بوده است او هرگونه مشاركت در قتل آقاي اصغر … را رد نموده و اظهارات وليالله … فرزند محمدتقي را هم در مورد خود تكذيب كردهاست (ص 128). پس از تحقيقات مجدد از آقايان وليالله … فرزند تقي و وليالله … فرزند صفرعلي (كه اولي برادر زن دومي ميباشد) و مواجهه فيمابين و طي مراحل ديگر از جمله تحقيق مجدد از نامبردگان و آقاي اسماعيل … و ابوالفضل … و صدور قرار بازداشت موقت در مورد وليالله … فرزند صفرعلي و ابوالفضل … و اعتراض نامبردگان و آقاي وليالله … فرزند محمدتقي به قرار صادره و تأييد آن در دادگاه كيفري دو اصفهان بنابرتقاضاي قائممقام دادگاه كيفري دو فلاورجان در مورد ارجاع پرونده به بازپرس ويژه، بدستور رياست كل دادگستري اصفهان مراحل بعدي را بازپرس ويژه طي كرده از جمله رئيس اداره پزشكي قانوني استان اصفهان در مقام تشريح نظريه پزشك قانوني معاينه كننده جسد جوابيهاي را ارسال نموده (ص 222 و 221) و در نهايت قرار مجرميّت در نظريه آقاي بازپرس ويژه در مورد آقاي وليالله… فرزند محمدتقي باتهام قتل عمدي مرحوم اصغر … و رانندگي بدون پروانه موتورسيكلت و آقايان وليالله … فرزند صفرعلي و اسماعيل … فرزند غلامعلي باتهام معاونت در بزه قتل و قرار منع تعقيب در مورد آقاي ابوالفضل … فرزند جعفر صادر و بجهت موافقت آقاي دادستان با قرارهاي صادره، كيفر خواست صادر و پرونده به شعبه 21 دادگاه كيفري يك اصفهان ارجاع گرديدهاست. وكلاء تعييني سه متهم وكالتنامههاي خود را تقديم دادگاه كردهاند. با تشكيل جلسه دادگاه در تاريخ 28/9/71 قرار معاينه محل صادر و دادرس محترم دادگاه به همراه شهود و پدران آنها و وكلاء متهمان از محل حادثه بازديد نموده ولي از بالاي درختي كه بعضي شهود از آنجا جنايت را مشاهده كردهبود محل را قابل رؤيت نديده ضمناً كروكي محل را هم ترسيم كردهاست (برگهاي 300 تا 297). سپس در جلسه مورخ 1/10/71 رياست محترم دادگاه اظهارات شكات (مبني بر قاتل بودن وليالله … فرزند محمدتقي و همدست بودن ديگران و تقاضاي قصاص قاتل و مجازات قانوني متهمين ديگر) همچنين دفاعيات وكلاء متهمين را استماع و اتخاذ تصميم را به بعد موكول و در تاريخ 8/10/71 رياست محترم دادگاه تحقيق از افرادي را لازم ديده و از دادگاه كيفري دو فلاورجان و بازپرس ويژه درخواست انجام تحقيق مورد نظر را نموده كه آقاي بازپرس تحقيقات مفصل بيش از ميزان خواسته را انجام داده (ص 696 تا 667) و آقاي دادستان هم تقاضاي مجازات متهمان رديف دو و سه را بلحاظ رانندگي بدون پروانه موتورسيكلت نموده و پرونده عودت يافته و در جلسه مورخ 4/8/72 دادگاه اظهارات شهود معرفي شده از طرف يكي از متهمين و مجدداً اظهارات اولياء دم و دفاعيات متهمان و وكلاء آنها (كه بعضي از آنها لايحه مفصلي را تقديم داشتهاند) را استماع و ختم رسيدگي اعلام و بشرح دادنامه شماره 901-6/8/72 بجهت انكار متهمين و فقد بينه شكات و اينكه اظهارات شهود (كودكان) هم نميتواند مورد را مشمول لوث نمايد و نتيجتاً با اجراي قسامه احراز بزهكاري شود زيرا گواهي آنها با شهادت ديگران مبني بر حضور متهمين در غيرمحل حادثه از باب قرائن ظنّيّه معارض ميباشد به اين صورت نتيجهگيري كرده و رأي دادهاست : « لذا مورد كلاً با باب قسامه انطباق ندارد، از طرف ديگر محتويات پرونده نميتواند ايجاد علم قاضي كند در نتيجه نه متهمين بر ارتكاب جرم اقرار كرده و نه اينكه شاهد كبير در محل حادثه بوده و نه مورد انطباق با باب قسامه دارد و نه موجبات علم فراهم شده بنابراين اگرچه وقوع حادثه محرز است و دو كودك نيز احتمالاً چيزي از وقوع آن را ديدهاند ولي مهاجمين سه نفر متهم پرونده نيستند لذا بنا به جهات مذكور و با استعانت از اصل 37 قانون اساسي جمهوري اسلامي هرسه متهم از اتهام منتسب درمورد قتل و معاونت تبرئه ميگردند ». پدر آقاي اصغر … به رأي دادگاه اعتراض نموده و پرونده به ديوان عالي كشور ارسال و به اين شعبه ارجاع گرديد. هيأت شعبه پس از قرائت گزارش عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه آقاي داديار اجمالاً مبني بر نقض دادنامه تجديدنظرخواسته چنين رأي دادهاست : « با بررسي اوراق و محتويات پرونده خصوصاً اظهارات و شناسائي كودكان و تحقيقات مبسوط بازپرس محترم ويژه قتل، حكم به برائت متهمين موجه نيست زيرا قرائن فراوان كه در سراسر پرونده مشهود است اگر موجب علم نشود لااقل موجب ظنّ قوي نوعي ميگردد و آنچه براي بياعتباربودن قرائن و شواهد ذكرشده مستدل نيست زيرا در ماده 239 قانون مجازات اسلامي بعضي از امور موجبه ظنّ بعنوان مثال ذكر گرديده و اگر گفتار كودكان هريك به تنهائي معتبر نباشد ميتواند با ضميمه شدن جهاتي، بيشتر از گفتار بزرگان موجب ظنّ و چه بسا علم گردد و همانگونه كه در رأي اشاره شده اولياء دم با متهمين عداوتي نداشته و موجبي نبوده كه آنها بخواهند به اطفال تعليم بدهند كه چگونه تهمت بزنند خصوصاً كه اصول گفتارشان در مراحل متعدده هماهنگ است و كيفيت اظهارات آنان نميتواند تعليم يافتهباشد و در برگهاي 590 و 589 علت اختلاف اظهاراتشان را در مورد درختي كه بالاي آن بودهاند ذكر كردهاند كه در روي يكي از آنها توت خورده و از بالاي ديگري صحنه را مشاهده كردهاند و اما اسماعيل … كه در ابتدا اظهار رؤيت و شناسائي كرده و سپس منكر شد شواهدي نشان دهنده اين است كه انكارش از روي ترس بوده بعلاوه نديدن او اظهارات محفوف به قرائن ديگران را از اعتبار نمياندازد و اينكه اظهارشده كه عداوتي بين مقتول و متهمين نبوده برخلاف مسلميات داخل پرونده است و زياد مشاهده شده كه جواني خواستگار دختري بوده و موفق به ازدواج با او نشده كينه را در دل خود نگه داشته تا در وقت مقتضي انتقام بگيرد حتي خود وليالله … (در ص 33 پرونده9 گفته كه يك روز خواستگاري كردهام حالا فكر ميكنند من كشتهام و اينكه آقاي عزيزاله … اظهار نموده كه من به كسي نگفتهام كه داماد بايد شخصاً از من دعوت كند قرينهاي است تأييدكننده احتمال اين موضوع كه متهمين بوسيلهاي اين امر را به آقاي اصغر … رسانده و گوشزد كردهاند تا به اين ترتيب زمينه سازي براي كشاندن نامبرده به نحل موردنظرشان بنمايند. لذا با توجه به قرائن فراوان و اينكه بعضي از قرائن جزئيه كه كاملاً قابل توجيه بوده و منافات كلي بين آنها نيست نميتواند بعنوان معارض تلقي شود و تعارض گفتار متهمان و بستگان آنها و ديگران آن را از اعتبار ساقط ميكند ». پرونده پس از نقض رأي معترض عليه به شعبه 13 دادگاه كيفري يك اصفهان ارجاع شدهاست. مرجع مذكور پس از استماع اظهارات شكات (والدين متوفي) و وكيل آنها و دفاعيات متهمين و وكلاء آنها همچنين اظهارات شهود معرفي شده از طرف متهمين، موضوع اتهام را از مصاديق لوث تشخيص داده و از اولياء دم درخواست كرده كه 50 نفر از بستگان نسبي خود را جهت اجراء قسامه به دادگاه بياورند. اولياء دم 20 نفر از اقرباء نسبي خود را معرفي كه هركدام دوبار به لفظ خداوند متعال قسم خوردهاند كه هرسه متهم شريك در قتل آقاي اصغر … هستند سپس پدر مقتول نه بار و مادر او يك بار همانند ديگران سوگند ياد كردهاند. سرانجام قاضي محترم با اخذ آخرين دفاع از متهمين و استماع اظهارات وكلاء آنها طي دادنامه شماره 315-29/2/75 چنين رأي دادهاست : « دررابطه با اتهام متهم رديف اول (وليالله … فرزند محمدتقي) با توجه به صفحات (428و 408و 403) و با توجه به نظريه ديوان عالي كشور شعبه 11 از موارد لوث تلقي و طبق مقررات قانون لوث اجراء گرديد ضمناً متهم بر بيگناهي خويش شهودي را معرفي نمود لكن دادگاه، عدالت آنها را احراز ننموده ضمن اينكه بازپرس محترم در اين رابطه نيز تحقيقاتي را انجام داده و نامبرده را بعنوان متهم به قتل عمدي معرفي نمودهاست. درهرحال بزه انتسابي احراز گرديد عمل وي منطبق است با ماده 239 و 205 قانون مجازات اسلامي، نامبرده به قصاص نفس محكوم ميگردد». لكن قاضي محترم عليرغم نظر مجريان قسامه مبني بر شركت دو متهم ديگر در قتل عمدي، عمل آنها را معاونت تشخيص و هريك را به استناد ماده 207 قانون مجازات اسلامي به تحمل ده سال حبس تعزيري محكوم نمودهاست. وكلاء محكوم عليهم به رأي صادره اعتراض كرده و پرونده به ديوان عالي كشور ارسال و بنابر سابقه به اين شعبه ارجاع گرديده. هيأت شعبه پس از قرائت گزارش عضو مميز و اوراق پرونده و لحاظ نظر داديار محترم ديوان عالي كشور اجمالاً مبني بر نقض دادنامه بلحاظ نقص در رسيدگي و تحقيقات بشرح ذيل رأي تجديدنظر خواسته را نقض نمود : 1- عدهاي از قسم خورندگان نوع قتل مورد قسم را مشخص نكردهاند. 2- نحوه و كيفيت مشاركت هرسه متهم در قتل مرحوم اصغر … روشن نشده و معلوم نيست كه آيا اولياء دم و اقرباء آنها در وقت اتيان سوگند متوجه معناي شركت و تفاوت آن با معاونت بودهاند. 3- درصورتي كه اولياء دم هرسه متهم را شريك در قتل فرزند خود ميدانند و باتوجه به معناي شركت هم اقامه قسامه شده چگونه دادگاه تنها يك نفر را قاتل عمدي و دومتهم ديگر را معاون در آن شناختهاست و اگر تشخيص دادگاه قبل از اقامه قسامه همان بوده (كه اين امر موافق كيفر خواست پرونده و نظر وكيل اولياء دم هم ميباشد) چگونه اجازه اجراء قسامه بر مشاركت متهمان در قتل را داده و ظاهراً به شكات هم تفهيم لزوم پرداخت دوسوم ديه كامله به هريك از سه متهم (درصورت صدور حكم بر مشاركت) نكرده است. 4- اصولاً با توجه به قاعده فقهي «البينه علي المدعي و اليمين علي من انكر» و برخلاف قاعده بودن قسامه و لزوم اكتفاء به قدر متيقّن (قصاص نفس و يا ديه) و نظريه فقهاء و عدم نص قانوني در امكان تعزير از طريق قسامه، حكم به مجازات معاونان قتل عمدي براساس قسامه اجراء شده وجهه شرعي و قانوني ندارد. مضافاً بر آنكه قرائن ظنيه موجب لوث در مشاركت وليالله … فرزند صفرعلي و اسماعيل … در قتل مرحوم اصغر … در پرونده امر وجودندارد و يا بدون معارض با قرائن ظنيه ديگر نيست مضافاً براينكه كيفر معاونت در قتل نيز ده سال حبس تعزيري نميباشد». دراثر نقض رأي به جهت نقص در تحقيقات پرونده به همان شعبه دادگاه صادركننده رأي منقوض ارجاع گرديدهاست. شعبه محترم دادگاه در جلسه مورخ 21/12/75، اولياء دم ابتدائاً هرسه متهم را شريك در قتل اعلام و تقاضاي اعدام آنها را كردهاند لكي پس از تفهيم معنا و مفهوم مشاركت و معاونت بوسيله دادگاه به آنها و اينكه باتوجه به كيفر خواست و نظر ديوان عالي كشور دادگاه تنها درمورد متهم رديف يك موضوع را لوث دانسته و شما ميتوانيد اقامه قسامه نماييد آنها اظهار داشتهاند تقاضاي قصاص متهم رديف يك و تعيين مجازات قانوني براي ديگر متهمان را دارند. لايحه وكيل اولياء دم هم براي حاضرين قرائت شدهاست، متهم رديف يك طي دفاعيه مفصل (در تشريح ماوقع و پاسخ به سؤالات) همانند مراحل قبلي منكر بزه انتسابي شده و پس از دفاعيات دو متهم ديگر (كه آنها هم بمثابه مراحل قبلي منكر هرگونه معاونت در وقوع قتل شدهاند) وكيل آقاي وليالله … فرزند محمدتقي بنحو مبسوط از موكل خود دفاع نموده و درنهايت تقاضاي صدور حكم بر برائت او را كرده است. سپس دادگاه از اولياء درخواست كرده كه اقرباء مرد نسبي خود را جهت اجراء قصامه معرفي كنند آنها 20نفر را معرفي كه ابتدائاً هركدام يك بار به خداوند متعال قسم يادكردهاند كه آقاي وليالله … فرزند محمدتقي قاتل عمدي آقاي اصغر … است سپس اكثريت آنها يك بار و چندنفر دوبار ديگر به منوال سابق قسم يادكردهاند، درنهايت مادر مقتول يك بار و پدر او درحدي كه نصاب تكميل شود مانند قبل قسم يادكرده كه قاتل عمدي فرزند او آقاي وليالله … فرزند محمدتقي است. درنهايت آخرين دفاعيات متهمين و وكلاء آنها استماع شده و متهم رديف اول عدهاي را بعنوان شهود بر بيگناهي خود معرفي كرده با آنكه در مراحل پيشين پرونده او سه نفر را بعنوان شهود خود معرفي نموده كه از همه آنها در مورد گواهي سؤال و اظهارات آنان استماع شدهبود با اينحال قاضي محترم به تعبير خود از باب رعايت مصالح و احقاق حق دستور تعيين وقت و دعوت از طرفين و وكلاء و تذكر به متهم رديف اول كه مشخصات شهود خود را اعلام تا آنها هم به آدرس اعلامي و به هدايت پدر متهم رديف اول بنام مطلع احضار شوند صادر گرديدهاست. درجلسه مورخ 18/3/76 دادگاه دفاعيات متهمين و وكلاء آنها و اظهارات شهود معرفي شده همچنين اظهارات اولياء دم را استماع كردهاست سپس دادگاه با اعلام ختم رسيدگي و طي دادنامه شماره 420-18/3/76 ضمن شرح ماوقع و دفاعيات متهم رديف اول و اينكه ابتدائاً مورد اتهام او از مصاديق لوث تشخيص و قسامه اجراء گرديد لكن مشاراليه شهودي معرفي كرده كه بنا بر شهادت آنها دادگاه با اين استدلال كه :«متهم رديف اول حدود ظهر روز حادثه همراه پدر و دائي خود با وسيله نقليه، برادر بيمار خود را جهت بستري كردن به طرف اصفهان بردهاند و فاصله روستاي محل قتل و روستاي محل سكونت متهم رديف اول هم زياد و بنظر اين دادگاه بيم تباني شهود وجودنداشت و دليلي كه آنها فاقد عدالت باشند وجودندارد زيرا اولياء دم درمقام اعتراض به شهادت آنها بيان نمودند كه دروغ ميگويند و صحبت ديگري را مطرح نكردهاند … ازنظر دادگاه ظن قوي كه موجب لوث باشد وجودندارد و ايجاد شك در پرونده امر باتوجه به كليه محتويات پرونده وجوددارد كه در اين مورد فقط اولياء دم ميتوانند كه متهمين را قسم دهند و متهمين هم حاضر به اداء سوگند ميباشند لكن اولياء دم حاضر به انجام مراسم اتيان سوگند توسط متهمين نميباشند لذا با عنايت به اصل 37 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران رأي بر برائت كليه متهمين از اتهامات انتسابي صادر و اعلام ميگردد». اولياء دم به رأي صادره اعتراض كردهاند و پرونده جهت رسيدگي به تجديدنظرخواهي آنها به ديوان عالي كشور ارسال و بنابر سابقه به اين شعبه ارجاع شدهاست. هيأت شعبه در تاريخ بالا تشكيل گرديد و پس از قرائت گزارش آقاي رحمتالله عروجي عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي محمد قاسمي داديار ديوان عالي كشور اجمالاً مبني بر نقض دادنامه شماره 420-18/3/76 تجديدنظر خواسته مشاوره نموده چنين رأي ميدهد : نظر به اينكه شعبه 13 دادگاه عمومي اصفهان نيز مانند دادگاه قبلي (شعبه 21 دادگاه كيفري يك اصفهان) در برابر نظر اين شعبه رأي اصراري صادر نموده در اجراي بند ج ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب جهت طرح در هيأت عمومي كيفري ديوان عالي كشور پرونده بنظر رياست محترم ديوان عالي كشور تقديم ميشود. پيرو گزارش مورخ 17/8/1376 و رأي مربوطه بشماره 251/11 كه ضمن آن دادنامهشماره 420-18/3/1376 صادره از شعبه 13 دادگاه عمومي اصفهان اصراري شناختهشده و پرونده جهت طرح در هيأت عمومي اصراري ديوان عالي كشور جهت ملاحظه رياست محترم ديوان عالي كشور ارسال گرديدهبود از سوي معاونت قضايي ديوان عالي كشور ابتدا پرونده تحت بررسي قرارگرفته و باتوجه به نقص تحقيقات مورد از موارد اصراري تشخسص نگرديده و جهت صلاحديد واتخاذ تصميم شايسته به شعبه اعاده شدهاست. هيأت شعبه در تاريخ بالا تشكيل گرديد پس از قرائت گزارش آقاي سيدعباس بلادي عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي محمد قاسمي داديار ديوان عالي كشور اجمالاً مبني بر نقض دادنامه شماره 420-18/3/76 تجديدنظر خواسته مشاوره نموده چنين رأي ميدهد : نظربه اينكه شعبه 13 دادگاه عمومي اصفهان نيز همانند شعبه 21 دادگاه كيفري يك اصفهان با فقد علم و اقرار و بينه خارج بودن مورد از مصاديق لوث حكم به برائت متهمان صادر كرده و برخلاف نظر اين شعبه اصرار نموده پرونده قابل طرح در هيأت عمومي كيفري ديوان عالي كشور ميباشد با اين توضيح كه شعبههاي دادگاهها گواهي گواهان را مبني براينكه متهم رديف اول در موقع قتل در محل ديگري بوده بعنوان قرينه معارض تلقي كردهاند واين شعبه باتوجه به اين امر مورد را غيرقابل توجيه ديده و آن را قرينه معارضه تشخيص نداده لذا پرونده جهت طرح در هيأت عمومي كيفري بحضور رياست محترم ديوان عالي كشور تقديم ميگردد. شعبه يازدهم ديوان عالي كشور رئيس : جناب آقاي بلادي همين تعبير اخير كه شعبه ديوان اين را ظنّ معارض تشخيص نداده با اينكه دادگاه بدوي تشخيص داده نظر شعبه ديوان بر عدم معارض بودن آيا هيچ حجيتي دارد؟ اين را يك قدري تأمل كن بعداً جواب را به ما بده. جناب آقاي شبيري : در اين پرونده درخدمت آقاي عروجي بوديم و آقاي بلادي تشريف نداشتند اگر اجازه بدهيد بنده توضيحاً خدمتتان عرض كنم. رئيس : اصل مسأله روشن بشود، سؤال ما اين بود كه دادگاه شعبه 13 اصفهان بعد از آنكه رأي خودش را صادر ميكند متهم اقامه شهود ميكند كه آن حكم قبلياش با اين اقامه شهود در معرض تزلزل واقع ميشود و شعبه 11 ميگويد كه شهادت آن شهود نميتواند ظنّ معارض باشد بااينكه شعبه 13 آن را ظن معارض ميدانسته، اين را خواستم جناب آقاي شبيري روشن كند؟ جناب آقاي شبيري : البته در پرونده به قدري قرائن زياد است كه بعضي از اينها را حالا اگر لازم باشد عرض ميكنم چون قرائن اين قدر زياد بود كه فرصت نميشد اينها را يادداشت كنم گفتم قاعدتاً خود دادگاه وقتي پرونده را مطالعه ميكند كه پر است از قرائن، قرائني كه به نظر ما اساساً علم آور است كوچكترين شبههاي براي ما نيست كه قاتل آقاي وليالله … فرزند محمدتقي است. دوعدد دكمه سوخته شده در محل جنايت كشف شده بعد كه رفتهاند خانه يكي از متهمين (وليالله فرزند ابوالفضل) و در آنجا لباسي را ديدهاند كه دو تا از دكمههايش كندهشده (اين قسمت در گزارش ذكرنشده چون اگر بنابود تمام قرائن ذكر شود بايد گزارش حدود 50 صفحه شود) مأمورين اين لباس را برداشته و گذاشتهاند روي موتور بلافاصله ابوالفضل … فوراً لباس را به بيرون پرت ميكند چون احساس ميكند كه اين بعنوان سند جرم است و موقعي كه متهمين در زندان بودهاند مأمورين را با عنوان زنداني به زندان ميفرستند و اين مأمور چيزهائي نقل ميكند از جمله اينكه زندانيان موردنظر چشمايشان بستهبود يكي در اين اطاق بوده ديگري را كه در سلول ديگر همجوار بوده صدازده ميگويد مواظب باشيد اگر چشمهايتان بستهشده نترسيد حرفي نزنيد بروز ندهيد. اگر لازم بدانيد از خلاصههايي كه يادداشت كردهام ميتوانم مطالبي را عرض كنم بچهها مشاهدات خود را گفتهاند ولي يكي از آنها بعداً ترسيده و گفتههاي خود را انكار كرده. اما راجع به قابليت طرح پرونده در هيأت عمومي، عمده ايرادي كه آقايان گرفتهاند اين است كه شما قبلاً گفتهايد كه تحقيقات ناقص است، نه، ما نگفتهايم تحقيقات ناقص است ما گفتهايم آنچه بعنوان قرينه معارضه ذكر شده صحيح نيست. دادگاه اوليه تمام قرائني كه جمعاً علمآور است را دور ريخته و اين را كه متهم گفته با اينها عداوتي نداشته قبول كرده گفتيم چگونه ميتوان گفت عداوت نداشته با وجود قرائن بر وجود عداوت و تهديدات، خواستگار دختري بوده كه به او جواب رد دادهاند سبب دشمني شده مهمترين چيزي را كه بعنوان قرينه معارضه ذكر كردهاند و دادگاه اخير هم ذكر نموده ما در رأي شعبه به آن اشاره كردهايم و گفتهايم قرينه معارضه نيست نگفتهايم كه تحقيق كنند بلكه گفتهايم تعارض ندارد و آن اين است كه متهم رديف اول با استناد به گواهي شهودي گفته در هنگام حادثه برادرش را كه بيمار بوده به بيمارستان برده كه بفرض صحت اين ادعا قابل توجيه است نميتوانند ساعتش را دقيق بيان كنند جريان خيلي فجيع است گفتهشده متهمان با موتور آمده در سر راه كمين كرده گردن و دهان مقتول را گرفته بنزين در حلقش ريخته بعد او را آتش زدهاند اين متهم ادعا كرده برادرش را به بيمارستان برده در برابر اين ادعا تمام شواهد ناديده گرفتهشده ادعاهاي ديگر هم كرده كه در جايي گفته عصر با شخصي (نام او را ميبرد) رفتم آرايشگاه اصل رفتن به آرايشگاه درست بوده ولي فرداي آن روز و به تنهايي رفتهاين طور ادعاها خيلي علط انداز است چون مربوط به يك ماه قبل صحبت ميكند براي گمراه كردن به شخصي ميگويد يادت هست آن روز با هم رفتيم آرايشگاه طرف مقابل كه دقيق روز ويا ساعت يادش نيست ممكن است تأييد كند و موجب بهرهبرداري متهم شود در اين ادعا هم اگر راست بگويد و برادرش را به بيمارستان بردهباشد اين امر خيلي ساده قابل توجيه است ميتواند ساعت بعد باشد چون قبلاً توطئه بوده برنامه چيدهبودند شخصي به خانه شخص مقتول كهشب عروسيش بوده رفته و به او گفته فلاني (شخصي رانام ميبرد) گفته تا داماد شخصاً مرا دعوت نكند نميآيم … چون ميدانستند اين داماد نسبت به او حساس است با اين نيرنگ او را به بيرون كشاندهاند. اگر دادگاه دوم حكمش را براساس علم دادهبود ما ابرام ميكرديم اشكال آن رأي اين بود كه براساس قسامه حكم داده اولياي دم قسم به شركت هرسه متهم در قتل خوردهاند با آنكه شركت نبوده و دادگاه هم از اين جهت درست تشخيص داده دادگاه يك نفر را قاتل معرفي كرده كه اگر استناد به علم ميشد قبول داشتيم در حالي كه قسم به شركت سه نفر خوردهشده دونفر ديگر بعنوان معاون محكوم شدهاند درحالتي كه معاونت با قسامه اثبات نميشود، اگر براساس علم يكي را مباشر و دونفر ديگر را معاون تشخيص دادهبود ابرام ميكرديم اگر توضيحات بيشتري لازم باشد عرض ميكنم. رئيس : جناب آقاي سپهوند عرض شود كه به ترتيبي كه ملاحظه ميشود رسيدگي … بر مبناي كيفرخواست دادسرا انجام شده، در كيفرخواست دادسرا از سه نفر متهم يكي قاتل و دونفر ديگر معاون در قتل هستند اما به نحوي كه ملاحظه ميفرمائيد در جريان رسيدگي از حدود كيفر خواست خارج شدهاند و دخالت متهميني كهعنوانمعاونت داشتهاند در جريان رسيدگي برخلاف قانون و برخلاف ماده يك اضافه شده به قانون آئين دادرسي كيفري تغيير پيداكرده علاوه برآن مطابق قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب دو دادگاه بايستي در مقابل شعبه ديوان عالي كشور نظر مخالف ارائه بدهند تا موضوع جنبه اصراري پيداكند، شعبه 21 دادگاه عمومي اصفهان حكم برائت صادر كرده اولياء دم از اين حكم برائت درخواست تجديدنظر كردهاند شعبه محترم ديوان عالي كشور با توجه به جهاتي كه در رأي خودشان مرقوم فرمودهاند رأي برائت را نقض و ارجاع كردهاند به دادگاه ديگر. دادگاه بعدي از نظر شعبه تبعيت كرده كمااينكه در رأي صادره استناد ميكند به رأي شعبه محترم 11 ديوان عالي كشور. موضوع را بدواً داخل در باب لوث تشخيص داده قسامه را اجراء كرده و حكم صادر كرده به قصاص نفس وليالله … و آن دونفر ديگر را به عنوان معاون محكوم كرده به مجازات با وجودي كه اين شعبه از رأي شعبه ديوان عالي كشور تبعيت كرده، حكمش را نقض كردهاند و استدلالشان هم اين است كه با قسامه نميشود حكم به تعزير داد اين تعزير درست اصلاً رسيدگي به اعتراض معاونين در صلاحيت ديوان عالي كشور نبوده، 10 سال حبس و پائينتر با ديوان عالي كشور نيست بنابراين اين قسمت را اصولاً شعبه محترم نميبايست وارد بشود منحصر ميشود به همان وليالله … و به هرحال درست است كه الآن ميفرمايند كه ما نظرمان نقص تحقيقات نبوده اگر نقص تحقيقات نبوده چرا پس از نقض به همان دادگاه ارجاع شده مطابق بند (ب) ماده 23 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب در موارد نقص تحقيقات پس از نقض حكم به همان دادگاه صادركننده حكم منقوض ارجاع ميشود ارجاع به همان دادگاه به معني نقص تحقيقات است و مطابق قانون وقتي دادگاه مرجوعاليه نقائص را برطرف كرد حكم جديد صادر ميكند. اگر از اولياء دم يا كساني كه حق درخواست تجديدنظر دارند درخواست تجديدنظر كردند و شعبه ديوان عالي كشور استدلال دادگاه را نپذيرفت ازنظر شعبه ميتواند اصراري باشد و ميآيد براي طرح در هيأت عمومي، درحالي كه دراينجا همين طوري كه ملاحظه كرديد پس از نقض به لحاظ نقص تحقيقات دادگاه درضمن رسيدگي عدول كرده ازنظرش، از تبعيت ازنظر شعبه، و گفته كه متهم شهودي معرفي كرده از شهود تحقيق كرده و وقتي مطالب شهود رااستماع كرد، در اين استماع شهادت شهود، قانون تكليف را معلوم كرده ديگر اينكه باب قرائن و امارات خنثي ميشود يا نميشود مطلب جداگانهاي است اگر موضوع داخل در باب لوث بشود ابتداء بايد دادگاه از متهم بخواهد اگر دليلي بر بيگناهي دارد اقامه بكند اگر متهم دليل بر بيگناهي اقامه كرد و دادگاه پذيرفت خود به خود به حكم قانون آن قرائن و امارات ظنيه منتفي ميشود وقتي دادگاه پذيرفت، حالا حاج آقا ميفرمايند كه اين قرائن و امارات وجوددارد وقتي دادگاه شهادت شهود را به عنوان اثبات بيگناهي متهم پذيرفت به حكم قانون اين موجب منتفي شدن قرائن و امارات ظنيه است با اين ترتيب حكم دادگاه شعبه 21 منتفي شد، با نفي كانلميكن است، الآن درمقابل شعبه محترم 11 ما فقط يك دادگاه داريم نه دو دو دادگاه، دو دادگاه با نظر شعبه مخالفتي ندارد يك شعبه است بنابراين چون يك شعبه است و مطابق قانون دو شعبه بايستي رأي مخالف شعبه ديوان عالي كشور صادر بكند تا موصوع جنبه اصراري پيدابكند اين حكم شعبه 13 اصراري نيست حالا كه اصراري نيست به حكم تبصره يك ماده 19 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب اصولاً قابل تجديدنظر هم نيست و قطعي است. تبصره يك ماده 19 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب حكمش اين است : احكامي كه در مرحله تجديدنظر صادر ميشوند قابل تجديدنظر مجدد نيستند الا در اصراري. اينجا آن حكم برائت شعبه 21 را اولياء دم درخواست تجديدنظر كردند حكم برائت شعبه 13 را هم اولياء دم دارند تجديدنظر ميخواهند بنابراين تجديدنظر مجدد ميشود از ناحيه اولياء دم به ترتيبي كه عرض كردم چون دو دادگاه در مقابل شعبه محترم رأي مخالف صادر نكردهاند مسأله اصراري نيست و چون اصراري نيست طبق تبصره يك ماده 19 قطعي و غيرقابل طرح حتي در شعبه ديوان عالي كشور است تا چه رسد به هيأت عمومي. رئيس : جناب آقاي كاظمي بنظر اينجانب موضوع مطروحه اصراري نيست و نتيجتاً قابل طرح در هيأت عمومي اصراري ديوان عالي كشور نميباشد. مقدمتاً لازم است عرض كنم كه وجود لوث با تحقق لوث فرق دارد. حضرت امام (رض) در تحريرالوسيله ميفرمايد : و بالجمله كل اماره ظنّيّه عند الحاكم توجب اللوث. لذا درصورت عدم وجود لوث دادگاه بايستي بر طبق قاعده البيّنه علي المدّعي و اليمين علي من انكر رفتار نمايد لكن درصورت وجود لوث دادگاه وقاضي تحقق لوث را تعقيب مينمايند، بديهي است پس از تحقق لوث بوسيله اجراي قسامه حكم لازم صادر ميگردد. لذا شعبه 21 دادگاه كيفري يك اصفهان اصولاً وجود لوث را منكرشده و چنين استدلال نمودهاست : باتوجه به انكار متهمين و فقد بينه شكات و اينكه اظهارات كودكان هم نميتواند مورد را از باب لوث قراردهد لذا مورد كلاً با باب قسامه (لوث) انطباق ندارد و شعبه مزبور بدون احلاف منكر يا منكرين رأي بر برائت متهمين صادر نمودهاست. لكن شعبه محترم يازدهم ديوان عالي كشور وجود لوث را محرز دانسته و اعتقاد دارد كه دادگاه بايستي تحقق لوث را تعقيب نمايد لذا شعبه ديوان چنين استدلال نموده است : با بررسي اوراق و محتويات پرونده خصوصاً اظهارات و شناسائي كودكان و تحقيقات مبسوط بازپرس ويژه، حكم به برائت متهمين موجه نيست زيرا قرائن فراوان كه در سراسر پرونده مشهود است اگر موجب علم نشود لااقل موجب ظنّ قوي نوعي ميگردد. لذا دادنامه شعبه 21 نقض و پرونده به شعبه 13 دادگاه كيفري يك اصفهان ارجاع شدهاست. شعبه 13 به تبعيت از ديوان عالي كشور وجود لوث را محرز دانسته و در تحقق لوث گام برداشته النهايه در برداشت از تحقق لوث و انجام آن مسير غيرشرعي و غيرقانوني را رفتهاست و رأي بر قصاص متهم رديف اول داده و عمل متهمان رديف دوم وسوم را با وصف انجام مراسم قسامه معاونت تلقي و هركدام از متهمان رديف دوم و سوم را به استناد ماده 207 قانون مجازات اسلامي به ده سال زندان محكوم نمودهاست. لكن قاضي محترم شعبه يازدهم ديوان عالي كشور برداشت غيرشرعي و غيرقانوني را نقص تحقيقاتي دانسته و پرونده را به همان شعبه براي رسيدگي ارسال نمودهاست. ايرادات شعبه ديوان عالي كشور : 1- عده قسم خورندگان نوع قتل و كيفيت قتل را مشخص نكردهاند. درصورتي كه قسم خورندگان چنين قسم ياد نمودهاند كه هرسه نفر در قتل شركت داشتهاند و لذا در مرحله و دادنامه بعدي اين مطلب بطور واضح و روشن تكرار و راجع به آن قسم ياد نمودهاند. 2- اصولاً تعزير با اجراي قسامه امكان ندارد و قسامه فقط در مورد اثبات قتل عمدي و يا غيرعمدي ميباشد. ملاحظه ميفرماييد كه ايرادات ديوان نقص تحقيقاتي نبوده و دادنامه بلحاظ برداشت غيرشرعي و غيرقانوني شعبه 13 دادگاه كيفري يك ايراد اساسي دارد. بنابراين چنانچه شعبه محترم ديوان اين بار پرونده را به شعبه ديگري ارسال و آن شعبه نظر بر عدم وجود لوث ميداد اختلاف محقق ميگرديد و رأي صادره اصراري ميشد. با اين وصف رأي صادره اصراري نبوده وقابل طرح در هيأت عمومي اصراري ديوان عالي كشور نميباشد. رئيس : جناب آقاي عامري مطالبي را كه بنده يادداشت كردهبودم و ميخواستم عرض بكنم بيشترش را چون آقايان فرمودند براي اينكه اطاله نشود عرض نميكنم فقط همين ماده قانون را ميخوانم تا نظر آقايان معطوف شود به اين ماده، در اين زمينه ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب اينجا تكليف ديوان عالي كشور را راجع به رسيدگي به پرونده مشخص كرده، ماده 24 عيناً خوانده ميشود : مرجع رسيدگي پس از نقض در ديوان عالي كشور به شرح ذيل اقدام مينمايد، بند (الف) اين است : درصورت نقض قرار در ديوان عالي كشور دادگاه بايد از نظر ديوان عالي كشور متابعت نمايد و وارد رسيدگي ماهوي شود، اين بند ارتباط به بحث ندارد. بند (ب) اين است : درصورت نقض حكم به علت نقص تحقيقات بايد دادگاه تحقيقات مورد نظر ديوان عالي كشور را انجام دهد سپس مبادرت به انشاء حكم نمايد. بحث سر اين بند (ب) است، اينجا شعبه محترم 11 ديوان عالي كشور بنابرآنچه كه از گزارش استفاده ميشود نقايصي را ملاحظه و اعلام فرمودند مع ذلك مورد را از موارد لوث دانستهاند و عكس آن شعبه 21 دادگاه كيفري يك كه رأي به برائت داده گفته آنها گناهكار نيستند ولي شعبه ديوان عالي كشور فرمودهاند ظنّ توجه دارد و قرائني هم ذكر كرده اند با نقض حكم و ارسال پرونده دادگاه بعدي كه شعبه 13 دادگاه كيفري يك است در اين خصوص مكلف بوده (همچنان كه خودش هم قبول كرده) طبق همين بند (ب) نواقص را برطرف كرده يعني پذيرفته نظريه ديوان عالي كشور را و انشاء رأي نموده ليكن بعد آمده همين شعبه 13 (كه حالا نميدانيم قاضي آن دوتا هست يا يكي است ظاهراً دو نفر بايد باشند والا يك قاضي نميشود كه يك دفعه اينها را مجرم بداند و دفعه ديگر حكم برائت آنان را صادركند) طبق بند (ج) عمل كرده درصورتي كه چنانچه مورد از موارد بند (ج) باشد بايد رأي اصراري صادر نمايد، بنابراين اگر مورد بند (ب) يا بند (الف) بود حق صدور رأي اصراري ندارد ولي اينجا اينطوري عمل شده يعني درمورد بند (ب) اعلام رأي اصراري كردهاند و اين خلاف مقررات و خلاف اين مواد است لذا قابل طرح نيست. رئيس : جناب آقاي شبيري يك بحث اين است كه رسيدگي به اتهام معاونين جرم در صلاحيت ديوان عالي كشور است يا نه كه آقاي كاظمي فرمودند در دادگاهي محاكمه ميشوند كه باتهام مجرم اصلي رسيدگي ميكند مرجع تجديدنظرش هم به همان كيفيت است. در اين پرونده اولياء دم اينها را بعنوان شريك در قتل عنوان و مطرح كردهاند و براساس وحدت رويّه اخير (شماره 600-4/7/74) ولو برائت هم در موردشان صادر شود ديوان عالي كشور صالح برسيدگي است. اما در مورد اين اشكالي كه آقاي كاظمي فرمودند دادگاه اول هم همين شهود را (كه دادگاه اخير شهادتشان را قرينه معارضه تلقي كرده) احضار كرده و آنها هم آمده و حرفهايشان را زدهبودند ما هم در رأي اشاره كرديم كه اينها نميتوانند جزء قرائن معارضه باشند و به اين جهتي كه عرض كردم دادگاه اخير توجه نكرده و گمان كرده كه ما ميگوييم چرا آن شهود را دعوت نكرده و شهادتشان را استماع نكرديد لذا براي رفع نقص تحقيقات آنها را احضار كرده و آنها هم حاضر شده و همان مطالب را تكرار كرده و گفتهاند كه متهم در روز حادثه همراه برادرش به بيمارستان رفتهبود با آنكه در اين قسمت هم دادگاه اول تحقيق كردهبود عمده اشكالي كه مطرح كردهايم اين بود كه اولياي دم چون به معناي شركت توجه نداشتهاند پرونده را به همان دادگاه برگردانديم تا قاضي معناي شركت و معاونت را به آنها تفهيم كند بعداً بگويد باتوجه به اين معنا آيا شما باز اصرار داريد كهشركت در قتل بوده يا اينكه قاتل يك نفر بوده اگر قاضي