راي شماره : 35 28/9/1374 راي هيات عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور(اصراري ) با توجه به گواهي پزشكي قانوني كه حكايت از پارگي پرده بكارت و پارگي ميان دو ران و بن بست طرف چپ رحم و خونريزي داخل لگن مجني عليها دارد و با درنظرگرفتن اظهارات بي شايبه طفل 6 ساله طاهره گواهي وآثارموجود و مكشوفه در محل و حضور متهم همراه مجني عليها در محل حادثه و فريب دادن طفل و بردن او به داخل مدرسه و دعوت او از قول مدير مدرسه و ممانعت ازورودپسربچه همراه مجني عليها و اوضاع و احوال قضيه وقوع جرم زناي بعنف و ارتكاب آن از ناحيه متهم محرز و مسلم بوده و بنظر اكثريت اعضاي هيات عمومي شعب كيفري استنباط شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور در مورد وقوع زنا بعنف موجه مي باشد و با نقض دادنامه تجديدنظر خواسته باستنا بند ج ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي انقلاب پرونده جهت ريدگي مجدد به شعبه ديگر دادگاه عمومي مشهد ارجاع مي گردد0 هيات عمومي ديوان عالي كشور(شعب كيفري ) * سابقه * راي اصراري كيفري 137435 احراز زناي بعنف باستنادادله موجودونقض حكم بدوي بعلت عدم ذكر دليل شماره راي : 2835/9/1374 شماره پرونده : 137426 شماره جلسه : 137443 علت طرح : اختلاف نظر بين شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور با محاكم كيفري يك مشهد موضوع : زناي بعنف دلايل موجد علم در زنا نقض حكم بعلت فقد دليل در ساعت 11 روز سه شنبه مورخ 28/9/1374 جلسه هيات عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور برياست حضرت آيت الله محمدي گيلاني رئيس ديوان عالي كشور با حضور جنابان آقايان قضات شعب ديوان عالي كشور ونماينده جناب آقاي دادستان كل كشور تشكيل شد0 رئيس : جلسه رسمي است 0 دادنامه شماره 384/2628/6/74 شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور بتصدي جناب آقاي حاج سيداصغرحسيني رئيس و جناب آقاي دكتر امينيان مدرس عضو معاون مطرح است 0 جناب آقاي امينيان دادنامه شعبه را قرائت فرمايند0 بانو زهرا به پاسگاه سفيد رنگ شكايت كردكه در11/3/70 دخترش طاهره 7 ساله جهت بازي كردن به داخل مدرسه رتفه كه توسط كاظم مورد كتك كاري قرار گرفته و سدتهايش خون آلود مي باشد و در بالاي يكي از سطور عريض ظاهرا" به خطر ديگري اضافه شده كه چون به دخترم تجاوز شده است 0 محمدكاظم 17 ساله اظهار نموده من و برادرم حسين درمدرسه بوديم و نظافت مي كرديم و صداي جيغ و داد دخترها داخل مدرسه مي آمد و برادرم گفت برواينها را بيرون كن كه شيشه ها را نكشنند ودخترمرا با سنگ زد و فحش داد و او كلاس اول مي باشد من هم يك سنگ به طرف او زدم و باردرم بيرون رفت دست و صورتم را مي شستم ديدم مادرش و خانواده آنها آمدند و مرا مورد كتك كاري قرار دادند و با مشت به دماغ من زدند و موهاي مرا كشيدند و من از روي ديوار مدرسه فرار كردم و بچه هاي محمد و برادرهايش مرا نزديك حمام نمره گرفتند و مورد كتك كاري قرار دادند و مرا بردند توي حياط و فحش دادند و زدند پرسيده شده آيا اختلاف قبلي داشته ايد؟ پاسخ داده با پدرم اختلاف داشته و چوپان او بوده و ناراحتي او را سرمن درآورده است 0 خانم محولاتي معاون دبستان اظهار نموده كه كاظم را نمي شناسدو برادرش حسين سرايدار مدرسه است و اگر كاظم بعدازظهر به مدرسه آمده است اطلاعي ندارد0 بانو اشرف معلم مدرسه همني حرف را زده است 0 حميده معلم مدرسه نيز بهمين نحو بيان مطلب كرده و گفته است اگر در غير وقت اداري اتفاقي افتاده است اطلاعي ندارد0 حسين اظهار نموده ساعت 4 بعدازظره مدرسه را نظافت كرده و قفل درب مدرسه را بر درب يكي از اطاقها زده است به اردوگاه شهيد مطهري و اگر برادرم در مردسه بوده خبري ندارم و من به برادرم گفتم مراقب مدرسه باشد كه كسي داخل نرور و شيشه هارا نشكند0رئيس آموزش و پرورش فريمان شرحي نوشته مفادا" اينكه كاظم به دوشيزه خردسال طاهره كه دانش آموز كلاس اول ابتدائي مدرسه عصمت بوده است تجاوز كرده است 0 طبق گواهي 12/3/70 پزشكي قانوني مشهد صادر در مورد طاهره آثار پارگي شديد و جديد در ناخيه پرنيه و پرده بكارت ديده مي شود0 در دادگاه فريمان محمد، دائي طاهره اظهار نموده كه تمام دست و پاي طاهره خوني بوده و مادر دختر به سراغ آن پسر رفته و آن پسر يعني كاظم كه مرا ديد فراركرد كه او را گرفتم و دختر را اغفال كرده است باين عنوان كه خانم گفته ظرفها را بشوئيدو برده مدرسه و به وي تجاوز كرده است 0 موسي اظهار نموده كه من دائي مادر دختر هستم و پدرش چوپان است كه قبلا" به كوه رفته است ومادر بچه در بيمارستان قائم پهلوي دخترش مي باشد كه بستري است ودنبال پدرش فرستاده ايم ودائي دخرت به من گفت كه به دختر تجاوزشده است 0 كاظم در بازجوئي ديگر گفته است من جلو مغازه حاجي سالاري بودم كه اين دختر رفت مدرسه من رفتم به او گفتم بيا بيرون گفت به تو مربوط نيست و فحاشي كرد و من با سنگ زدم نفهميدم به كجاي اوخورد وايشان گريه كرد و رفت و من رفتم دست و صورت خود راشستم يك مرتبه ديدم مادر دختر آپد و با سنگ مرا زد و گفت بچه مرا فحش داده اي و من فرار كردم كه دائي دختر مرا گرفت و به پاسگاه بردند و من تجاوز نكرده ام و حاضرم دست به قرآن بزنم و اينها از سال گذشته با ما اختلاف دارند چون پدرش چوپان پدر من بوده و16 گوسفند گم شده و پدرم شكايت كرده است 0 حسين برادر در بازجوئي ديگر اظهار نموده خدا شاهد است تا ساعت يك ربع به چهار بچه ها بوده اندو بعد كه رفته اند مدرسه رابتنهائي نظافت كرده و درب را بسته ام ورفته ام اردوگاه و بعد ساعت 30/6 الي يك ربع به 7 در اردوگاه به دنبال من آمدند و گفتند اين كار شده است و من كليد مدرسه را به برادرم نداده ام ولي درب مدرسه چون قفل نداشته باز بوده ولي كلاسها قفل بوده است و من اطلاعي ندارم 0 محمد پد ردختر اظهار داشته من در كوه بوده ام و م گويند به دخترم تجاوز شده است و توسط كاظم اين كار شده است 0 زهرامادرطفل گفته است كه دخترم از مردسه آمده و بعد رفته است توي كوچه با بچه ها بازي