سامانه جستجو قوانین




رای اصراری هيات عمومي ديوان عالي كشور

قرارداد ساز آرش علیزاده نیری وکیل پایه یک دادگستری آژانس هواپیمایی عصر پرواز مجری ویزای شینگن ویزای ایتالیا ویزای چین ویزای دبی
راي شماره : 6177-24/10/1343

راي اصراري هيات عمومي ديوان عالي كشور
قسمتي ازاعتراضات دادسراي استان مركزكه موردتاييدجناب آقاي دادستان كل واقع شده به اينكه درفاصله زماني مختصري كه ازوقوع حادثه وزدو خوردگذشته نبي الله مجني عليه درگذشته است وبااين وصف دادگاه درتطبيق عمل باماده 175مكررناظربه ماده 173قانون مجازات عمومي دچاراشتباه شده موجه وواردبنظرمي رسدچه باتوجه به جريان پرونده ونحوه گفتارمتهمان و اعتراف آنان به مداخله هريك  درايرادضرب قدرمسلم اين است كه درآن فاصله زمان بدون وجودعارضه ديگرعمل آنان منتهي به مرگ نبي الله گرديده ودر اين صورت تطبيق عمل باماده 175مكررقانون مجازات عمومي ناظربه ماده 173 قانون مذكورصحيح نبوده وضمن نقض حكم مميزعنه رسيدگي مجددبه شعبه ديگر دادگاه جنائي استان مركزارجاع مي شود.