براساس علم حكم كردهبود كه طبق نظر ما بود آن را ابرام ميكرديم همچنين اگر براساس قسامه طبق قسمي كه اولياي دم خوردهاند حكم ميكرد رأي ما طور ديگري بود. خلاصه اينكه اگر قاضي دادگاه علم پيدا كردهبود علمش معتبر بود و اگر ظنّ قوي پيدا كردهبود (هرچند ما علم داريم) چون از موارد لوث بود اگر اولياي دم قسامه را صحيح و مطابق نظر قاضي اجرا كرده بودند باز براي ما قابل قبول بود. جواب آقاي سپهوند كه فرمودند چرا پرونده را به همان دادگاه ارجاع كرديد اين است كه بعلت نقص در تحقيق بود كه آيا اولياي دم معناي شركت را فهميدهاند يا نه دادگاه اخير هم اين جهت را به اولياي دم توجه داده و اين نقص را برطرف كرد متهمان گفتهاند ما شهود داريم و آنها را آوردهاند و اين شهادت شهود مطلب جديدي نبود و قبلاً هم مطرح بوده و چون پرونده قطور بوده دادگاه توجه به آن نداشته و اتفاقاً ما در رأي اين شعبه به همين مطلب اشاره كردهايم كه آنچه به عنوان قرينه معارضه ذكرشده كاملاً قابل توجيه است كه تعارض نيست در هرصورت به اين ترتيب دادگاه دوم در ابتدا نظرش بلحاظ نقص تحقيق اشكال داشته بعداً رفع شده و رأي اصراري صادر كردهاست. رئيس جناب آقاي محمد سليمي اولاً درخصوص قابل طرح بودن پرونده چون دو دادگاه رأي برائت صادر نمودهاند و شعبه 11 ديوان عالي كشور مورد را از مصاديق لوث ميدانسته بنابراين پرونده اصراري و قابل طرح است. ايرادي كه ممكن است نسبت به قابل طرح بودن به ذهن بيايد اين است كه دادگاه آخر در بدو امر موضوع را لوث تشخيص داده ولي در ادامه رسيدگي بخاطر شهادت افرادي از نظرخود عدول نموده و رأي برائت صادر كردهاست و هردو دادگاه از يك جهت رأي برائت دادهاند. ثانياً درمورد اصل موضوع بنظر ميرسد رأي شعبه محترم يازدهم ديوان عالي صحيح باشد. براي روشن شدن موضوع مقدمتاً عرض ميكنم كه مقتول مقدمات برگزاري جشن عروسي خود را فراهم ميديده و جمعي را براي عروسي دعوت نموده بوده كه به او خبر ميدهند كه آقاي عزيزالله … كه در يكي از روستاهاي مجاور ساكن است گفته اگر داماد شخصاً از من براي عروسي دعوت نكند من در عروسي او شركت نمينمايم. داماد موتوري را تهيه و جهت دعوت آقاي عزيزالله … به روستاي مورد نظر عزيمت و دربين راه موتور و راكب آن دچار حريق شده و يادشده سوختهاست. كارشناس تصادف برون شهري اصفهان از محل حادثه ديدن كرده و موتورسيكلت سوخته را در پاسگاه انتظامي فلاورجان مشاهده و اظهار داشته آثاري مبني بر تصادف و يا خروج از جاده و برخورد با جسم ثابت بر روي موتورسيكلت مشاهده نميگردد. دررابطه با قضيه به متهم كه قبل از مقتول خواستگار خانمي بوده كه مقتول با او عروسي ميكرده مظنون گرديده و تحقيقاتي بعمل آمده. متهم در بدو امر منكر خواستگاري از خانم موصوف شده ليكن در تحقيقاتي كه از مادر متهم بعمل آمده او گفته كه براي خواستگاري رفتهاند ناچار در تحقيقات بعدي متهم رفتن به خواستگاري را پذيرفتهاست. از آقاي عزيزالله … درخصوص مطلب نقل شده تحقيق بعمل آمده او اين مطلب را كه او مادامي كه داماد شخصاً او را به عروسي دعوت نكند به عروسي نخواهدرفت را تكذيب نمودهاست. از عروس تحقيق شده گفتهاست متهم از او خواستگاري مينمايد ولي اين خواستگاري نتيجه نميدهد و در روز خريد وقتي به بازار رفته بودهاند در مغازه حضور داشته و آنان را تعقيب مينمودهاست. برخي هم اين موضوع را تأييد كردهاند. فرد ديگري شهادت داده در روز عاشورا متهم به او گفتهاست كه او نميگذارد عروسي سربگيرد يا عروس و يا داماد را خواهدكشت. چندنفر بچه نيز شهادت داده كه عدهاي جلوي موتورسوار را گرفته و با هم درگير شدهاند. با عنايت به مندرجات پرونده چنين استنباط شده كه به دروغ به داماد رساندهاند كه آقاي عزيزالله … اگر شخصاً توسط او به عروسي دعوت نشود در عروسي شركت نميكند با اين بهانه داماد را به محل حادثه كشانده و درآنجا اين موقعيت را ايجاد نمودهاند. چون در نظريه كارشناس آثار برخورد موتورسيكلت با جسم سخت و يا زمين و غيره مشاهده نشده آنچه كه در خصوص برخورد با درخت و غيره بيان شده با واقعيت خارجي انطباق ندارد و نميتواند قرينه معارض با قرائني كه قتل را متوجه متهم مينمايد باشد. علاوه، استدلال دادگاه آخر در تبرئه متهم كه قرائن ظنّيّه براي توجه به اتهام به او بود صحيح نميباشد چون دادگاه با شهادت شهودي كه عدم عدالت آنان به اثبات نرسيده مورد را كه از مصاديق لوث بوده خارج از لوث دانسته و رأي برائت صادر كردهاست با آنكه از نظر شرعي و قانوني شهادت افرادي پذيرفته است كه عدالت آنان به اثبات رسيدهاست نه آنكه عدم عدالت آنان به اثبات نرسيده باشد. باتوجه به مراتب مزبور نظريه دادگاهها بخصوص دادگاه اخير قابل تأييد نيست و معتقد به تأييد نظريه شعبه يازدهم ديوان عالي كشور هستم. رئيس : جناب آقاي آموزگار قبل از اينكه جناب آقاي شبيري توضيح بدهند بنده هم عقيدهام همين بود كه رأي شعبه يازده ديوان درست است ولي وقتي ايشان توضيح بيشتري فرمودند اطمينان من به عقيده خودم بيشتر شد. عرض كنم خدمت شما در گزارش همانطور كه ايشان فرمودند بعضي از مسائل مهمي از قبيل كشف دگمهها وتطابق با دگمههاي قاتل و اينكه قاتل رفته آن كت را پرت كرده و امثال اين قرائن كه اينها به نظرمن لازم بود كه در گزارش آوردهبشود آورده نشدهاست درحالي كه در گزارش شعبه ديوان بعضي از مسائل ديگر كه ضرورت نداشت ذكر شدهاست اما اين مسائل كه فعلاً توسط آقاي شبيري بطور اجمال به آن اشاره شد قرائن مهمي است اين را ذكر نكردهاند اين را اگر بيان ميكردند يا از متن حكم استفاده ميشد خيلي براي ما جالب بود. به هرحال بنده معتقدم كه اينجا چند تا بحث بايد كرد: اول اينكه مشهور و معروف بين فقها اين است كه مؤداي شهادت اطفال در باب قتل آن هم شهادت اولشان گرفته ميشود البته به شرط اينكه اين طفل مميز باشد چون در روايات معتبر آمدهاست كه از امام معصوم سؤال شده از شهادت اطفال، حضرت فرمودهاست (لا الا فيالقتل فانه يؤخذ باوّل كلامهم) يعني خير مگر در باب قتل كه به اولين شهادت طفل توجه ميشود و در بعضي اوقات امام معصوم نقل از جدش اميرالمؤمنين كرده كه حضرت امير (سلام الله عليه) كان لايقبل شهادتهم … اين مسأله در جاي خود وارد است. مسأله دوم اينكه طبق نظر كاردان فني تصادفات اين واقعه، فقط يك حادثه تصادف نبودهاست بلكه قتل واقع شده، البته اداره فني بيش از اين نميتوانسته مطلبي بگويد فقط ميگويد آقا ازنظرمن اينجا تصادفي واقع نشده، خوب قرائن ديگري هست طبق گزارشي كه خواندهاند اين آقاي متهم گويا پسرعمه اين خانم بوده و قصد داشته اين زن را بگيرد كه اين خانم موافقت نكرده يا اولياء او موافقت نكردهاند با پسرعموي خودش خواسته ازدواج كند و اين آقا تهديد كرده (طبق شهادت شهود) كه من اينها را از بين ميبرم و بهرحال اين مامر ميتواند مسائلي را اثبات كند كه خصومتي بين آنها به اين صورت بودهاست. مؤداي شهادت اطفال را كه نخواندهاند براي ما ولي روي قرائن ما ميفهميم كه شهادت اطفال اين بوده كه ديدهاند آقاي متهم همراه چندنفر ديگر حضور داشتند عرض كردم اگر شهادت اطفال را ميخواندند بهتر بود براي ما، ولي ما اين طور استفاده ميكنيم كه مؤداي شهادت اطفال مميز اين بودهاست كه اين آقاي متهم و همراه دونفر ديگر با موتورسيكلت آمدهاند و خلاصه آنكه قتل واقع شده و درباب لوث كه از روايات استفاده شدهاست و قانون نيز همين را ميگويد، اگر قرائن و شواهدي بود بر وقوع قتل و لوث دم، و يك چيز ديگر را هم اضافه كردهاند كه اين هم از فتاوي و روايات استفاده ميشود اينكه وجود متهم در محل وقوع قتل و هنگام وقوع جرم احراز گردد والا اگر ما بدانيم قتل واقع شده اما اين متهم امروز مثلاً اصفهان بوده تهران نبوده چگونه ميشود اثبات كرد كه اين آقا كشته، پس دو شرط دارد، يكي اينكه قرائن ظنيه باشد، ديگرآنكه وجود و حضور متهم در هنگام قتل و محل حادثه محرز باشد اين احراز گاهي احراز بالوجدان است و گاهي احراز بوسيله قرائن است كمااينكه در باب شهادت هم فقها متعرض شدهاند حتي آيتالله العظمي خوئي هم در باب شهادت ميگويد لازم نيست كه محسوس مشاهد بالعيان باشد و اگر مطلب آنقدر براي اين شخص واضح باشد كه مورد اطمينان اين شخص باشد ميتواند شهادت بدهد اين را هم به منزله شهادت بالحس تلقي كردهاست. بنابراين مقتضاي اخذ به شهادت اوليه شهود اطفال به نظر من موضوع را شبيه باب حدود درست كرده يعني ديگر شهادت شهود آقاي متهم مبني بر بيگناهي خودش در مقابل مؤداي شهادت اطفال كه امر به قبول آن شده مورد ندارد. اين مورد شبيه باب حدود است يعني ديگر موضوعي براي شهادت شهودي كه به نفع متهم رأي ميدهند باقي نميگذارد، يعني ديگر موضوع ادعاي او را بر ميدارد و مقتضاي يؤخذ به اول كلامهم اين است كه قتل به وسيله همين شهادت احراز ميشود و اگر چه از باب مسامحه دادگاه گفته كه از باب لوث است و احتياطاً اولياء دم نيز قسم بخورند ولي به عقيده من با مؤداي شهادت اطفال كه يؤخذ به اول كلامهم مسأله تمام است و قتل واقع شده و ديگر شهادت شهود بر بيگناهي متهم قابل قبول نيست و اينكه در قانون آمدهاست كه متهم براي اثبات بيگناهي خود بينه ارائه نمايد باتوجه به وجوب اخذ به شهادت اوليه اطفال مميز ديگر موضوعي براي شهادت شهود متهم باقي نميماند و درمجموع بنظر اينجانب رأي شعبه يازدهم ديوان عالي كشور صحيح است و تأييد ميشود. رئيس : جناب آقاي ابراهيمي مطالبي را در گزارش ذكر فرمودند آقايان مسؤولين محترم شعبه و نكات ديگري نيز در پرونده هست، به نظرم يك مقداري به كنه مطالب و دقايق قضيه عنايت نفرمودند. موضوعي كه خيلي حائز اهميت است در اين پرونده اين است كه علت اصلي مرگ اين آقا كه ما در قتل عمدياش بحث داريم به روشني معلوم نيست. اولين پزشكي كه از اين جسد معاينه به عمل آورده پزشك بهداري فلاورجان است چون قضيه در حوالي فلاورجان اصفهان رخ داده ايشان نوشتهاند از جسد معاينه به عمل آمد سوختگي درحال زندهبودن، مشكوك به نظر ميرسد يعني اينجا شك كرده آيا اين آقا مرده بعد سوزانده شده يا دراثر سوختگي مرده؟ براي تعيين قتل اين مرد لازم است جسد به پزشكي قانوني در اصفهان منقل شده مورد آزمايشات لازم قرارگيرد. آقاي پزشك قانوني اصفهان بدون توجه به تذكرات همكار طبي خودش در صفحات 7و 8و 9 پرونده بدون توجه به سفارش وي اينطور نوشتهاست : از جسد معاينه به عمل آمد آثاري از خفه كردگي و مسموميت ندارد، آثاري از ضرب و جرح ندارد،سوختگي سر و صورت و دستها و پاها و شكم اثر برخورد جسم سوزاننده مشهود است لذا علت مرگ نامبرده سوختگي بيش از 95% سطح بدن تعيين و جواز دفن صادر ميشود، اين را ما داشته باشيم. رئيس پاسگاه انتظامي شماره 3 فلاورجان به قول خودش به محض اطلاع از وقوع حادثه به محل رفته و گزارش جريان را به اين صورت به دادگاه حقوقي 2 فلاورجان منعكس كردهاست : درساعت 30/15 مورخ 31/3/71 توسط فردي بنام حاج صادق … به پاسگاه اطلاع دادهشد كه موتورسواري ناشناس كه از مسير فرعي روستاي دشتچي به طرف روستاي كافشان درحركت بوده در كنار جوب افتاده موتور وي همراه خود وي دچار سوختگي گرديده و در دم فوت نموده كه بلافاصله من استوار دوم مختاري در معيت مأموري به روستاي دشتچي واقع در غرب پاسگاه عزيمت، مشاهده گرديد موتورسيكلت كه سرنشين آن بنا به تحقيقات انجام شده فردي بنام اصغر… فرزند نصرالله بوده از مسير روستاي دشتچي به طرف روستان كافشان از جاده فرعي درحركت بوده مشاهده گرديد آثاري از انحراف موتورسيكلت از جاده به سمت چپ و اثر برخورد موتورسيكلت به درخت مشاهده شد جسد متوفي به صورت طاقباز كه سر وي روي فرمان و شانه چپ وي روي چراغ …. رئيس پاسگاه كه اولين بار بعد از اطلاع از طريق حاج صادق … به محل رفته گفتهاست : اثر انحراف موتورسيكلت به سمت چپ و اثر برخورد موتورسيكلت روي درخت را من مشاهده كردم همين آقاي رئيس پاسگاه وقتي كه موضوع را ميخواهد به پزشكقانوني فلاورجان منعكس كند مينويسد كه احتراماً نامبرده يوم جاري با موتورسيكلت در حركت بوده پس از انحراف از جاده و برخورد به درخت و آتشگرفتن موتورسيكلت مورد آتش سوزي واقع شده قبل از هرگونه كمك از مردم در صحنه فوت نموده خواهشمند است معاينه كنيد. اين مطالب را داشتهباشيم. آقايي مأمور شده به عنوان بازپرس ويژه قتل از طرف آقاي رئيس كل محترم دادگستري اصفهان كه برود مطلب را دقيقتر بررسي كند آقاي قاضي رسيدگي كننده ويژه، نامه نوشته چون اين مطالب را ديده، ديده كه رئيس پاسگاه گفته كه به درخت برخورد كرده پزشك اول گفته كه معلوم نيست كه ايشان قبل از مرگ آتش گرفته باشد اينها راكه وقتي ديده به پزشك قانوني اصفهان نامه نوشته و مستند نظريه پزشك قانوني اصفهان را در مورد عدم وجود ضرب و جرح، عدم خفگي و خفهكردگي جويا شده و تصريح كرده درحال حاضر چنانچه نبش قبر به عمل آيد و جسد به پزشكي قانوني تهران منتقل گردد انجام مراتب فوق و تشخيص وجود صدمه عمدي و خفگي امكانپذير ميباشد يا نه اين را از پزشك قانوني اصفهان پرسيده، پزشك قانوني اصفهان پاسخ داده كه بله در معاينه جسد آثار ظاهري از ضرب و جرح عميق و پارگي وجودنداشت ولي چنانچه ضرب و جرح عميق در محل سوختگي داشته به علت سوختگي قابل تشخيص نبوده در مورد منتفي بودن علائم خفگي يا خفه كردگي يا مسموميت وجود سوختگي وسيع بوده كه وجود آثار جنايت را منتفي ميسازد، از جسد كالبدشكافي بعمل نيامده، از امعاء و احشاء ازنظر سمشناسي آزمايش نشده و به علت سوختگي سر و صورت چنانچه خفه كردگي وجودداشتهباشد قابل تشخيص نبوده لذا امكان چنين موضوعي وجوددارد با توجه به گذشت يكماه و نيم از فوت متوفي وعفوني شدن آن كالبد شكافي امكان پذير نيست. لذا اينجا يك نكته اين است كه ما ميبينيم كه اصلاً مشخص نشدهاست كه شخص قبل از سوختن دراثر اصابت به درخت بيهوش شده سپس دچار سوختگي شده ياخير برعكس دراثر سوختن مرده واصابت به درخت واقع نشده و اينكه آقاي رئيس پاسگاه ميگويد كه به درخت خورده و اين طوري افتاده و تأكيد هم ميكند و پزشك قانوني هم نميتواند به صورت قاطع بگويد علت مرگ چيست آنوقت درصحت مسأله درآوردن زبان و ريختن بنزين در دهانش شك ميكند. حالا ميرويم روي اظهارات آن سه تا بچه، همانطور كه فرمودند شهادت صغير مميز را ميشود شنيد موقعي كه قانون سن 18 سال را بلوغ اعلام كردهبود بين 13 تا 15 سال ميگفتند مميز است حالا من نميدانم قدر متيقن سن تمييز چقدر است و رويه چيست؟ مشخص نيست كه ما اظهارات اين بچهها را كه هرسه صغير هستند به عنوان صغير مميز ميشنويم يا نه؟ اما اين سه تا بچه كه آمدهاند چنين مطالبي را عنوان كردهاند عبارتند از آقاي مصطفي … آقاي آيتالله … و آقاي اسماعيل … ، اسماعيل … 10 ساله است، مصطفي … و آيتالله … 12 ساله، مصطفي … عنايت بفرماييد ميشود پسرعموي متوفي و پدر متوفي پسردائي دو نفر طفل ديگر است اين را هم باز داشتهباشيد كه مسأله شهادت تلقيني را تقويت ميكند. اين بچهها ميگويند ما بالاي درخت داشتيم توت ميخورديم كه سه تا موتورسوار آمدند، محلي كه اين واقعه اتفاق افتاده كنار باغ حاج صادق … است كروكي آن در پرونده ترسيم شده و خود حاج صادق … ميگويد كه فاصله ما فاصله استقرار من تا آن محلي كه جنازه افتاده حدود 50 متر ميشود اين حاج صادق كه با پسرش بنام آقاي اكبر … در باغ مشغول وجين و هرس بوده ميگويد حوالي ساعت 12 جديد، آن موقع « يعني ساعت 11 حقيقي» صداي چندتا بچه را شنيدم به فرزندم اكبر گفتم … برو ببين اين بچهها چه ميخواهند؟ بچهها به اكبر ميگويند اجازه بدهيد اين توت را بتكانيم گويا در باغ حاج صادق … درخت توت بوده اين بچهها ميآيند در را ميزنند كه توت را بتكانند و بخورند به هرحال اكبر براي آنها توت ميتكاند و چند تا آلبالو به آنها ميدهد و آنها را از باغ خارج نموده و درب باغ را ميبندد و به سراغ گوجهها ميرود و مشغول وجين كاري ميشود. حاج صادق ادامه ميدهد : موقع اذان شرعي اكبر مرا بيدار كرد نماز خواندم مشغول ناهار شدم ساعت حدود 30/13 دقيقه، يكدفعه با عجله در باغ را زدند به اكبر گفتم برو در را باز كن بعد بوسيله شعبانعلي … از ماجرا مطلع شديم، شعبانعلي … اولين كسي است كه واقعه را ديده و آمده در باغ اكبر را زده بوسيله شعبانعلي … متوجه شديم كه يك نفر با موتور آتش گرفته و دارد ميسوزد در اين موقع كه من به سراغ كفشهايم ميرفتم صداي دو انفجار شنيدم وقتي رفتم سر صحنه ديدم آتشسوزي شديد است جسد در حال سوختن است قبل از وقوع اين حادثه صداي موتور را شنيدم يك موتور بيشتر عبور نكرد نه سه تا موتور 50 متر فاصله مستقر اين آقا هست بامحل حادثه يك موتور بيشتر عبور نكرد، صداي يك موتور قوي را شنيدم فاصله ما تا محل آتشسوزي و استقرار جسد كمتر از 50 متر بود از اين بچهها كه سه روز بعد از واقعه تحقيق شده ميپرسند شما چرا داد نزديد؟ جواب ميدهند ترسيديم ما را بكشند خوب همانطور كه درب باغ حاجي اكبر را براي خوردن توت ميزنند باخبركردن او از قتل پسرعمويشان نيز ميسر بوده مضافاً، اظهارات اين بچهها درمورد مشخصات و تعداد موتورها و افرادي كه آنجا بودهاند مغاير و معارض است. مصطفي در صفحه 181 رنگ موتور وليالله را قرمز و نوع آن را تريل اعلام كرده ميگويد موتور وليالله قرمز است و تريل است مثل اينكه از آن موتورهاي پرشي است و اضافه كرده كه دو نفر ديگر موتور 100 آبي داشتهاند دونفرمهاجم ديگر را ميگويد كه موتورسيكلت آبي رنگ داشتهاند ولي اسماعيل … در صفحه 183 ميگويد وليالله ايژ بود و رنگ آن آبي بود موتور ايژ با موتور تريل خيلي فرق دارد و آن دو، موتور تريل داشتند. آقاي بازپرس ويژه از برادر متوفي كه اسمش حاجي عبدالله است سؤال كرده كه مصطفي و اسماعيل مدعي شدهاند كه بلافاصله پس از آتشسوزي جريان را به او گفتهاند آيا موضوع را تأييد ميكند يا خير؟ كه جواب داده به من چيزي نگفتند اگر هم گفتهباشند من متوجه نشدم اصلاً يادم نميآيد كه آنها چنين حرفي را زدهباشند بعلاوه فردي كه اول آمده و صحنه را ديده و رفته در خانه در باغ حاج صادق … را زده اسمش هست شعبانعلي … 25 ساله كه اولين شاهد قضيه بوده و حاج صادق … و پسرش اكبر ميگويند ما رفت و آمد مشكوكي در اينجا نديدهايم. شعبانعلي … ميگويد: من از مسير روستاي دشتچي به طرف زمينهاي زراعتي روستاي كافشان درحركت بودم مشاهده نمودم جواني با موتورش درحال سوختن ميباشد كه بلافاصله موضوع را به فردي بنام حاج صادق … اطلاع دادم آتش موتور خاموش شدهبود من فرد يا افرادي را در حال تردد در محل نديدم اظهارات اين بچهها هم با حقايق و واقعيات خارج منطبق نمي باشد و محل برخورد موتورسيكلت با درخت مشخص است، اين مطالب را براي تشحيذ ذهن آقايان كه ميخواهند رأي بدهند لازم ديدم. رئيس : جناب آقاي افشاري نكتهاي را كه دادرس محترم در معاينه محل به عمل آورده واعلام كرده اين است كه محل جنايت آنجايي است كه قتل واقع شده و در رابطه با آن درختي كه بچهها بالاي درخت قرارداشتند قابل رؤيت نبوده ما فرض بگيريم كه بچهها بالاي درخت هم بودهاند و ديدهاند ولي به هرحال محل چون قابل رؤيت نبوده اين اماره هم باز معارض پيدا ميكند. نكته ديگر اينكه در رابطه با اين مسأله قابل استماع بودن اظهارات اطفال مميز در صورتي است كه نسبت فاميلي بين آنها وجود نداشتهباشد و ما كبراي از شهود را آنجايي كه نسبت فاميلي دارند با طرفين ميگوييم كه به اصطلاح اظهاراتشان و شهادتشان مورد خدشه است فضلاً به اطفال مميز، روي اين جهت من اماراتي كه جناب آقاي شبيري نقل كردند ولو خيلي زياد اما علي ايحال آنچه كه مسلّم است و قدر متيقّن است تعارض بين آنها وجوددارد. مورد از باب موارد ماده 244 يعني مدعي و منكر كه همانطور كه دادگاه شعبه عمومي اصفهان اعلام كردهاند نتيجتاً با رأي دادگاه بنده موافق هستم. رئيس : جناب آقاي محمد سليمي من با نظريه ديوان موافق هستم و آنچه كه از اين گزارش با دقتي كه كردهام به دستم آمده عرض ميكنم توضيحات جناب آقاي ابراهيمي با بعضي از چيزهايي كه در پرونده بود به نظر من يك كمي باز نميخواند اگر اين قسمت را ايشان توضيح ميدادند باز براي روشن شدن ما بهتر بود. در گزارش آمده كارشناس تصادف پاسگاه برون شهري اصفهان از محل حادثه ديدن كرده و موتورسيكلت دچار حريق و آتشسوزي را در پاسگاه انتظامي شماره 3 فلاورجان مشاهده و اظهار داشته آثاري مبني بر تصادف و يا خروج از جاده و برخورد جسم ثابت برروي موتورسيكلت مشاهده نگرديد جسد نرم است گوشت وقتي سوخته ميشود از بين ميرود و ما نميتوانيم حتي در كالبدشكافي هم بعضي از قسمتهاي او را تشخيص بدهيم ولي موتورسيكلت بعد از آنكه آن قسمت از چرخش لاستيك است بقيه قست آن آهن است وقتي تصادف ميكند با يك درختي با يك چوبي برخورد ميكند اين آثار برخورد هم حتي بعد از سوختن هم روي اين وسيله باقي ميماند و اينطور نيست كه از بين برود و نتوان تشخيص داد و لذا كارشناسي كه رفته و موضوع را بررسي كرده و نظرداده به ضرس قاطع ميگويد كه اثري از تصادف برخورد با جسم سخت و غيره مشاهده نميشود كه اين توضيح آن گزارش اوليه رئيس پاسگاه را كه نوشتهاست كه با يك درختي با يك تيري برخورد كرده و سوخته است … باغ ديوار داشته، در داشته آمدهاند زدهاند درش را بچهها بيايند آنجا توت بخورند رفتهاند در را باز كردهاند آن آقايي هم كه آمده خبر بدهد آمده درزده و حتي اگر برخورد هم كرده اين قصه به فرض اينكه گزارش پاسگاه صحيح باشد با 50 متر فاصله به قول گزارشي كه بيان شدهبود نتيجه برخورد را هم نفهميدهبرخورد موتورسيكلت به درخت را هم متوجه نشده من معتقدم كه آن توضيحات نميتواند نافي آنچه كه در پرونده آمدهباشد آنچه كه ما از پرونده باتوجه به گزارش فهميديم به اين آقاي داماد ميگويند كه عزيزالله … گفتهاست كه تا خودت او را به عروسي دعوت نكني در عروسي شما شركت نخواهدكرد چه نسبتي با اين عزيزالله … ايشان دارد و چي هست ما اين را نميدانيم الا اينكه همين خبر ظاهراً موجب ميشود كه اين آقا برود موتوري را تهيه كند مسير بين دو روستايي را كه عزيزالله … در آن روستا بوده و روستائي كه ايشان در آن زندگي ميكرده و عروسي درآنجا برگزار بوده اين را طي بكند كه آن آقا را دعوت كند شخصاً تا در عروسيش شركت كند گرچه اين آقاي عزيزالله … بعداً در گزارش آمدهبود كه از او تحقيق كردهاند گفته چنين چيزي را من نگفتهام من نگفتهبودم تا خودش دعوت نكند در عروسيش شركت نميكنم از اين قصه يك برداشت كرده اند كه آمدهاند يك خبر دروغي را كه به اين آقايي كه امروز ميخواسته داماد بشود دادهاند كه اين آقاي عزيزالله … گفته در عروسي شما شركت نميكند تا اين داماد را شخصاً از محل عروسي بكشندش بيرون و برود به مسيري كه آن آقاي عزيزالله هست تا او را دعوت كند تا شخصاً در عروسيش شركت كند. از اين گزارشي كه گرچه بصورت مجمل از آن گذشتهبودند اين استفاده ميشود اين آقا ميرود موتوري را ميگيرد و راه ميافتد برود اين آقا را دعوت كند در مسير به اين حادثه برخوردكرده پزشك قانوني نميتواند به ما جواب بدهد كه علت قتل چيست، چه پزشك اوليه چه پزشك بعدي، و چه بعد از اينكه مكاتبه كرده بازپرس پرسيده اگر الآن بگوييم نبش قبر كنند آيا امكان دارد اين سؤالات ما جواب داده بشود يا نه او جواب نميتواند بدهد، الا اينكه اظهاراتي از بعضي از بچهها و اظهارات خانم مقتول كه اين آقايي كه متهم به قتل است خواستگار من بوده و مواجه با انكارهاي پياپي اوليه اصل ماجرا كه اصلاً من خواستگار نبودم از اول از بيخ منكر خواستگاري است ميگويد من اصلاً خواستگار هم نبودهام اگر اين آقا مشكلي ندارد چه اشكالي دارد ميگويد بله من خواستگار بودم خيلي صاف و راست ميگويد من فلان روز خواستگار بودم با مادرم رفتيم خواستگاري به من ندادهاند ولي در چند مرحله از تحقيق منكر است اصلاً قبول ندارد كه براي خواستگاري رفته، دادگاه مادرش را ميخواهد مادر ميگويد بله ما خواستگاري رفتيم دختر خانمي كه عروس است ببينيد قصه مال اصفهان است مال فلاورجان و آنجاهاست اينها نوعاً رد پا نميگذارند براي جرائمي كه انجام ميدهند و به نظر من جادارد كه دقت بشود كه اگر قرائن و شواهدي هست اين قرائن و شواهد از بين نرود دخترخانمي كه ميخواهد عروس بشود ميگويد روزي كه رفتيم خريد در بازار اين آقائي كه متهم به قتل است در بازار جلوي چشم من حضور داشت برخي هم آمدهاند از كساني كه خريد رفتند شهادت دادهاند آقاي ديگري آمده شهادت داده يك سال پيش دو سال پيش روز عاشورا اين آقا به من گفت من نميگذارم اين عروسي سربگيرد و يا زن را ميكشم و يا مرد را ميكشم نميگذارم عروسي سربگيرد ازهمه اينها كه قرائن ظنيهاي بوده قضات آمدهاند تحقيق كردهاند و قرائن ظنيه براي توجه اتهام به متهم مورد را از موارد لوث دانستهاند ديوان هم مورد را از موارد لوث دانسته برگرداندهاست دادگاه بعد از برگرداندن پرونده به تبعيت از نظريه ديوان قبول كرده مورد از موارد لوث است وقتي مورد از موارد لوث بود و قرائن ظني بر توجه اتهام به طرف بود آنجا اگر مدعيان حاضر نشدند اثبات كنند كه مدعايشان را از باب قسامه، حاضر نشدند قسامه ارائه بدهند آن وقت مدعي عليه بايد با قسامه اتهام را از خودش نفي كند اما دادگاه آمده براساس شهادت چندنفر و آن هم با اين تعبيري كه در رأي آمده من نميدانم رأي همين است يا نه گزارش ما اين است دليلي كه آنها فاقد عدالت باشند وجود ندارد اين نميشود ما اگر ميخواهيم مدعاي مدعي عليه را برانكار اثبات كنيم و يا اين موضوع را از قسامه خارج كنيم بايد شاهداني كه عادل هستند شهادت بدهند نه شاهداني كه عدالتشان به اثبات نرسيده با آن بخواهيم ادّعا را ردّش كنيم دادگاه آمده با اين استدلال براساس شهادت افرادي كه ميگويد عدم عدالت اينها محرز نشده، نخير دادگاه نميتواند اين استدلال را بكند طبق موازين شرعي بايد دادگاه عدالت شاهد را احراز بكند يا حالا به شناخت احراز بكند يا نه عدالت آنها را عدهاي عادل شهادت بدهند بعد از آن شهادت آنها را بپذيرد با اين مبنا آمده موضوع را هم از قسامه خارج كرده و هم آمده متهم را تبرئه كرد و اين يك رسيدگي بسيار ناصحيحي است براين اساس من معتقدم رأي اين دادگاه دومي كه الآن ما بايد آن را بررسي كنيم اين رأي قابل تأييد نيست و ايراد دارد چون آمده بر يك مبنا كه آن مبنا صحيح نيست حكم برائت صادر كرده،بايد ما نظريه شعبه 11 ديوان عالي كشور را تأييد كنيم و ايشان بايد با بينه ردكند. درمتن قانون تصريح شده اگر در موارد لوث متهم براي بيگناهي خودش افرادي را معرفي ميكند بايد بينه باشد كلمه بينه در متن قانون آمدهاست بايد با بينه بيگناهي خودش را اثبات كند اينجا در بينه عدالت شرط است و چون اين شرط در اينجا واجد نبوده بنابراين رأي دادگاه رأيي نيست كه بتوان برآن نظرداد. رئيس : مذاكرات به حد كفايت بعمل آمد، جناب آقاي اديب رضوي نظريه جناب آقاي دادستان محترم كل كشور را قرائت فرماييد. با بررسي محتويات پرونده و رسيدگيهاي انجام شده ملاحظه ميشود شعبه 21 دادگاه كيفري يك اصفهان به لحاظ وجود قرائن ظنّيّه معارض مورد را از موارد لوث ندانسته و به علت انكار متهمين و نبودن دليل متقن و كافي كه موجب حصول علم و يقين بر ارتكاب قتل عمدي و معاونت يا مشاركت درآن باشد متهمين را تبرئه نموده است در حاليكه قبل از تبرئه بايد طبق قاعده مدعي و منكر عمل مينمود كه چون به اين امر توجه نشدهاست به اين جهت حكم برائت مخالف با موازين شرعي ميباشد. شعبه 13 دادگاه عمومي اصفهان نيز به علت نبودن ظن قوي مورد را از موارد لوث ندانسته و معتقد به اجراي قاعده مدعي و منكر بودهاست و به اين علت كه متهمين حاضر به اداي سوگند بوده ولي اولياء دم استنكاف از احلاف نموده و حاضر به سوگند دادن به آنها نشدهاند حكم برائت متهمين را صادر كردهاست درحاليكه در چنين مواردي با توجه به استفتائي كه از مقام معظّم رهبري به عمل آمده بايستي رسيدگي متوقف شود و صدور حكم برائت مطابق با موازين شرعي نميباشد. بنابه مراتب نتيجتاً رأي شعبه 11 ديوان عالي كشور موجه بوده معتقد به تأييد آن ميباشم. رئيس : آقايان آراء خود را در اوراق رأي مرقوم فرمايند. رئيس : نتيجه رسيدگي، اعضاء محترم حاضر در جلسه 37نفر ميباشند اكثريّت 28نفر رأي شعبه محترم 11 ديوان عالي كشور و اقليّت 9نفر رأي شعبه 13 دادگاه عمومي اصفهان را تأييد كردهاند. رأي شماره 5 – 16/4/1377 هيأت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور ( اصراري ) بنابه جهت ذيل دادنامه تجديدنظر خواسته واجد ايراد قضائي است : 1) مجموع گواهيهاي پزشكي قانوني پيوست پرونده حاكي از آن است كه مرحوم اصغر … را به قتل رسانيدهاند و دراين مورد ترديدي وجود ندارد، خصوصاً نظريه افسر كارشناس فني تصادفات نيز حاكي است كه آتشسوزي موتورسيكلت و راكب آن (مرحوم اصغر …) دراثر وقوع تصادف نبودهاست. 2) مؤداي شهادت صريح و بيشائبه كودكاني كه ناظر عيني جريان از بالاي درخت بودهاند. 3) اظهارات بانو فرشته همسر مقتول مبني بر خواستگاري وليالله … فرزند تقي از او و اين كه متهم مذكور به هنگام خريد وسايل عروسي او را تعقيب مينموده و زيرنظر داشتهاست و اظهارات آقايان محمد … و عليرضا … مبني براينكه متهم وليالله … فرزند تقي نزد آنها گفتهاست كه اصغر … را قبل از عروسي با فرشته به قتل خواهدرساند. 4) به غير از دلايل موجود مبني بر دشمني وليالله … فرزند تقي با مرحوم اصغر … هيچ انگيزهاي كه حاكي از قتل آن مرحوم توسط شخص ديگر باشد در پرونده امر مشهود نيست. 5) اظهارات متناقض متهم به قتل (وليالله … فرزند تقي) درمورد محل حضور وي در روز حادثه براي مثال يك بار گفتهاست روز وقوع حادثه در صحرا بوده و بارديگر اظهار داشته درآن روز منزل بوده و بالاخره بيان داشته صبح در صحرا و بعداز ظهر در منزل حضور داشته است بعلاوه نامبرده در مراحل ديگر بازجويي مطالب متفاوتي را در اين خصوص بيان نمودهاست كه كذب بودن گفتههاي او را به ثبوت ميرساند. 6) دلايل و قرائن بسيار ديگري نيز در پرونده عليه متهمان مذكور وجوددارد كه به عنوان نمونه به چند مورد اشاره ميشود. اولاً دو عدد دكمه سوخته در محل واقعه پيداشده (صفحه 97) كه بعداً ثابت شده با مشخصات دكمههاي پيراهن يكي از متهمان به نام وليالله … فرزند صفرعلي تطبيق ميكند و ثانياً هنگام مراجعه مأمورين به منزل متهم نامبرده پيراهن را از پنجره به بيرون پرتاب كردهاست. ثالثاً هنگام اقدام مأمورين جهت بردن موتورسيكلتي كه ظاهراً متهمان به وسيله آن در محل قتل حضور يافتهاند، صفرعلي پدر متهم شديداً از اين اقدام مأمورين جلوگيري كرده است (صفحه 53). رابعاً متهم وليالله … فرزند محمدتقي در يك تحقيق اظهار داشتهاصلاً رانندگي موتورسيكلت بلد نيستم (صفحه 534) و در تحقيق ديگري به رانندگي موتورسيكلت بدون داشتن گواهينامه اقرار مينمايد (صفحه 530). 7) هرچند كه دادنامه شماره 315-29/2/75 صادره از طرف شعبه 13 دادگاه كيفري يك اصفهان اساساً به جهت عدم اجراي صحيح قسامه و نيز عدم اثبات جرم معاونت نقض گرديده و لكن ساير دلايل منعكس در رأي مزبور قابل توجه بوده و براي ثبوت قتل از سوي متهمان مستدل و مستند ميباشد. 8) گزارش آقاي رئيس دادگاه فلاورجان در صفحات 696-667 پرونده كه به جانشيني بازپرس تنظيم نموده و نيز ذكر حالات روحي متهم وليالله … فرزند تقي به هنگام حركت به سمت محل وقوع قتل كه مبيّن توجه اتهام قتل عمد به متهم موصوف ميباشد (صفحه 29)، خصوصاً كه آثار ضرب و جرح نيز بر بدن متهم مذكور مشاهده شده و توجيهات وي در مراحل مختلف تحقيق نيز كافي و مقنع به نظر نميرسد. عليهذا با عنايت به دلايل، قرائن و امارات موجود در پرونده كه ارتكاب قتل را از سوي متهم وليالله … فرزند محمدتقي و معاونت در قتل را از طرف دو متهم ديگر (وليالله … فرزند صفرعلي و اسماعيل …) را محرز و مسلّم ميدارد. رأي معترض عنه برخلاف مندرجات پرونده صادر گرديده و مستنداً به بند ج ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي با اكثريت آراء نقض و رسيدگي مجدد به شعبه ديگر از دادگاههاي عمومي اصفهان ارجاع ميشود % هيأت عمومي ديوان عالي كشور (شعب كيفري) مرجع : كتاب مذاكرات و آراء هيات عمومي ديوان عالي كشور – سال 1377 – دفتر مطالعات و تحقيقات ديوان عالي كشور – چاپ روزنامه رسمي كشور
هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده
آدرس : تهران خیابان فاطمی روبه روی سازمان آب پلاک 207
تماس اضطراري : ۰۹۱۲۲۰۹۱۵۷۵
پست الکترونیک : info (At) Dadfaran (dat) com