كند كه يكدفعه ديدم آمد و سرو صدا مي كرد و شلوار نداشت و گفت مادر فراش به من گفته كه خانم گفته است بيا ظرفها را بشور و مرا به مدرسه برده و كار زشت با من كرده است من فورا" رفتم به مدرسه و با آن پسر گلاويز شدم و او مرا زمين زد و شلوار دخترم را كه ميان مدرسه بود برداشتم كه خوني نبود و جاي ديگررا نگاه نكردم كه خوني باشد و به برادرم گفتم او رابگيريد وبرادرم او را كه فرار مي كرد گرفت و برد پاسگاه و مردم مرادست پاچه كردند كه دخترم را ببرم بيارستان كه از بين نرودومن بچه رابه بيمارستان فريمان آوردم كه آنها گفتند به بيمارستان قائم مشهد ببريد كه بردم او را آنجا بستري كردم و تمام بدن بچه پر از خون بود و تا صبح ناراحت بود و دخترم 6 ساله است 0 استشهاديه اي از اهل محل تقديم شده كه تقاضاي مجازات متهم را كرده اند0 در مورخه 2/3/70 آقاي داديار دادسراي مهشد در بيمارستان قائم بخش زنان از طاهره تحقيق نموده و او گفته است پس از اينكه زنگ مدرسه زده شد و خواستم به خانه بروم بچه هارفته بودند و من بيرون ازمدرسه ايتساده بودم كه كاظم آمد وگفت برويم مدرسه كه پدر كارت دارد مرا برد به دفتر مدرسه و كسي آنجا نبود و دهان مرابادستمال بست گفت كونت را لخت كن و من نكردم و خودش شلوار مرا پائين كشيد و با من عمل بد انجام داد كه شلوارم خوني شد( درهمان موقع كلثوم زن دائي طاهره شلوار بافتني مششكي رنگي را نشان آقاي داديار داده ك آغشته به خون بوده است ) سپس كاظم رفت كه باپارچ آب بياورد كه من فرار كردم و رفتم به خانه به مادرم گفتم سوال شده آيا تو فحش داده اي پاسخ داده خير، پرسيده شده آيا حسين هم آنجا بود؟ پاسخ داده كسي آنجا نبود و فقط كاظم بود و قتي اين عمل راانجام داد من گريه كردم و كاظم شلوار مرا پائين كشيد شلوار خودش را هم در آورد و شورت سياهي هم داشت در آورد و با من عمل بد انجام داد كه دردم آمد و گريه كردم 0 بموجب گواهي پزشكي 23/3/70 پزشكي قانوني مشهد صادره درباره طاهره گواهي بواسطه پارگي ناحيه ميان دو راه و بن بست طرف چپ رحم كه عميق بوده است كه باعث خونريزي داخلي (لگن ) شده بود كه هنوز بهبودي نيافته است و تحت عمل جراحي قرار گرفته است 0 در استشهاديه اي اعضاي شوراي اسالمي گواهي كرده اند كه كاظم متولد1347 (22 ساله ) مي باشدو داراي كارت معافيت سربازي است و فتوكپي از صفحه اي از شناسنامه پدر يا مادر او ضميمه شده كه قيد شده او متولد1347 است اداره آپوزش و پرورش نيز تصويراستشاديه اي كه معلمان تنظيم كرده اند فرستاده و تقاضاي تعقيب جريان را كرده است فرمانداري مشهدنيز همين تقاضا را كرده است 0 پس از صدور قرار مجرميت طبق كيرخواست 151626/4/70 تقاضاي تعقيب و تعيين كيفر براي كاظم باتهام ارتكاب زناي بعنف بادوشيزه خردسال طاهره گرديده است 0 پرونده به شعبه چهاردهم دادگاه كيفري يك مشهد ارجاع شده و آقا ياعتضادپور بوكالت تسخيري متهم انتخاب شده است 0 در جلسه 2/5/70 محمد پدر طفل از متهم كاظم در مورد تجاوزبعنف به فرزند 6 ساله اش طاهره شكايت كرده و متهم منكر شده است وگفته است آنروز در اردوگاه كار مي كردم و مريض بوده ام آمدم توي مدرسه آب خوردم كه به من فحش داده اند و با سنگ زده اند و بيرون كردندو براي من اين كار را درست كرده اند وراجع به بازجوئي اوليه اظهار داشته موقعي كه ما مدرسه را نظافت كرده بوديم بابرادرم دراردوگاه بوده ايم و من به اين نوشته اعتراض كرده بودم و گفتند حالا كه نوشته اتيم و من در مدرسه نبوده ام و كليد مدرسه دست من نبوده است و برادرم ساعت چهار ونيم به اردوگاه آمده است و ساعت 5/6 از اردوگاه به شهر آمده ايم و مطالب ديگر نيز اضافه كرده كه آن موقع در مردسه نبوده است 0 آقاي اعتضادپور وكيل تسخيري متهم اظهار داشته كه از اولياي آموزش و پرورش مساله تحقيق شود و آقاي جوادي مسوول آموزش و پرورش كه حضور داشته گفته است كه بعد از 48 ساعت از بروز حادثه در معيت خانم محولاتي به روستاي مدرسه رفتم وتحقيق كرديم و زمان امتحانات بوده و اين قضيه در ساعت 6الي 7 اتفاق افتاده و اين دختربچه در صحن مدرسه بوده و متهم به او گفته كه برود خانم مخولاتي در دفتر با توكار دراد و باين بهانه او را به مدرسه فرتساده است و اضافه نوده كه متهم خود را17 ساله درپاسگاه معرفي كرده ولي به من 24ساله معرفي نموده است 0 خانم محولاتي اظهار نموده كه در آن ساعت مدرسه تعطيل بوده است 0 مجددا"آقاي اعتضادپور مطالبي گفته است كه اين كار در مدرسه انجام نشده است وبطوري كه مادر طفل مي گفت بچه را در بيمارستان قائم برده اند و چنين ضربه وحشتناكي به وي خورده است و چنين آسيبي به او رسيده است وچه طور اين بچه در حال دويدن به خانه اش رفته است و تحقيقات كافي نيست و بايد پيرامون اختلافات اينها هم تحقيق شود زيرا در همين روستاي سفيد سنگ پدري بخاطر نامادريش دو فرزند خود را آتش زده واغراض و هواي نفس بر اينگونه مردم مسلط شده است 0 دادگاه تصميم به رفع نقص از پرونده گرفته ونوشته است لباسهاي جاني و بدن او بازرسي نشده و در مورد اختلاف آنها تحقيق نشده و در گواهي پزشكي قيد نشده كه جراحت سخت عظيم باآلت رجوليت انجام شده يا بنا به دفاع وكيل اين جراحت را مادر طفل بوسيله چوب يا انگشت يا چيز ديگر بعلت ناداني و ]بقصد[ متهم نمودن ديگري در بچه اش ايجاد نموده و متهم سوابقي دارد يا خيروچگون دخترتوانسته به خانه برود و چطور شلوارش در مدرسه مانده است و چطور متهم با آرامي مشغول شست و شوي دست و صورتش شده در حالكيه مي دانسته با منزل مادر دختر فاصله اي ندارد و مادرش خواهد آمد0 آقاي جانشين بازپرس فريمان با توجه به مواد450438418 آئين دادرسي مدني به آقاي پرهيزكاران مدير اجرانيابت داده كه تحقيقات مورد نظر دادگاه را انجام دهد0 در22/5/70 ايشان به محل رفته و پدر طفل نبود واز طفل پرسيده كه اگر چيزي به خاطر دارد بگويد و او گفته است روز حادثه مدرسه كه تعطيل شده به خانه آمده و پس از مدتي بيرون رفته كه بازي كند و در جلو درب كاظم به او گفت خانم مداير كارت دارد و كاظم در حياط مدرسه با دستمال يا چيزرديگر دهانم را بست و برد داخل دفتر مدرسه و كونم را لخت كرد واز جلو و عقب به من تجاوز نمود اول به طرف دهان روي زمين خوابانيد و بعد به طرف پشت خوابانيد و با من اين كار را كرد و خون در كف اطاق ريخته بود او را روي ميز پارچ برداشت و رفت آب باورد و من بلند شدم لباسهاي من خون آلود بود و خودم را به منزل رساندم و جريان را به مادرم گفتم و سپس آقاي مدير اجراء در معيت طفل و مادرش به محل مدرسه رفته و فاصله خانه تا مدرسه 85 متر بوده است و فاصله درب مدرسه تا اطاق دفتر48 متر بوده و دختر بچه صحنه را بازسازي نموده و نيز قيد شده ك شير آب در محلي است كه از دفتر ديد ندارد كه جاني متوجه شود كه دختر فرار كرده است ياخيرو طفل اضافه كرده كه لباسهايم و موزائيكهاي كف دختر خوني شده بود وچون قبل از عمل شلوارم را در آورده بود شلوار تمير بود و او شلوارم را با خودش برد كه بعدا" از داخل مدرسه پيدا كردند و مادرم به خانه برده بود0 حسين ]برادرمتهم [ اظهار نمود مردسه كه تعطيل شد بتنهائي نظافت كردم تا ساعت 5/5 و بع درب كلاسها را قفل كردم ولي درب ورودي مدرسه كه تعطيل شد چون قفلش خراب است باز ماند و رفتم به محل كارم به مغازه و مغازه من در اردوگاه سفيدسنگ است و وقتي آنجا رفتم برادرم كاظم در مغازه نبوده و گفتند به روستا رفته است كه نوشابه بخرد و كاظم در شناسنامه 23 ساله مي باشد ولي سن واقعي او1817 ساله است و محمد در سال گذشته چوپان پدرم بوده و تعدادي گوسفند كم داشت كه به پدرم گفته بود گرگ خورده است ولي پدرم شكايت نكرد0 امير پدر كاظم گفته است در محل نبوده ام ،ايمان خودم را روي اين كار نمي گذارم ولي از كاظم سوال كردم كه اين كار را كرده يا خير و او گفت با سنگ زده ام و شايد سنگ به ناحيه صدمه ديده اش برخودر كرده باشد و اختلافي با پدر طفل نداشته ام و سال قبل 12 گوسفند كسري آورد ولي تهمتي به اونزدم و حالا هم مي گويم دزد نيست ولي سهل انگار است فرزندم كاظم 25ساله است ولي شناسنامه اش را زياد گرفته ام و با مادر طفل هم درگيري نداشته ام 0 مادر طفل اظهار داشته مي خواستم به فريمان بروم چون ماشين تاخير كرد رفتم به منزل كه ديدم دخترم طاهره با لباس آلوده به خون و بدون شلوار بحال دوان آمد و گريه كنان گفت : ((كاظم به من گفته خانم مدير كارت دارد و بيا ظرفها را بشوي و اين عمل راكرده است )) و من يك سلوار از زن برادرم گرفتم و پاي طاهره كردم وآمدم به داخل مدرسه ديدم كاظم دست و صورت خود را مي شويد واز غضبي كه به من دست داده بود چنگ به او انداختم و او از ديوار مدرسه به كوچه فرار كرده و كسي ديگري در مدرسه نبود بعد برادرم آمد رفت دنبال كاظم و او را جلو حمام گرفتند و بردند پاسگاه وفرداي آنروز مردم داخل مردسه دفتند وديدند كه دفتر مدرسه و كاغذهاي آموزش و پرورش همه آلوده به خون است كه كاغذها را بپاسگاه آورند وده روز بعا كه به خانم محولاتي مراجعه كردم چند تكه كاغذ و اوراق آموزش و پروش را كه آلوده به خون بود به من داد كه همراه دارم و با لباسهاي آلوده به خون طاهره مي دهم كه پيوست پرونده كنيد و حاجي رمضان موسي پور و ا ستاد اصغر اصلاحي و احمد علي سلحشورازكاغذهاي خوني اطلاع دارند كه هنگام باز كردن دفتر در روز بعد از واقعه داخل مدرسه حضور داشته اند و اوراق را به پاسگاه آورده اند و با كاظم اختلافي نداشته ايم و عمل كاظم از روي دشمني نبوه بلكه هميشه دنبال دختران مردم مي رفته است و مردم براي آبروي خودشان شكايت نمي كرده اند و حتي با پسرهاي كم سن و سال مردم هم رابطه داشته كه مردم شكايت نكرده اند و من اول نمي دانستم فاجعه چقدر است و يقين نداشتم كه پرده بكارت پاره شده است و بعد در بيمارستان فريمان به من گفتند و ما اختلافي با اينها نداشته ايم و مگر اهميت مفقود شدن گوسفندان چقدر بوده كه ما براي انتقام جوئي مبادرت به اين عمل در مورد فرزند 6 ساله مان بكنيم و من در منزل شش دختر بزرگ شوهر نكرده دارم چرا به آنها صدمه نرساندم و اين طفل كم بنيه را به اينصورت درآوردم هر كس اين ا دعا را كرده انسان نيست واين چه دادگاهي است كه اين چنين سوالهائي را مي كند و مردم مي گويند خودمان او را خواهيم كشت 0 پدر طفل اظهار نوده همه تلاشه براي ناموس است و بايد رسيدگي شود0 سپس رمضانعلي پورموسائي اظهار نموده من بااستاداصغر اصلاحي به داخل مردسه رفتم چون عضوانجمن اولياي مدرسه بوديم ومي خواستيم از جريان مطلع شويم و بچه ها گفتند مقداري كاغذ و اوراق آموزش و پرورش آلوده به خون داخل آشغالهاي كنار مدرسه است ما رفتتيم ديدم مقداري اوراق و پوشه پاره شده و آلوده به خون بود و من آنها را جمع كردم ولي خانم محولاتي از من گرفت و گفت خوب نيست كسي بفهمد 0 رضا قومي گفته است اطلاعي از روحيه كاظم ندارم 0 غلامحسين معروف به غلامعباس اظهار نموده از آقاي ع 000 شنيدم كه او گفت كاظم بچه اش را به مغازه به پشت پاچال برده و قصد داشته عملي انجام دهد كه از دستش فرار كرده است ك اور فته و كاظم را زده است ونيز گفت كه كاظم مي خواسته فرزند آقاي 000 را اغفال كند موفق نشده است صفر قوتي اظهار داشته خودم عمل خلافي از كاظم نديده ام ولي شنيده ام كه بچه هاي مردم را اذيت مي كند ولي مردم بلحاظ آبرو شكايت نكرده و خودشان گوشمالي داده اند و كاظم گاهي براي كمك به برادرش به مدرسه رفت وآمد داشته است 0 محمدحسن ميراني اظهاربي اطلاعي كرده و محمد علي كاظمي گفته است شنيده ام كه كاظم فرزند آقاي غ وآقاي ع را اذيت كرده وق صد عمل زشت داشته ولي خودم نديده ام وبه قيافه اش نمي خورد كه دنبال اين كارها باشد و گاهي براي كمك به برادرش به مدرسه مي رفته است 0 محمدرضا عابديني و علي اكبر مطالبي گفته اندو شخص اخير اظهار نموده كه كاظم بچه هاي مردم را اذيت مي كرده وزياد آدم سالمي نبوده است و بايد حدودا"22 ساله باشد چون با پسر من همزاد است آقاي كاظمي معاون پاسگاه گفته است 4 سال است در اين پاسگاه هستم و اختلافي بين اينها نبوده است و روز واقعه استراحت من بوده و متهم را آقاي صفرزاده بازرسي بدني كرده غلامرضا اظهار نموه روز واقعه در مشهد بوده ام صبح كه به سفيدسنگ آمدم از جريان مطلع شدم با آقاي اصلاحي و پور موسائي در مورد اينكه چرا كاغذهاي خون آلود را از خانم مدير نگرفته ايد سوال كردم و آنهاگفتند خانم مدير نداده و گفته بصلاح مدرسه نيست و گويا بعدا" به آقاي رضا عابدين زاده داده است و كاظم سه ماه بجاي برادرش در مدرسه كار مي كرده و من گفتم صلاح نيست در مدرسه باشد و بچه ها ناراحت بودند ودختر خودم هم اظهار نارضايتي مي كردم و مردم مي گفتند بچه ها را اذيت ميكند و گاهي ماتيك به لب بچه ها مي ماليده و با بچه ها بازي و شوخي مي كرده ومسوول فاجعه مدير مدرسه است كه جوان 22 ساله را بين چهارصد دختر ول كرده است 0 آقاي غ اظهار داشته دختر بچه 6 ساله اي كه در بهمن ماه 66 يك روز عصر كه به منزل آمد گفت داشتم به طرف منزل مي آمدم كه كاظم جلو مرا گرفت و مي خواست مرا اذيت كند و من رفتم كاظم را پيدا كردم و يك سيلي به او زدم وكاظم سكوت كرد و چيزي نگفت ولي شكايت نكردم 0 مجددا" طاهره اظهار داشته پيراهن كاظم يادم نيست چه رنگ بود ولي شلوارش فكر مي كنم آبي رنگ بودو شورتش سفيد بود ولي خطهاي سياه داشت يعني سياه و سفيد بود0 حجت جاويدي 8 ساله كه باطاهره بازي مي كرده اظهار نموده با طاهره جلو درب بازي مي كردم و كاظم داخل مدرسه بود و آمد و گفت طاهره بيا استكانها را بشوي من هم خواستم داخل مدرسه بروم كه كاظم گفت تو حق نداري داخل شوي ووقتي طاهره داخل شد كاظم به ما پرخاش كرد كه برويد خانه هايتان وبعدا" طاهره گريه كنان آمد به خانه ما كه مادرش آنجا بود و طاهره نيز گفته اول به خانه مادربزرگم رفتم كه مادرم گفته بود آنجا خواهد بود علي اصغر اصلاحي گفته است كاظم دو ماه بجاي برادرش كار مي كرد و نظافت مدرسه را انجام مي داد و كليد دست كاظم بود ويكي هم دست مدير بود و روز بعد از واقعه كه رفتيم مدرسه بچه ها جمع شدند و گفتند مقداري كاغذ خون آلود در قسمت آشغالها وجود دارد و رفتم كاغذها را كه مربوط به آموزش و پرورش بود برداشتم و مي خواستم به پاسگاه ببرم كه خانم محولاتي گفت صحيح نيست كه به پاسگاه بدهيدو ارتباطي ببه جريان كاظم ندارد و در دست مدير ماند0 مجري قرار نوشته است كه فاصله دفتر مدرسه تا منزل پدربزرگ طفل كه طفل پس از فرار به آنجا رتفه تقريبا" 78 متر است و يعني فاصله دفتر تا درب مدرسه 48 متر و فاصله درب مدرسه تا منزل پدر بزرگ طفل 30 متراست 0 خانم محولاتي اظهار نموده كاظم را در وقت اداري نديده ام وبه احتمال زياد در خارج از وقت اداري مي آمده و نظافت مي كرده و يكي از دسته كليدها دست من و يكي دست حسين است و روز واقعه حسين به اداره آموزش و پروش فريمان رفته بود و هنگامي كه برگشت چند تا دفتر و نوشتجات همراهش بود كه به من داد و ساعت 5/2 بود وكلاسها را نظافت كرده بود و بعدا" به فريمان رفته بود و من آمدم ديدم درب كلاسها باز است و صبح روز بعد از واقعه اول صبح كه من وارد مدرسه شدم همه چيز عادي بود و حسين خودش در مدرسه بودودرب كلاسها و دفتر باز بود و در دفتر چيزي تغيير كرده باشد نظرم راجلب نكرد و ساعت 11صبح بود كه آقايان پوموسائي واصلاحي كه عضو انجمن اوليا هستند وارد مدرسه شدند و من را در جريان قرار دادند و در همين حين آقاي محمدرضا عابديني مدرير دبستان پسرانه سفيدسنگ كه عضو شوراي محلي هم هست آمد و گفت چنين اتفاقي افتاده و مثل اينكه كار كاظم است و چون دفتر بسيار تميز شده بوداصلا" جلب توجه نكرده و بعدا" كه آقايان مذكور آمدند بچه ها مقداري كاغذ خون آلود كه كارنامه تحصيلي بوده در كنار حياط مدرسه داخل آشغالهابوده آوردند و نشان دادند و من گفتم دست نيست اينهارا به پاسگاهبدهيد و اگر دادگاه خواست بعدا" مي دهم كه من بعدا" آنها را به مادر طاهره دادم و مشخص مي شود كه تكه كاغذهاي ديگر هم بوده كه بقيه همان كارنامه تحصيلي مي باشد ولي حتما" حسين عطائي كه قبل از ما به محل آمده آنها را معدوم كرده است و ممكن است كاظم اين كار را كرده باشد غلامرضا اظهار داشته كه خانم مديراطلاع كامل داشته اند كه كاظم بجاي حسين در مردسه كار مي كرده است چون حسين كارداشته و مغازه داشته و نمي رسيده است و من خودم ديدم كه غالب روزها كاظم درب ها را باز مي كرد و علي اصغر اصلاحي همني مراتب را تاييد كرده است علي اكبر سالاري اظهر نموده من مغازه نجاري دارم كه در 5 متري مدرسه است و اينكه كظم گفته مي خواسته جلو مغازه من نوشابه بگيرد دروغ گفته است 0 عضو مجري قرار نوشته است كه شلوار صفل قبل از انجام عمل از بدنش خارج شده و تميز بوده ولي پس از بروز واقعه آلوده به خون شده كه احتمالا" جهت تميز كردن خونهاي جاري شده از شلوار طفل استفاده شده و سپس آنرا روبروي درب دفتر مدرسه داخل علفها و خانه ها انداخته اند0 در 26/5/70 از حسين پرسيده شده كه حسب تحقيقات كليدها را در اختيار برادرت گذاشته اي و در روز واقعه دفترمدرسه را تميز كرده اي و موزائيك هيا كف آنرا شستشو كرده اي و آثار جرم را محو نموده اي و مقداري از كاغذهاي آغشته به خون رامحونموده اي چه مي گوئي و پاسخ داده احتمال دارد از روي كليدها كليد درست كرده باشد ولي در روز واقعه من كليد به او نداده ام و تميز كردن دفتر مدرسه از وظائفق من بوده و طبق معمول نظافت كرده ام وكاغذها را هم طبق معمول جمع كرده و آتش زده ام و قصدي در محو آثار جرم نداشته ام و راجع به كاغذهاي خون آلود كه تكه هاي كارنامه تحصيلي است همانروز صبح كه براي نظافت رفتم خون دماغ شدم و به كاغذها ماليدم سوال شده چرا همان موقع كه كشف شده و تو حاضر بوده اي اين مطلب را نگفته اي او گفته است چون كسي از من سوال نكرد0عضو مجري قرار توضيح داده ك روز كشف اوراق خوني خانم مدير و حسين عطائي گفتند كه كسي از خارج به داخل مردسه انداخته و بعد كه حاضرين گفتند كه اين كاغذها از اوراق مدرسه است و چطور از خارج پرتاب شده خانم مدير قبول نمود النهايه گفت چون خون زن است لازم نيست به پاسگاه برده شود ولي حسين صحبتي از اينكه خون دماغ شده است نكرد چند نفر از محصلين مدرسه تاييد كرده اند كه كاظم هر روز نظافت مي كرده