* سابقه *
رابطه بين ايرادضرب وفوت

1- خيرالله فرزندجان برار48ساله به اتهام ايرادضرب وجرح منتهي به فوت نبي الله درارديبهشت 1336،2- جان مارفرزندمحمدرضاسي ساله به اتهام معاونت بامتهم رديف يك ،3- عفت عرب فرزندخيرالله به اتهام معاونت بامتهم رديف يك ،موردتعقيب دادسراي شهرستان ساري واقع وعليه آنان به استنادقسمت اول ماده 171قانون مجازات عمومي وماده 36درمورد متهم رديف 3وماده 28قانون مجازات عمومي نسبت به متهم رديف دووسه در دادگاه جنائي استان مازندران بموجب كيفرخواست 350-25/7/36اقامه دعوي كيفري مي شود.
دادگاه موصوف باتعيين وكيل واخطارده روزه وتشكيل جلسه مقدماتي سه نفري سرانجام درجلسه علني باحضورمتهم ووكيل آنان رسيدگي بعمل آورده وبا استماع توضيحات آنان وبيانات نماينده دادسراومدافعات وكيل وشنيدن آخرين دفاع واعلام پايان دادرسي به اكثريت چنين راي مي دهد:
جريان قضيه طبق دلالت اوراق اين پرونده چنين است كه براثرورودگاو متعلق به متهمين اين پرونده به مزرعه نبي الله متوفي مشاجره اي بين آنهادر مي گيردكه گفته شده بعدانبي الله درنتيجه جراحات وارده درگذشته است چون اصولادرمعاينه پزشكي رعايت جهات لازم نشده ونظريه پزشك برسبيل ترديد انشاءگرديده وقطعيت قانوني نداردتاقابل توجه باشدچه آنكه درنظريه اي كه جداگانه پزشك نامبرده به خط خودنوشته ذكرنموده كه ممكن است علت مرگ ضربه وارده به گيجگاه متوفي باشدلذادرنظراكثريت هيئت دادگاه قناعت وجداني حاصل نيست كه ضربه وارده ازطرف متهمين بطورقطع ويقين موجب مرگ نبي الله شده باشدولي چون خيرالله وجان ماروعفت متهمين موصوف در ژاندارمري ونزدآقاي بازپرس شركت خودرادراين مشاجره وحتي دونفر اخيرالذكرايرادضربات رابالصراحه نسبت به نبي الله اقراركرده انداز نظرهيئت مزبورورودضرب ازناحيه آنهانبي الله متوفي محرزومسلم است و چون مرتكب اصلي معلوم نيست موردباماده 175مكررقانون مجازات عمومي ناظربه قسمت اخيرماده 173قانون مرقوم منطبق مي داندودرنتيجه خيرالله عرب وجان مارشيرازي راهريك به پنج ماه حبس تاديبي ويك هزارريال هزينه دادرسي بااحتساب ايام بازداشت مقدماتي محكوم مي نمايدونيزعفت عرب به استنادموادفوق الذكرورعايت ماده 36همان قانون به دوماه حبس در دارالتاديب بااحتساب ايام بازداشت مقدماتي محكوم مي شود....
اقليت موردراباقسمت اول ماده 175مكررقانون مجازات عمومي تطبيق طبق آن ماده متهمين راقابل مجازات دانسته است .
براثرفرجامخواهي دادستان استان شعبه 8ديوان عالي كشوربموجب حكم شماره 4106-21/7/37چنين راي داده است :
اعتراض دادستان استان مازندران برحكم باملاحظه اوراق پرونده كه عده اي فوت مجني عليه رابه فاصله مختصري ازساعت وقوع نزاع گواهي داده اند باتوجه به فرجامخواهي ماهوي نماينده دادستان كل كه عمل رامنطبق باقسمت اول ماده 175مكررقانون مجازات عمومي دانسته وارداست بنابراين حكم فرجامخواسته مخدوش بوده وبه دستورماده 430مكررقانون مجازات عمومي بطوركلي نقض ورسيدگي به دادگاه جنائي استان مركزارجاع مي گردد.
دادگاه جنائي استان مركزباتعيين وكيل واخطارده روزه وتشكيل جلسه مقدماتي سه نفري وصدورقرارموقوفي تعقيب نسبت به عفت فرزندخيرالله عرب سرانجام درجلسه علني باحضورخيرالله وجان مارشيرازي ووكلاي مدافعان رسيدگي بعمل آورده وبااستماع توضيحات متهمان وتوضيحات نماينده دادسراومدافعات وكيل وشنيدن آخرين دفاع واعلام پايان دادرسي چنين راي مي دهد:
باتوجه به اظهارات خيرالله درژاندارمري وبيانات بانوعفت جان مارشيرازي وگواهي مشهدي محمدفرزندمرحوم غلام وعلي اكبرفرزندمحمدو يوسف فرزندجان براروهمچنين اظهارات گل ابروعيال نبي الله (متوفي )و سايراوضاع واحوال منعكس درپرونده مسلم ومحرزاست كه جان ماروخيرالله (متهمان )درنزاعي كه منتهي به مجروح ومضروب شدن نبي الله گرديده شركت داشته اندولي باالتفات به گواهي دكتركه قطعي وصريح نمي باشدوحتي درآن نوشته شده است (جسدمتعفن وبه هيچ نوع تشخيص مقدورنيست )واينكه تشخيص قطعي مرگ مستلزم كالبدشكافي بوده است كه دراين مورداقداماتي به عمل نيامده است وهمچنين باتوجه به اينكه درپرونده اعلام نگرديده كه آلات و ادوات كشنده اي درموقع نزاع ديدمتهمين بوده است واطلاعات ومدارك موجود درپرونده ايجادقطع ويقين نمي كندكه مرگ نبي الله بطورمستقيم ياغير مستقيم بعلت ضربات وارده به وي بوده است دادگاه عمل متهمين رامشمول ماده 175مكررناظربه ماده 173قانون مجازات عمومي مي داندوباتوجه به اينكه جرم متهمين جنبه عمومي داردومستندابه موادمذكورهريك ازخيرالله وجان ماررابه پنج ماه حبس تاديبي بااحتساب ايام بازداشت گذشته محكوم مي كند.
ازحكم مزبوردادستان استان مركزبموجب لايحه تقديمي تقاضاي رسيدگ فرجامي كرده كه جناب آقاي دادستان كل معطوفابه نظريه آقاي داديارديوان عالي كشورمبني برقابل طرح بودن باآن موافقت نموده اند.پرونده به شعبه هشتم ديوان عالي كشورارجاع مي گردد.خلاصه اعتراض دادستان استان اين است كه :"چون دادنامه صادره عيناشبيه دادنامه منقوض وهمان ايرادات و اعتراضات كه قبلاازطرف دادستان استان مازندران معمول وموردتوجه ديوان عالي كشورواقع ومنتهي به نقض شده برآن واردوبالنتيجه مخدوش بودن آن محرز ومسلم است ،تقاضاي رسيدگي فرجامي وشكستن آن رادارد."
موضوع اصراري تشخيص وپس ازطرح پرونده درهيئت عمومي ديوان عال كشوروقرائت گزارش پرونده ومطالعه اوراق لازم وكسب عقيده جناب آقاي دادستان كل مبني برراي فرجامخواسته بشرح زيرراي داده اند:

مرجع :
آرشيوحقوقي كيهان
مجموعه رويه قضائي
آراءهيئت عمومي ديوان عالي كشورسال 1343
چاپ 1344
صفحه 38 تا 42

13

بررسي ماده در رويه قضايي


هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده