سامانه جستجو قوانین




آرا ديوان عدالت اداری

قرارداد ساز آرش علیزاده نیری وکیل پایه یک دادگستری آژانس هواپیمایی عصر پرواز مجری ویزای شینگن ویزای ایتالیا ویزای چین ویزای دبی
رأي شماره670 هيأت عمومي ديوان عدالت اداري راجع به حكم انفصال از خدمت شماره هـ/84/320
 
     
     
        تاريخ: 8/8/1386
        شماره دادنامه: 670
        کلاسه پرونده: 84/320
        مرجع رسيدگي: هيأت عمومي ديوان عدالت اداري.
        شاکي: آقاي حکمت اله مولوي.
        موضوع شكايت و خواسته: اعلام تعارض آراء صادره از شعب 7 و 8 ديوان.
        مقدمه: الف ـ1ـ شعبه هفتم بدوي ديوان در رسيدگي به پرونده کلاسه 65/147 موضوع شکايت حکمت‌اله مولوي به طرفيت، سازمان ثبت اسناد و املاک کل کشور بخواسته، ابطال حکم شماره 619 مورخ 21/1/1365 سازمان ثبت اسناد و املاک کل کشور به شرح دادنامه شماره 248 چنين رأي صادر نموده است، نظر به محتويات پرونده مطروحه و با توجه به مندرجات لايحه جوابيه طرف شکايت و ساير مدارک موجود در پرونده، شکايت و اعتراض آقاي حکمت‌الله مولوي فرزند جان‌اله از حکم انفصال دائم به شماره 619 ـ 21/1/1365 سازمان ثبت اسناد و املاک کشور که در اجراي رأي شماره 145ـ 9/4/1364 دادگاه انقلاب اسلامي چالوس و نوشهر صادر گرديده است، موجه به نظر نمي‎رسد زيرا با توجه به اينکه مستفاد از ماده 65 اين است که نظر و قصد قانونگذار مبارزه با قطع ريشه فساد رشوه خواري بوده که محلي است اجتماعي و مانع اجراي عدالت اجتماعي مي‎باشد. بنابراين در حکم صادره تخلف از مقررات مشهود نيست و نامبرده نيز دليلي که موجب ابطال حکم صادره گردد ابراز نداشته است و مدافعات وي به نظريه ارشادي، مؤثر در مقام نيست، لذا شکايت به نحو مطروحه موجه نبوده حکم به رد آن صادر مي‎گردد. ب ـ1ـ شعبه هشتم ديوان در رسيدگي به پرونده کلاسه 71/724 موضوع شکايت به طرفيت، سازمان ثبت اسناد و املاک کشور بخواسته، نقض حکم انفصال شماره 618/11ـ21/1/1365 و اعاده به خدمت و مطالبه حقوق و مزاياي ايام بلاتکليفي به شرح دادنامه شماره 120 مورخ 10/3/1372 چنين رأي صادر نموده است، اولاً درخصوص اعتراض آقاي محمدتقي صميمي به حکم انفصال 618/11ـ21/1/1365 سازمان ثبت اسناد و املاک کشور به موجب ماده 7 قانون استخدام کشوري و ماده 2 آيين‎نامه اجرائي طرح طبقه بندي مشاغل شغل عبارتست از مجموع وظايف و مسئوليتهاي مرتبط و مستمر و مشخصي که بعنوان کار واحد شناخته شده و به صورت يک طبقه از يک رشته مشخص درآمده همچنين طبق نظريه82/57/12ـ27/7/1364 سازمان امور اداري و استخدامي کشور انفصال دائم ازشغل که در قانون مجازات اسلامي پيش‎بيني شده فارغ از حالات استخدامي موضوع ماده 124 قانون استخدام کشوري است و مفهوم کلي آن صرفاً عدم اشتغال مستخدم در شغل قبل و يا مشاغل مشابه آن مي‎باشد. از طرفي در بعضي از مواد قانون تعزيرات در قسمت تقصيرات مامورين منجمله مواد 56 و 57 و 71 به انفصال يا محروميت از خدمات دولتي و در بعضي ديگر از جمله مواد 50 و 52 و 64 و 65 و 68 به انفصال از شغل تصريح گرديده که به‌هر تقدير و نتيجتاً انفصال دائم از خدمات دولتي و انفصال از شغل دو مقوله جدا از يکديگر بوده و منظور از انفصال دائم از شغل در ماده 65 قانون تعزيرات که شاکي به استناد آن محکوميت يافته انفصال از شغلي است که به آن اشتغال داشته است، بنابمراتب مذکور و نظر به اينکه حکم معترض‎عنه در اجرا و ملهم از رأي 9/4/1364 دادگاه انقلاب اسلامي چالوس و نوشهر و ماده 65 قانون تعزيرات صادر گرديده از لحاظ انفصال دائم از خدمات دولتي موجه و منطبق با موازين قانوني نبوده حکم بر بطلان آن و اعاده به خدمت شاکي ضمن تغيير شغل قبلي صادر مي‎گردد. ثانياً در مورد مطالبه حقوق و مزاياي ايام بلاتکليفي با توجه به تاريخ تقديم دادخواست 20/11/1371 استحقاق مشاراليه به دريافت آن از تاريخ مذکور با رعايت ساير مقررات قانوني تعيين و نسبت به ماقبل آن به لحاظ قصد شاکي و عدم تقديم شکايت در زمان متعارف مردود تشخيص مي‎شود. هيأت عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ فوق با حضور رؤسا و مستشاران و دادرسان علي‎البدل شعب ديوان تشكيل و پس از بحث و بررسي و انجام مشاوره با اکثريت آراء به شرح آتي مبادرت به صدور رأي مي‎نمايد.

رأي هيأت عمومي

        با توجه به تعاريف واژه‎هاي شغل و خدمت به شرح مندرج در مقررات استخدامي و اينکه خدمت در معني و مفهوم عام کلمه مفيد وجود رابطه استخدامي با يکي از واحدهاي دولتي و اينکه مراد از شغل مجموعه وظايف و مسئوليتهاي مرتبط و همگون يک پست ثابت سازماني در مجموعه سازمان تفصيلي واحد دولتي و يکي از اجزاء آن مي‎باشد و بر اساس وجوه تمايز و افتراق فوق‎الذکر، قانونگذار در احکام مختلف انفصال از خدمت و انفصال از شغل را مجزي و مستقل از يکديگر مورد حکم قرار داده است و نتيجتاً انفصال از يک شغل معين و مشخص مستلزم انفصال از خدمت و قطع رابطه استخدامي با واحد دولتي نمي‎باشد. بنابراين دادنامه شماره 120 مورخ 10/3/1372 شعبه هشتم در حدي که مبين اين معني است، صحيح و موافق قانون تشخيص داده مي‎شود. اين رأي به استناد بند 2 ماده 19 و ماده 43 قانون ديوان عدالت اداري براي شعب ديوان و ساير مراجع اداري ذيربط در موارد مشابه لازم‎الاتباع است.



  
 
هيأت عمومي ديوان عدالت اداري معاون قضائي ديوان عدالت اداري ـ مقدسي‌فرد  

بررسي ماده در رويه قضايي


هيچ موضوعي مرتبط با اين ماده ثبت نشده