و همانروز هم در مدرسه بوده است 0 حسين صفرزاده كه در آن موقع مسوول پاسگاه بوده است اظهار نموده هنگام دستگيري كاظم من در منزلم بودم واستوار رجبي مسوول پاسگاه بود و بعد از دو ساعت من آمدم و ديدم استوار رجبي او را آزاد كرده است زيرا متوجه عمق قضيه نبوده است كه پس از حدود دچ ساعت ديگر او را دستگير كرديم و مورد بازرسي قرار دادم و ملاحظه كردم در نوك آلت كاظم آثار خونمردگي ديده مي شود كه از وي سوال كردم گفته چون از ديوار بالا رفتم كه به داخل كوچه فرا كنم به ديوار خودره است استورا بي صوت اظهار كرده پس از آنكه رجبي كاظم را آزاد كرده او ممكن است نسبت به پاكسازي بدنش اقدام كره باشد و بعد از دو ساعت كه بدستور رئيس پاسگاه بازداتش د من هم ديدم كه نوك آلت او خونمردگي دارد و گفت خون دماغ شده ام و خون دماغم به اين قسمت ريخته است من گفتم خونمردگي است و خون ظاهري نيست كه از دماغ باشد و موهاي اطراف آلت او بندل بود استوار لعل رجبي اظهرا نموده كه كاظم شاكي بود كه او را زده اند وشاكي ديگري نبود لذا او را آزاد كردم و از موضوع طفل اطلاع نداشتم و بعد اهالي اطلاع دادند كه طفل مورد تجاوز واقع شده است و رئيس پاسگاه هم آمد كه بعدا" كاظم را دستگير كرديم و در مرحله اول ازاو بازرسي بدني بعمل نيامد ولي ر مرحله دوم بازرسي شد ولي چيزي بخاطرم نيست ليكن كاطم خودش قبول داشت كه كليد مدرسه دست او بده و خود من هم اطلاع دارم كه وي بجاي برادرش حسين مدرسه را نظافت مي كرده است 0 عضو مجري قرار نتيجه گيري كرده كه اگر شيرآب نزديك بود متهم نمي گذاشت طفل فرار كند و حتما" اور ا به قتل مي رساند و بعدا" درجائي دفن م كرد طبق گواهي 21/5/70 سن كاظم عطائي بالاتر از 15 سال و كمتر از18 سال مي باشد و حسب گواهي 2/6/70 طاهره گواهي بهبودي كامل يافته و ضايعات ايجاد شده در نامبدره ناشي ازتجاوز بعنف مي باشد كه مسلما" توسط چوب نبوده است ولي تشخيص اينكه تجاوز بعنف توسط انگشت يا آلت تناسلي بوده است غيرممكن مي باشد0 آقاي ميرمعصومي باتقديم وكالتنامه خود را وكيل محمدپدرطاهره معرفي كرده است در روز 16/6/70 دادگاه دستور داده كه كاغذهاو لباسهاي آغشته به خون به آزمايشاه ارسال شود و پزشكي قانوني در نامه 21/6/70 نوشته است كه بر مبناي آزمايش نمي توان بين خون مربوط به ازاله بكارت و خونريزيهاي ديگربدن فرق گذاشت وآقاي ميرمعصومي لايحه دفاعيه در پنج صفحه تقديم كرده است در جلسه 11/9/70 دادگاه پدر طفل اعلام شكايت كرده و وكيل او مطالبي بيان نموده متهم كاظم منكر اتهام شده و آقا يدكتر نيكزاد بوكالت تسخيري او مطالبي بيان كرده است 0 دادگاه شعبه شانزدهم دادگاه كيفري يك مشهد بموجب راي 14759/9/70 كه در پنج صفحه تنظيم شده طوري استدلال نموه كه متهم در اين عمل دخالت نداشته ولي در پايان به اين نتيجه رسيده كه جنايت توسط متهم انجام شده ولي با انگشت ازاله بكارت گرديده و متهم را باستناد مسائلي ار تحريرالوسيله و موادي از قانون ديات به پرداخت يك ميليون ريال ارش جراحات وارده بر موضع بكارت طفل و پرداخت مهرالمثل به تعيين دادگاههاي مدني خاص در حق مجني عليها و به تحمل سه سال حبس تعزيري محكوم نموده است 0 در مورخ 27/9/70 در اجراي احكام راي صادره به متهم ابلاغ شده و او گفته است من كاري نكرده ام و پولي ندارم بدهم و هرچه گوسفند داشته ايم فروخته و خرج من كرده اند محمد پد رطفل لايحه اي بعنوان آقاي دادستان نوشته و تقاضا نموده كه دادسرا تجديدنظرخواهي نمايد و بر حسب ارجاع آقاي دادستان آقاي فربد داديار اجراي احكام شرحي مبني بر تجديدنظرخواهي نوشته كه آقاي دادستان باآن موافقت نموده است و چون دادگاه بعقيده خود باقي بوده پرونده جهت رسيدگي به اين شعبه ارسال شده است 0 هيات شعبه در تاريخ 24/10/70 تشكيل شده و پس ار قرائت گزراش آقاي دكرت امينيان مدرس عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي زارعي سبزوار داديار ديوان كشور اجمالا" مبني بر (( تقاضاي تجديدنظرخواهي و نقض راي دادگاه با توجه به محتويات پرونده و گزارش مامورين و شكايت ولي مجني عليها و گواهي پزشكي و اظهارات مطلعين و تجديدنظرخواهي دادسرا مستندا" به تبصره ماده 42 قانون تشكيل دادگاههاي كيفري يك و دو)) مشاوره نموده چنين راي داده است : نظر به ا ينكه دادگاه ارتكاب جنايت را ازناحيه متهم كاظم ثابت دانسته است و دليل يا قرينه اي بر اينكه ازاله بكارت توسط انگشت صورت گرفته باشد در پرونده امر ملاحظه نمي شود لهذا راي 759/1440/9/70 شعبه شانزدهم دادگاه كيفري يك مشهد نقض مي گردد و رسيدگي و رسيدگي مجدد به يكي ديگر از شعب دادگاههاي كيفري يك مشهد حسب الارجاع محول مي گردد0 سپس پرونده به شعبه هيجدهم دادگاه كيفري يك مشهد ارجاع شده و در جلسه 14/5/71 دوشيزه طاهره باتفاق والدينش محمد و زهراشكايت كرده اند و مادر طفل اظهار داشته خانه ما پهلوي مدرسه است ومنزل پدرم هم آن طرف مدرسه است و بچه رفت منزل پدرم و طاهره ساعت 2 بعدازظهر جلوي مدرسه بود و آمدم خانه ديم بچه نيست وناگهان ديدم بچه ام طاهره آمد خانه و خوني و كون لخت است و جريان را پرسيدم گفت درب مدرسه بازي مي كردم كاظم مرا صدا زد و گفت بيا خانم مدير با تو كار دارد آنجا كه رفتم گفت بيا اين ظرفها را بشوي بعد درب را بسته و اين بلا با به سر دخترم در آورده است و بعد كاظم رفته دستش را بشودي كه دخترم فراركرده است و بعد من رفتم كاظم را بگيرم كه فرار كرد و بعد برادرم با موتور دنبال او كرد كه اورا گرفتند طاهره اظهار نوده كه كاظم مرا برد داخل اطاق و از جلو و عقب اين كار را با من انجام داد متهم اظهار نموده دروغ است و غده تيروئيد دارم و مردي ندارم و طاهره تنها در مدرسه بودو براي بيرون كردن با سنگ او را زدم و نفهميدم به كجايش خوردآقاي نيكزاد ويكل متهم مدافعاتي نموده و تقاضاي معرفي متهم به پزشك و نيز تعيين سن او را نموده است 0 دادگاه شعبه هيجدهم دادگاه كيفري يك مشهد بموجب راي 463/1452/5/71 اعلام نموده كه علم عادي در مورد اصل وقوع جنايت حاصل است هرچند كيفيت آن روشن نيست و با رد ماده استنادي كيفرخواست متهم را به پرداخت يك ميليون ريال ارش جنايت در حق طفل و تحمل سه سال حبس محكوم نموده و اولياي طفل را براي مطالبه مهرالمثل بدادگاه مدني خاص ارشاد كرده است 0 با اعتراض شاكيان آقاي احمدي دادستان عمومي مشهد در 11/8/71 شرحي به مقام دادستاني كل كشور نوشته و باستناد راي وحدت رويه شماره 2566/7/70 تقاضاي طرح موضوع را در هيات عمومي كرده است در حلايكه اين اقدام صحيح نبوده است و مي بايستي باتجديدنظرخواهي پرونده را به ديوان عالي كشور ارسال مي داشت 0 آقاي داديار ديوان عالي كشور در 22/9/71 اظهارنظر نموده كه پرونده به ديوان كشور فرستاده شود معاونت اول قضائي ديوان عالي كشوردر13/10/71نوشته اند كه بايد محكوم عليه درخواست تجديدنظر نمايد تا قابل طرح در شعبه ديوان كشور و سپس هيات عمومي باشد در حاليكه اين عقيده هم صحيح نمي باشد زيرا راي وحدت رويه مذكور در مقام احياي ماده 463 قانون آئين دادرسي كيفري بوده و ماده مذكور هم ناظر به فرجامخواهي محكوم عليه و هم ناظر به فرجامخواهي دادستان بوده است بهرحال پرونده به داسدراي مشهد اعاده شده و آقاي دادستان عمومي مشهددر 8/11/71 نوشته اند كه با توجه به عقيده معاونت كل كشور( كه شايد منظورشان معاونت ديوان كشور بوده باشد) پرونده به اجراي احكام ارسال شود0 آقاي استادي داديار اجراي احكام در 18/2/72 به آقاي دادستان نوشته است كه اگر بر تجديدنظرخواهي قبلي باقي هستند پرونده به شعبه بيست و هشتم ديوان كشور ارسال گردد ومعاون داسدراي عمومي مشهد آقاي محمدي نوشته است كه حسب نظر معاون اول دادستان كل ( كه شايد منظور معاون اول ديوان كشور بوده است ) اقدام گردد و بدستور آقاي دايار اجراي احكام پرونده بلااقدام مانده است سپس شاكي به بازرسي كل كشور شكايت كرده و گزراش آقاي بازپرس قضائي حاكي است كه ايشان درخواست اعمال ماده 17 قانون تجديدنظر را نموده است سپس آقاي انتقامي داديارديوان كشور گزارش نوشته كه اعمال ماده 17 مقدور نيست زيرا محكوم عليه چنين تقاضائي را نكرده است و پيشنهاد نموده كه پرونده جهت كسب مجوز اعاده دادرسي به ديوان عالي كشورارسال گرددبعدا" آقاي سيف داديار ديوان كشور گزارش ديگري نوشته اند و متذكر شده اند كه موضوع از موارد اعاده دادرسي نيست و چون شاكيان ( اشتباها" اولياي دم قيد شده ) تقاضاي تجديدنظراز حكم شعبه هيجدهم را نموده اند كه اظهار نظردر مورد آن به عهده ديواه كشور است و دادسراي عمومي هم تقاضاي طرح در هيات عمومي را نموده كه بايد ديوان كشور تصميم بگيرد وبايستي پرونده به يكي از شعب ديوان عالي كشور و مرجحا" به شعبه بيست و هشتم ارسال گردد سپس پرونده چهت رسيدگي به اين شعبه ارسال شده است 0 هيات شعبه در تاريخ فوق تشكيل و پس از قرائت گزارش آقاي امينيان مدرس عضو مميز واوراق پرونده و نظريه كتبي آقاي زارعي سبزوار ادايار ديوان كشور اجمالا" مبني بر (( باتاييد نظريه كتبي مورخ 24/12/70 مستندا" به تبصره ماده 42 قانون تشيكل دادگاههاي كيفري يك و دو ضمن تقاضاي تجديدنظر خواهي معتقد به نقض راي شماره 463/2452/5/71 شعبه هيجدهم دادگاه عمومي كيفري يك مشهد بوده كه با توجه به اصراري بودن موضوع نظر به طرح پرونده در هيات عمومي ديوان عالي كشور مستندا" به شق ج ماده 7 قانون تجديدنظر آراء دادگاهها و بند ج ماده 24 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب دارم )) مشاوره نموده چنين راي مي دهد: نظر به اينكه شعبه هيجدهم دادگاه كيفري يك مشهدنيز در راي 463/1452/5/71 بر خلاف نظر اين شعبه وهمانند شعبه شانزدهم دادگاه كيفري يك مشهد مبادرت به انشاء راي نموده است و نظر به اينكه شاكيان به اين راي اعتراض نموده و آقاي زارعي سبزوار داديار ديوان كشور نيز از آن تجديدنظرخواهي نموده اندو نظر به اينكه اين شعبه بر عقيده سابق خود باقي است وا ستدلال دادگاه ثانوي را نمي پذيرد لهذا توجها" به بندج ماده 7 قانون تجديدنظرآراء دادگاهها و همچنين بند ج ماده 7 قانون تجديدنظر آراء دادگاهها و همچنين بند ج ماده 24 قانون دادگاههاي عمومي و انقلاب موضوع اصراري تشخيص مي شود و مقرر است پرونده جهت طرح در هيات عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور به دبيرخانه ديوان كشوردر مركز ارسال گردد0 شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور رئيس : جناب آقاي بروجردي مطلبي كه در گزارش به نظر مي رسد اين است كه وقتي وكيل محكوم عليه مي خواهد القاء شبه بكند به اين كه مثلا" باانگشت تجاوز شده باشد شعبه ديوان عالي كشور در اين حرف دارند، مي گويند نخير اصل به اين است كه تجاوز با آلت جنسي مي شود مگر خلافش ثابت باشد حال اينكه در حدود الهي هم مي دانيم كه اصل برائت است مگر اينكه جرم بنحو قطعي يا با دليل شرعي ثابت بشود0بامختصرشبه اي ((الحدود تدرءبالشبهات )) حد را كنار مي گذارد0 در اين جا به نظر مي رسد يك شبهه قوي هست ولي دادگاهها به آن توجه نداشته اند و آن اين است كه با در نظر گرفتن سن محكوم عليه كه از18و20 سال گفته شده است تا24 سال با در نظر گرفتن سن مجني عليها كه دختر بچه 6يا 7 ساله بيشتر نبوده است اين را ولو گواهي پزشكي بگويد به اين كه ازاله بكارت شده است كذا و كذا، احتمال انگشتش هم منتفي باشد و تجاوز با آلت رجليت هم باشد اما يقين به اين كه دخول در حد احقان حشفه باشد كه حدآور گردد اين واقعا" جاي شبهه است از اين جهت مي شود راي دادگاهها را تاييد كرد و راي شعبه ديوان را رد نمود0 رئيس : جناب آقاي آموزگار از مجموع گزارش براي من يقين وعلم حصال شد كه راي شعبه ديوان صحيح است واين عمل و جنايت وقاع شده است 0 انسان نبايد هميشه اين طور فكر كند كه ((الحدود تدرءبالشبهات )) چون حد الهي است صدردصد بايد بينيم آثار اين تبرئه در جامعه ما چه خواهدكرد و چه نتايچ بدي خواهد داشت و مردم چه مي گويند0 يك دختر بچه 6 ساله اي را مورد تجاوز قرار مي دهند با آن صورت ، بچه خودش با اظهارات كودكانه خودش در بيمارستان مشهاد ه داديار رفته پيشش آنجا گفته اينطور، علامتش هم اينطور، شلوارش چطور بوده ، كذاوكذا بوده وبعد خود متهم تناقصات عجيبي در حرف هايش وجود دارد يك جا مي گويد اين سنگ را زدم به زمين ، سنگ همه جا را گم كرد رفت خورد به آن قسمتي كه مورد ادعا است بعد خون در آلت خودش بوده آن هم تصادقا" روي ديوار داشته مي رفته و به ديوار خورده تصادفا" زخمي اينها مسائلي است كه قابل اغماض نيست واگر واقعا" فكركنيم جامعه ما امنيتش سلب مي شود بايد خودمان را در كفه ترازو قرار بدهيم ، هرچه براي خود مي خواهيم براي ديگران هم بخواهيم 0 اما راجع به آن مساله اي كه عنوان شد كه اصل اين است مثلا" با آلت رجليت بوده يا نبوده ، مار اسلام چنين اصلي ندارم 0 اينها از آن بابي كه خطابات هميشه حمل بر متعارف و متفاهم مي شود وهميشه شارع مقدس در موارد نادر خطاب نمي كند و مساله نادر هيچ وقت محل كلام نيست و خطابات بر افارد غالب حمل مي شود وچون غالب به اتفاق ازاله بكارت به وسيله آلت رجليت صورت مي گيرد عكسش دليل مي خواهد يعني بايد اثبات كنند كه به وسيله آلت رجليت نشده والا حمل بر غالب خواهد شد و فرد نادر را نمي شود محل كلام قرارداد والا اصل فقط از باب حمل بر فرد غالب با حمل با فرد نادر است 0 بنابراين كل شواهد پرونده نشان مي دهد كه اين عمل واقع شده و عنف هم بوده و راي شعبه ديوان صحيح است 0 رئيس : جناب آقاي عروجي ضمن تاييد فرمايش جناب آقاي آموزگار دررابطه با وقوع جنايت مورد بحث پرونده از قرائن ديگر سابقه كار اين آقا در همان مدرسه كه مورد تاييد عده اي از افراد بويژه بعضي از اعضاء شوراي اسلامي محل هم قرار گرفته و ثانيا" خود اين آقا بدنبال قضيه دست ورويش را شسته و فرار هم كرده و اين كه مدعي هست در اثراصابت فللان 000 به ديوار آن طوري شده جدا" مضحكانه است و مضنا" هم خودش تاييد مي كند كه اين كار را مرتكب شده منتهاازباب فرار وتوجيه مالايرضي به اين صورت در مقام دفاع از خودش بر آمده به نظر مي رسدازمجموع قرائن ولو اين كه بينه و اقرار هم در كار نباشد ازمجموعه قرائن براي هر فردي كه مخصوصا" در محكمه باشد نه در ديوان عالي علم متعارف حاصل مي شود كه اين جنايت را اين آقا مرتكب شده است 0 اما اينكه برادر بزرگوار مطرح فرمودند كه آيا بميزان حشفه بوده يا نبوده من فكر مي كنم ايشان اين قضيه را به صورت جدي نخواستند مطرح كنند والا اصلا" جاي اين بحثها نيست كه آياباندازه حشفه بوده يا نبوده است وضعيت مجني عليهابنابرنظريه پزشكي قانوني حاكي از دخول اضافه بر ميزان حشفه و امثال اينهاست و درجمع راي ديوان عالي كشور استوار است 0 رئيس : جناب آقا يمعنوي همانطوري كه آقايان فرمودند راي ديوان عالي كشوراينجا صحيح است و احراز مساله براي دادگاه هم جاي حرفي نبوده يعني دادگاهها هم قوب لدارند جرم توسط اين مجرم وقاع شده منتهاءالامردر اين كه آيا مجازاتش اعدام هست يا نه در اين جهتش دادگاهها به حرف وكيل دچار شك شده اند و در مساله شك كرده اند ولي اصل مجرميت متهم حتي براي دادگاهها هم قابل انكار نبوده ، همه قوبل كردند كه جرم توسط اين شخص واقع شده است و ظاهر كار هم همانطور كه اوراق پرونده شهادت مي دهد اين پسر در سن جواني و جنون جواني ، شهوت بچه 7ساله را گرفته و اين كار را كرده و هيچ جاي شكي نيست كه اين جرم واقع شده است 0 رئيس : جناب آقاي سپهوند بنده عقيده ام اين است كه راي دادگاههاروشن نيست بطور كامل تا ما ببينيم كه واقعا" اصالت نظر با شعبه ديوان عالي كشور است يا با دادگاهها0 در قانون مجازات اسلامي در مبحث زنا ما چيزي تحت عنوان ازاله بكارت نداريم ، آنچه آنجا مطرح مي ،شودزناست ، حالا يامحصن يامحصنه يا غيرمحصن و محصنه يا بعنف يا زناي با محارم 0 به هرحال آنچه در قانون مجازات اسلامي مطرح مي شود زناست و اگر ما بخواهيم همين عنوان باشد 0 ما در قانون مجازات عمومي سابق داشتيم از ماده 205 هتك ناموس شروع مي شد حالات مختلف و بالاخره ختم مي شد به ماده 208ازاله بكارت در غير موارد مطروحه در آ; موارد كه رويه قضائي ماده 208 را مي گفتند با آلت غيررجليت ، اينجا همانطوري كه عرض كردم بحث زنا مطرح است 0 دادگاهها اصلا" معترض زنا در احكامشان نيستندومي گويد از باب ازاله بكارت اگر آنجا اشاره كرده به ارتكاب جنايت مسلم است نه از باب زنا، از باب اينكه به هرحال پرده زدوده شده ،زائل شده ، حالا يا با انگشت يا با ترتيب ديگري 0 بنظر بنده آراء دادگاهها دقيقا" مشخص نيست برچه معناست واگر ما ملاك را زنا بگيريم يعني از مجموع مطالبي كه درراي آمده بگوئيم كه درآنجايي كه جنايت گفته مقتصودش همان زناست زنادليل مي خواهد، دلائل اثباتي را دادگاه احصاء نكرده تا ما ببينيم بر چه مبنائي حكم داده به ارش البكاره و آن ترتيبات ، بنظر بنده ايراد اساسي اين است كه ما واقعا" در حال حاضر نمي توانيم صحه بگذاريم روي حكم ديوان عالي كشور، كه نظر زناست در حالي كه شعب دادگاههااصلا" معترض اين قضيه نيستند0 حالا اگرابهامي در مورد عرايض بنده وجود دارد ممكن است اجازه بفرمائيد دوباره آراء دادگاهها يا راي دادگاههاي آخر رابخوانند ببينيم كه اصولا" متوجه زنا هست تا ما بعد قبول داشته باشيم متوجه متهم هست يا نيست اگر اين موضوع اصولا" منتفي باشد ديگربحث اينكه شعبه صحيح مي فرمايد يا دادگاه بنظر من قابل طرح نباشد0 ريئس : جناب آقاي شبيري فكر مي كنم اصل اين عمل كه توسط متهم به وقوع پيوسته كوچكترين شبهه اي ندارد و شبهاتي كه وكيل مطرح كرده اصلا" خود متهم و اين وكلا اصلا" نگفتند از الو هم نگفتند و به قول معروف يك مثلي را مي گويند هر چند آقايان خسته هم شدند عرض كنم يك شخصي رفته داخل باغ دزدي بكند بوته ميوه را گرفته بود خيار بچيند و يك مقداري داخل زنبيل پر كرده باغبان رسيد و گفتا اينجا چه كار ميكني ؟ گفت : باد مرا پرت كرده اينجا، گفتن اينجا بوته را گرفته بودي ، گفت چسبيده بودم تا باد مرا نبرد گفت : اين زنبيل چيست كه اينها راريختي ؟ گفت : اين را نمي دانم چطور شد0 بنده فكر مي كن اينجا اصلا" جاي ترديد نيست 0 كيفيت پارگي كه ذكر شد شديد بود و اين كه سابقه داشتنش دنبال چنين كارهائي بوده و دنبال افراد كم سن وسالي هم بوده و اينطور آدمي هم معمولا" اينطور نيست كه بگوئيم مي آيد نميه كاره ، كاري انجام بدهد0 بنظرم جاي هيچ گونه ترديدي در اين قسمت نيست منتها يك شبهه اي است كه بنده قبلا" غفلت كردم دفعه قبل مطرح شده بو من مريض شده بودم نشد به كتب فقهي مراجعه بكنم حالا از حضور حضرتعالي استفاده كنيم كه حضرتعالي بفرمائيد شايد اين جهت مشكل حل بشود آنچه در ذهن من بود تازگي نديدم در روايت هست (( من اغتصب فرج المراه )) المراه اطلاق شده ، در مورد صبيه ، نمي دانيم اينجاصدق مي كند ياخير؟ در تحريرالوسيله هست ((يتحق الزنا000)) امراه ذكر شده ماده 63 قانون حدود و قصاص مي گويد: زنا عبارت است از جماع مدر با زني كه براو ذاتا" حرام است اگر چه از دبر باشد0 در مورد صبيه چيزي گفته نشده مگر در مورد زناي مخصنه در اينجا ولي زني 000كه اينجا معلوم مي شود جاي ترديد بوده اگر بالغ با غيربالغ نزديكي بكند اينجا چطور است آيا حكم رجم را دارد يا ندراد؟ اينجا فرمودند دارد، رجم مي شود0 در تبصره ماده 83 قانون حدود و قصاص هم آمده كه زناي محصنه با نابالغ موجب حد تازيانه هست گرچه خود اين معنايش اين هست كه زنا صدق مي كند، اينجااز مواردي است كه تصريح كرده اند ولي درجاي ديگر زناي با نابالغ تصريح نشده ، در قانون جايي نديدم در تحرير هم نديدم آنچه در ذهن من است نتوانستم به كتب فقهي مراجعه كنم حالا از حضورتان استفاده مي كنيم 0 مشهور اين است كه اگر با نابالغ هم نزديكي شود زنا صدق مي كند و حتي اگر او راضي هم باشد حكم اكراه را دارد نابالغ اگر راضي هم باشد حكم اكراه را دارد0 در هر صورت از اين جهت فعلا" براي اين شهبه مانده كه آيا مشمول حد مي شود يا خير؟ زنا صدق مي كنديا خير؟ كه اين امر در قانون تصريح ندارد، در تحرير هم نديدم ، در كتب فقهي همنشد كه مراجعه كنم 0 نه جواهر دارد ولي محل اختلاف است كه آيا با غير بالغه كسي زنا بكند يعني وطي ، زنا صادق است يا خير؟ بين آقايان اختلاف است ، آقايان روساي مذهب ، بله اصل اينكه ببينيم مساله ازاله بكارت واقعا" شده باشد با قطع نظرازكيفرزنا اين حكم به چه وضعي دارد شما راجع به اين چه نظر مي دهيدچون در اصلش ترديدي نداريم اگر حد را هم شامل نشود اما ازاين جهت شامل مي شود كه ارش البكاره را بايستي بپردازد0 رئيس : حالا اين جهت در مانحن فين خيلي مطرح نيست ، مطرح اين است كه اين كار وسيله اين پسرك انجام گرفته يان نه ، چه مترتب مي شود فعلا" بحثي در آن نداريم اين ثابت است كه واقا" اين با آلت اين كار كرده يا با غير آلت رجليت اين سماله مطرح است و اماآيا غيربالغه اگر مفضي بها شد اگر امام آنجا مطرح مي كند اگر افضاء بخواهد بشود و اگر سلب بكارت شده باشد ارش البكاره دارد، ارش البكاره را بايد بدهد علاوه بر ارش البكاره مهرالمثل را هم بايد بدهد يا ادغام مي شود اين فرع را ايشان متعرض است ولي مورد بحث ما اينجا نيست 0 بايد بينيم اصل مطلب بنظر آقايان ثابت هست يا خير؟ شما نظر ديوان را تاييد مي كنيد يا خير؟ بله ارتكاب عمل توسط پسرك را قبول دارد ولي احكام چه مي شود ترديد دارد بعدا" مشخص مي شود0 رئيس : جناب آقاي امينيان ملاحظه بفرمائيد ما كه نگفتيم حكم قضيه چيست و يا اصل دخول به وسيله آلت ، چنين چيزي عنوان نكرديم 0 ما گفتيم آقاجان اين دليل ؟ گفتيم كه دادگاه ارتكاب جنايت را از ناحيه متهم ثابت دانسته و دليل يا قرينه اي در اين كه ازاله بكارت توسط انگشت صورت گرفته باشد ملاحظه نمي شود ما اصلا" وارد چنين بحثي نشديم كه آيا اين حكمش اعدام هست ، آيا از زناهاي موجب جلد است ، اصلا" عنوان زنا ندارد0 اين حرفها را ما نگفتيم مي گوئيم آقايان مي گويند با انگشت ، ما مي گوئيم دليلي بر اينكه با انگشت باشد نيست حالا بعد حكمش چيست 0 رئيس : با اعلاتم كفيات مذاكرات جناب آقاي اديب رضوي نظريه جناب آقاي دادستان محترم كل كشور را قرائت فرمائيد0 با توجه به اظهارات ساده و بي آلايش طاهره مجني عليها طفل 6 ساله كه جزئيات ارتكاب عمل زناي بعنف بوسيله متهم را در تمام مراحل تشريح كرده است پدر و مادر وي از متهم به همين عنوان شكايت نموده اند و باملاحظه اظهارات حجت جاويدي طفل 8 سلاه اي كه با طاهره جلوي مدرسه بازي مي كرده و مشاهده نموده متهم ، طاهره را با خود داخل مردسه برده ولي از ورود او ]حجت [ به مدرسه جلوگيري نوده است و اينكه آن موقع مدرسه تعطيل بوده وغير از متهم كسي داخل مدرسه نبوده است وهنگام خروج طفل مجني عليها از مدرسه تمام دست و پاي او خوني بوده كه او را بيه بيمارستان برده و تحت عمل جراحي قرار دادند و نظر به گواهي پزشكي قانوني كه حاكي است آثار پارگي شديد و جديد در ناحيه پرده بكارت وي مشاهده شده است و وجود مقداري كاغذ و اوراق آغشته به خون كه داخل آشغالهاي داخل مدرسه وجود داشته است و كشف شلوار خوني مجني عليها از داخل علفهاي جلوي مدرسه و اعلام كتبي رئيس آموزش وپرورش شهرستان فريمان داير به تجاوز متهم به مجني عليها و با توجه به مراتب ديگري از جمله اين كه متهم با ديدن مادر مجني عليها اقدام به فرار از ديوار مدرسه نموده است و با عنايت به اينكه متهم به برخورد با مجني عليها و به پرتاب سنگ به طرف او اعتراف كره است و تناقض گوئي هاي وي در جريان تحقيقات و شياع محلي داير بر اينكه متهم قصد اغفال اطفال ديگري را هم داشته كه موفق نشده است لذا قرائن و امارات موجود در پرونده در حدي است كه موجب حصول علم بر ارتكاب رناي بعنف از ناحيه متهم مي باشد0 بنابراين راي شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشور موجه بوده معتقد به تاييد آن مي باشم 0 رئيس : آقايان آراء خود را مرقوم بفرمايند0 رئيس : نتيجه بحث اين شد كه از تعداد28 نفر حاضر در جلسه 22 نفر اكثريت راي شعبه بيست و هشتم ديوان عالي كشورراتاييدكرده اند اقليت 5 نفر راي محاكم را و يك نفر هم راي ممتنع داده است 0 90
هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده
آدرس : تهران خیابان فاطمی روبه روی سازمان آب پلاک 207
تماس اضطراري : ۰۹۱۲۲۰۹۱۵۷۵
پست الکترونیک : info (At) Dadfaran (dat) com